رادیو مجازی اتاق ایران - 4 فروردین 1403

غول‌های فناوری؛ دردسری جدید برای اقتصاد آمریکا و جهان

غول‌های فناوری به لطف منابع مالی سرشار خود قادرند هر رقیب کوچکی که ولو به‌صورت غیرمستقیم تهدیدی برای سودآوری آنها باشد را خرد کنند و یا ببلعند.

28 تیر 1397
کد خبر : 14412
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

آیا غول‌های فناوری ازجمله آمازون، اپل، فیس‌بوک، گوگل و مایکروسافت به مرحله‌ای از قدرت، بزرگی و ثروت رسیده‌اند که حتی رگولاتوری و نظارت قانونی بر آنها سخت باشد؟

بسیاری از سرمایه‌گذاران بین‌المللی با استناد به ارزش بازار این شرکت‌ها که در حال نزدیک شدن به رقم حیرت‌آور 1 تریلیون دلار است، به این سؤال پاسخ مثبت می‌دهند. اگرچه برخورداری از چنین جایگاهی برای ابرقدرت‌های عرصه فناوری بسیار مطلوب است، اما به همین راحتی نمی‌توان گفت که این شرایط به سود کلیت اقتصاد نیز خواهد بود.

باید منصف باشیم و اذعان کنیم که در دهه‌های اخیر بخش فناوری با تکیه بر نوآوری‌های بی‌پایان خود، مایه افتخار اقتصاد آمریکا بوده است. سرعت و قدرت موتور جستجوی گوگل واقعاً حیرت‌انگیز است و ما با استفاده از آن ظرف مدت بسیار کوتاهی اطلاعات خارق‌العاده‌ای را در برابر دیدگان خود می‌بینیم. نرم‌افزارهای ارتباط تصویری اینترنتی به ما امکان می‌دهند که به‌راحتی و با کمترین هزینه ممکن، چهره به چهره با دوستان، خویشان و همکاران خود در اقصی‌نقاط گفتگو کنیم.

اما به‌رغم این نوآوری‌ها و پیشرفت‌ها، نرخ رشد بهره‌وری در کل اقتصاد هنوز چنگی به دل نمی‌زند. اقتصاددانان اصطلاحاً این وضعیت را «لحظه دوم سولو» می‌نامند که اشاره به اظهارنظر معروف رابرت سولو، اقتصاددان افسانه‌ای دانشگاه ام‌آی‌تی آمریکا و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1987 میلادی، دارد. وی در همان سال 1987 می‌گفت: «شما می‌توانید عصر کامپیوتر را در همه جا به جز در آمارهای بهره‌وری مشاهده کنید».

کند بودن روند رشد بهره‌وری دلایل مختلفی دارد که تنها یکی از آنها کاهش سرمایه‌گذاری پس از بحران مالی 2008 است. علاوه بر این ما باید از اینکه پنج غول بزرگ فناوری (آمازون، اپل، فیس‌بوک، گوگل و مایکروسافت) به حدی از سودآوری و تسلط بر بازار رسیده‌اند که دیگر هیچ استارت‌آپی توان رقابت با آنها را ندارد، نگران باشیم. تداوم این شرایط می‌تواند شوق نوآوری را فرو بنشاند. درست است که فیس‌بوک و گوگل خود با عبور از بزرگانی مانند مای‌اسپیس (Myspace) و یاهو به جایگاه کنونی رسیده‌اند، اما این مربوط به زمانی می‌شد که هنوز ارزش بازار شرکت‌ها به ارقام نجومی امروز نرسیده بود و بازیگران اصلی تا این حد از لحاظ منابع مالی نسبت به رقبای کم‌سابقه‌تر خود برتری نداشتند.

غول‌های فناوری به لطف منابع مالی سرشار خود قادرند هر رقیب کوچکی که ولو به‌صورت غیرمستقیم تهدیدی برای سودآوری آنها باشد را خرد کنند و یا ببلعند. البته یک کارآفرین جوان بی‌باک می‌تواند در برابر خواسته غول‌های فناوری برای خرید شرکتش در ازای مبلغی گزاف مقاومت کند، اما اتخاذ چنین تصمیمی در عمل ساده نیست. این روزها کمتر کسی این جرأت (یا شاید حماقت) را دارد که یک پیشنهاد چند میلیارد دلاری را به امید دستیابی به ارقام بالاتر در آینده، رد کند. از طرفی این احتمال وجود دارد که غول‌های فناوری با استفاده از ارتش بزرگ برنامه‌نویسان و نیروهای نرم‌افزاری و سخت‌افزاری خود اقدام به تولید محصولات مشابه رقبای کوچک نموده و با بهره‌گیری از امکانات حقوقی خود، مسائل مربوط به حقوق مالکیت فکری این محصولات را نیز حل‌وفصل کنند.

