رادیو مجازی اتاق ایران - 29 فروردین 1403

عبدالحسین وهاب‌زاده در گفت‌وگو با پایگاه خبری اتاق ایران

ایجاد بیش از 100هزار شغل با تأسیس مدارس طبیعت

ایده‌پرداز نخستین مدرسه طبیعت ایران معتقد است این مدارس مهم‌ترین نهاد پرورشی کودکان به شمار می‌آید که می‌تواند درس آشتی با محیط‌زیست به آن‌ها بدهد.

نسیم بنایی

خبرنگار
20 مرداد 1395
کد خبر : 3130
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک
ایده‌پرداز نخستین مدرسه طبیعت ایران معتقد است این مدارس مهم‌ترین نهاد پرورشی کودکان به شمار می‌آید که می‌تواند درس آشتی با محیط‌زیست به آن‌ها بدهد.

عبدالحسین وهاب‌زاده

با تلفن میانه‌ای ندارد؛ از طریق ایمیل پاسخ می‌دهد. همین هم نشانه‌ای از طبیعت‌دوستی‌اش است. نمی‌خواهد با عنوانی به جز «عبدالحسین وهاب‌زاده» معرفی شود. او اپده‌پرداز نخستین مدرسه طبیعت در ایران است. وهاب‌زاده در گفت‌وگو با پایگاه خبری اتاق ایران از اهداف مدرسه طبیعت می‌گوید؛ جایی که قرار است کودکان در آن آشتی با طبیت و دوستی با محیط‌زیست را یاد بگیرند. از نظر وهاب‌زاده راه‌اندازی مدارس طبیعت یک وظیفه ملی است چرا که به پرورش نسلی سازگار با اجتماع و محیط‌زیست در آینده کمک می‌کند. از نظر او شهری شدن و وارد کردن کودکان به فضاهای به اصطلاح «جدی» باعث شده امروز شاهد مواردی مانند خودکشی کودکان باشیم. به باور او تأسیس این مدارس می‌تواند بیش از 100هزار شغل در کشور ایجاد کند. آرمان وهاب‌زاده این است که روزی مدارس طبیعت جای مدارس ابتدایی را بگیرند چرا که این مدارس مهم‌ترین نهاد پرورشی برای کودکان به شمار می‌آیند. گفت‌وگوی پایگاه خبری اتاق ایران با وهاب‌زاده را بخوانید:

از آغاز ماجرای مدرسه طبیعت و دلیل‌تان برای راه‌اندازی این مدرسه بگویید؛ این مدارس چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟

کودکان تا سن 11 یا 12سالگی نوعی گرایش ذاتی برای تعامل با عناصر طبیعت یعنی آب، خاک، گیاه، جانور و... دارند و در این همکنشیِ مدام است که همه استعدادهای حسی، حرکتی، عاطفی و شناختی آن‌ها تحقق پیدا می‌کند؛ در بازی‌های کودکانه در چنان محیط‌هایی است که کودکان یکدیگر را به درستی می‌شناسند و سازگاری اجتماعی پیدامی‌کنند تا در آینده بتوانند با هم، به حیث همکار، همسر، عضو یک گروه کاری یا شهروند تعامل و همکاری داشته باشند. حاصل این تعامل در محیط طبیعی آن خواهد بود که در بزرگسالی مردمانی شاد، پرانرژی، چابک، برخوردار از سلامت جسم، روان و سازگار با دیگران داشته باشیم. در گذشته و تا پیش از جدی شدن نظام آموزش، یعنی در چند دهه گذشته آن زمان که ما کودک بودیم، این شرایط در خانه‌های پربچه، محله‌های شلوغ و فضاهای طبیعی حیاط خانه‌ها یا مزارع و فضاهای باز طبیعی دیگر در مجاور شهرک‌ها فراهم بود. یک نکته مهم دیگر نیز اینکه کودکان پس از به راه افتادن روی دوپا  از قید کنترل والدین رها می‌شدند و این رهایی و غفلتِ پدر و مادر برای ما موهبتی بود که  امکان تجربه مستقل از طبیعت و ریسک و خطر پذیری می‌داد، چیزی که کودک برای تمرین استقلال و اعتماد به نفس شدیداً به آن نیاز دارد. اما امروز وضع به چه منوال است؟ در هر خانواده یک یا حد اکثر دو بچه، محله تعطیل شده، فضاهای طبیعی از شهرها فاصله گرفته، خانواده نگران از امنیت،ایمنی و سلامت کودک، مانع از هر تجربه آزاد او در بیرون می‌شود، کنترل‌های غلیظ و شدید خانواده و مدرسه تسمه از گُرده‌ی کودک کشیده‌است و هیچ‌گونه خلوت و رهایی برای او باقی نگذاشته است. نظام آموزش کلاسیک که با کسب‌وکار پر رونق" کنکور- مانندها "در همه سطوح ، تا مهد کودک، چرخ و دنده شده، امکان هر فراغت و تجربه مستقل را از کودک و نوجوان گرفته است. حاصل این وضع نیاز به توصیف من ندارد. هر کس که در اطراف خود کودک و نوجوانی داشته باشد بر این ناهنجاری‌ها که در اینجا فهرست می‌کنم گواهی خواهد داد: چاقی و اضافه وزن ، رشد فزاینده موارد بروز  بیش فعالی و طیف اوتیسم، اضطراب، وسواس، بی‌انگیزگی، نازسازگاری اجتماعی، افت تحصیلی، کاهش توجه و تمرکز، کاهش مهارت‌های حرکتی درشت و ریز و بسیاری ناهنجاری‌های دیگر. در کجای جهان کودک و نوجوان دست به خودکشی می‌زند که ما اکنون هر روز شاهد افزایش موارد آنیم؟ 