شاید غول‌های فناوری مدعی باشند سرمایه‌هایی که آنها صرف توسعه محصولات و خدمات جدید می‌کنند، باعث رشد نوآوری می‌شود، اما در بسیاری از موارد این نگرانی وجود دارد که مبادا سرمایه‌گذاری‌های هنگفت شرکت‌های بزرگ عملاً به سرکوب نوآوری‌های بالقوه بیانجامد. از طرفی نباید فراموش کرد که محصولات اصلی غول‌های فناوری – مانند آیفون، مایکروسافت آفیس و موتور جستجوی گوگل که همه در سال‌های گذشته به بازار معرفی شده‌اند- بخش عمده درآمدهای آنها را تشکیل می‌دهند. پشتوانه مالی عظیمی که این شرکت‌ها برای بازاریابی و فروش محصولات نسبتاً قدیمی خود در اختیار دارند، می‌تواند محصولات جدید و نوآورانه شرکت‌های کوچک را در نطفه خفه کند.

چهارچوب‌های استاندارد مقابله با انحصار نمی‌توانند در مورد صنایعی که هزینه واقعی مصرف‌کنندگان محصولات آنها کاملاً غیرشفاف است، چندان مؤثر واقع شوند و به همین دلیل نهادهای رگولاتوری برای کنترل انحصار غول‌های فناوری با مشکلاتی مواجهند. با این حال نهادهای رگولاتوری نباید چنین مشکلاتی را بهانه کنند و بی‌تفاوت از کنار رفتارهای مغایر با قوانین رقابت آزاد بگذرند؛ رفتارهایی مانند خرید اینستاگرام از سوی فیس‌بوک و یا خرید شرکت Waze توسط گوگل که مصداق بارز خرید شرکت‌های رقیب در راستای حفظ انحصار به شمار می‌روند.

شاید فوری‌ترین چاره مقابله با انحصار غول‌های فناوری، محدود کردن دسترسی آنها به اطلاعات شخصی کاربران باشد. دسترسی نامحدود شرکت‌هایی مانند گوگل و فیس‌بوک به اطلاعات شخصی کاربران این امکان را برای آنها فراهم می‌کند که با به‌کارگیری ابزارهای تبلیغاتی هدفمند، صنعت بازاریابی را به انحصار خود در آورند. برخلاف نهادهای رگولاتوری آمریکا که همچنان دست روی دست گذاشته و افزایش قدرت انحصاری غول‌های فناوری را تماشا می‌کنند، نهادهای اروپایی رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته‌اند. بر اساس قوانین جدید محافظت از اطلاعات در اتحادیه اروپا، شرکت‌ها موظفند از این پس امکان ترابرد اطلاعات را برای مشتریان و کاربران خود در محدوده این اتحادیه فراهم کنند.

گلن ویل و اریک پوزنر اخیراً در کتاب خود به نام بازارهای رادیکال (Radical Markets) حتی پا را از بحث ترابردپذیری اطلاعات فراتر گذاشته و تأکید کرده‌اند که غول‌های فناوری به جای اینکه اطلاعات کاربران را مصادره و به نفع خود استفاده کنند، باید در قابل این اطلاعات به کاربران خود پول بپردازند. غول‌های فناوری باید ملزم به رعایت همان استانداردهایی شوند که رسانه‌های چاپی و شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی در زمینه انتشار گزارش‌های تفصیلی (از مسائل شخصی) رعایت می‌کنند.

سیاستمداران و نهادهای رگولاتوری در آمریکا که کشور مبدأ و محل استقرار غول‌های فناوری است، باید از خواب بیدار شوند و رویکرد جدی‌تری به این مسائل داشته باشند. رفاه جامعه آمریکا وابسته به رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری است و غول‌های فناوری همان‌قدر که به رشد نوآوری کمک می‌کنند، می‌توانند در سرکوب آن نیز مؤثر باشند.

 

*برگرفته از مقاله کنت روگوف، اقتصاددان ارشد اسبق صندوق بین‌المللی پول و استاد سیاست‌گذاری عمومی دپارتمان اقتصاد دانشگاه هاروارد، در پایگاه تحلیلی پراجکت سیندیکیت

در همین رابطه