خلاصه کنم؛ ما هر روز بر میزان کنترل کودکان افزودیم، شدت آموزش به آن‌ها در همه زمینه‌ها را بالا بردیم، امکان عمل و تجربه مستقل را از آن‌ها ستاندیم و کودکان را از تجربه آزاد، سرخوشانه و بازی در طبیعت محروم کردیم. بازی که برای کودک همه چیز بود و از طریق آن همه نیازهای جسمی و روحی‌اش را تأمین می‌کرد به کاری لهو و بی‌حاصل تعبیر شد که کودک هرچه زودتر باید از آن دست بکشد و سراغ چیزهای " جدی‌تر" آید که در زندگی آینده به کارش خواهد آمد. و نتیجه آن شد که امروز شاهد آنیم. 

برای تغییر این وضع و بهبود آن جز تامین همان نیازهای پیش گفته کودک چاره دیگری نیست و در شرایط زندگی شهری امروز تامین این نیازها به طور عمده از طریق مدرسه طبیعت ممکن است. در اینجاست که کودکان دوباره خود را باز خواهند یافت، توانا و پرانگیزه با یکدیگر به بازی خودانگیخته و شاد خواهند پرداخت و در خلال فعالیت‌های آزاد خویش نسبت به محیط و طبیعت حس خوبی در آن‌ها ایجاد خواهد شد و دقیقاً این حس است که در بزرگسالی اگر با آگاهی توأم  شود از آنان شهروندان متعهد نسبت به طبیعت و محیط زیست خواهد ساخت وگرنه بدون ایجاد این حس، در بزرگسالی یک کتابخانه کتاب هم نمی‌تواند از آنها کسی بسازد که دغدغه درستی نسبت به محیط زیست داشته باشند. آگاهی بلی اما آگاهی منجر به یک عمل درجهت رفع نابسامانی‌های محیط زیست خیر.

با توجه به اینکه بنگاه‌های اقتصادی باید در زمینه مسئولیت اجتماعی هم نقشی ایفا کنند، به نظر شما مدرسه طبیعت چقدر می‌تواند در این زمینه نمود پیدا کند؟

وقتی در نظر آوریم که تجربه طبیعت در کودکی تأمین‌کننده سلامت جسم و روان نسل‌های آینده و بیمه‌کننده محیط زیست و طبیعت این سرزمین است در آن صورت به این نتیجه خواهیم رسید که تأسیس و تقویت مدارس طبیعت یک وظیفه ملی است که هربخش از جامعه به فراخور امکانات و جایگاه خویش باید در آن سهمی برعهده بگیرد و طبیعتاً بنگاه‌های اقتصادی کشور نیز بایستی در این عرصه احساس وظیفه کنند. یک نکته دیگر نیز بر تعهد آن‌ها در این زمینه تاکید می‌ورزد و آن اینکه بنگاه‌های اقتصادی کشور نیاز ویژه‌ای به خلاقیت و قدرت ابتکار در این دنیای پیچیده امروز دارند و ریشه و سرچشمه واقعی خلاقیت و حل مساله در تعامل بلاواسطه انسان با طبیعت در دوران حساس کودکی است. بدون تجربه پرباری از تعامل کودک با طبیعت جامعه در آینده از کمبود خلاقیت و ابتکار رنج خواهد برد و هیچ کلاس خلاقیتی جبران آن نخواهد کرد. آمارهای وزارت آموزش و پرورش از هم اکنون زنگ خطرها را در مورد کاهش خلاقیت دانش آموزان به صدا در آورده‌است.

ایده مدرسه طبیعت چه کمک‌هایی در زمینه کارآفرینی خواهد کرد؟

ما برای تأمین تجربه طبیعت برای همه کودکان  و نوجوانان این سرزمین احتیاج به تأسیس مدارس طبیعت در همه کشور داریم و اگر در نظر بگیرید که به ازای هر5 کودک در این موسسات نیاز به یک مربی، یا به تعبیر ما تسهیل‌گر است می‌توان حدس زد که تأسیس مدارس طبیعت بیش از صدهزار شغل در کشور ایجاد خواهد کرد که با توجه به آنچه در مورد اهمیت تجربه طبیعت پیش‌تر گفته شد، این کمترین فایده‌ای است که بر فعال شدن این مدارس می‌توان مترتب دانست.

به عنوان موسس و ایده‌پرداز این جریان در ایران، از بخش خصوصی ایران چه انتظاراتی در این زمینه دارید؟ چه پیشنهاداتی برای بخش خصوصی دارید که در این زمینه اقدام و سرمایه‌گذاری کند؟

صرف‌نظر از مسئولیت اجتماعی بخش خصوصی در این زمینه باید اضافه کنم که جامعه چنان نیاز مبرمی به مدارس طبیعت دارد و حاضر به پرداخت هزینه‌های آن است که تأسیس اینگونه مدارس، به‌ویژه در شهرهای بزرگ، می‌تواند عرصه اقتصادی نویدبخشی نیز باشد. مثلاً تجربه طبیعت، چه در کودکی و چه بزرگسالی، تأثیر شگفتی در تأمین سلامت جسم و روان، بازیابی توان از دست رفته، کاهش دوران نقاهت، افزایش نشاط اجتماعی، بالا بردن بهره‌وری در محیط کار، کاهش خشونت و ناهنجاری‌های اجتماعی، درمان و تخفیف بیماری‌های شدیداً رو به افزایشی نظیر بیش فعالی و اوتیسم دارد و لذا، حتی از منظر اقتصادی صِرف نیز، پرداختن به این امرِ فوق‌العاده مهم توجیه خواهد داشت. هر روز مدارک علمی رو به افزایشی در این زمینه منتشر می‌شود و بنگاه‌های اقتصادی پیشرفته جهان توجه خود را به طور فزاینده به تأمین آن نیاز معطوف می‌دارند. به عنوان نمونه شرکت‌های بزرگ بیمه جهان به این نتیجه می‌رسند که ایجاد مراکز بزرگ و مجهز گردش‌های طبیعت، از طریق کاهش موارد مراجعه بیمه‌شدگان آن‌ها به پزشک و بیمارستان، می‌تواند هزینه‌ها را به شدت کاهش دهد و برمنافع آن‌ها بیافزاید.

مدرسه طبیعت در ایران نسبت به سایرکشورها چه وضعیتی دارد؟ این مدارس در ایران چقدر جای توسعه دارند؟

مدرسه طبیعت به صورت امروزی‌اش سابقه چندانی در جهان ندارد. از تأسیس اولین نمونه‌های آن‌ها بیش از 25 سال نمی‌گذرد. گرچه بعضی از کشورها نظیر آلمان، سوئیس و کشورهای شمال اروپا از این نظر کاملاً فعالند اما حتی بسیاری از کشورهای صنعتی نظیر امریکا، استرالیا و انگلیس و کشورهای صنعتی شرق آسیا هنوز از این نظر عقب هستند. وقتی در نظر بگیرید که ظرف سه سال اخیر بیش از 16 مدرسه طبیعت در ایران بدون هر کمک دولتی و صرفاً با همت مردم تأسیس شده و ده‌ها مدرسه دیگر درتدارک گشوده شدن هستند می‌توانید به این نتیجه برسید که حداقل در این عرصه ما از جهان چندان فاصله نداریم و وضعیت ما امید بخش است. من امید دارم که  بخش خصوصی، سازمان‌های عمومی و دولت به این امر مهم توجه ویژه مبذول دارند. اخیراً ریاست سازمان حفاظت محیط زیست و وزیر محترم ورزش و جوانان به مدارس طبیعت توجه داشته‌اند و من امیدوارم که سازمان‌های دولتی دخیل دیگر نظیر آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد، بهزیستی و بهداشت، دانشگاه‌ها و بخصوص شهرداری‌ها نیز در این عرصه ملی نقش درخور خویش را برعهده بگیرند. اینکه پرسیده‌اید مدارس طبیعت تا کجا امکان توسعه دارند باید عرض کنم من مدارس طبیعت را به عنوان مهم‌ترین نهاد پرورشی ، بخصوص تا سنین 11-12 سالگی می‌بینم و آرمان من آن است که روزی این مدارس به جای مدارس ابتدایی ما بنشینند و در این صورت تصدیق می‌فرمایید که ما به عدد مدارس ابتدایی خود نیازمند مدارس طبیعت هستیم و این یعنی عرصه عظیمی برای توسعه این فعالیت که تا چشم‌انداز دوری می‌تواند فکر و توان کشور را به خود معطوف بدارد. می‌توانم بگویم که من به امید چنان روزی  زنده‌ام.

در همین رابطه