رادیو مجازی اتاق ایران - 29 فروردین 1403

تأملاتی در الزامات آینده صنعت نفت و گاز

نفت در اقتصاد جهانی به کدام سمت و سو می‌رود؟

نظر به اهمیت نفت و گاز برای اقتصاد جهانی بسیاری از مؤسسات پژوهشی، سازمان‌های انرژی و شرکت‌های بین‌المللی نفت و گاز منظم چشم‌اندازهای خود از نفت و گاز را منتشر می‌کنند. برخی از این چشم‌اندازها در سال‌های گذشته اهمیت درخور توجهی در جامعه کارشناسی که به آینده‌نگری انرژی می‌پردازد یافته است.

مهدی عسلی

نماینده سابق ایران در اوپک
14 تیر 1396
کد خبر : 9105
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک
نظر به اهمیت نفت و گاز برای اقتصاد جهانی بسیاری از مؤسسات پژوهشی، سازمان‌های انرژی و شرکت‌های بین‌المللی نفت و گاز منظم چشم‌اندازهای خود از نفت و گاز را منتشر می‌کنند. برخی از این چشم‌اندازها در سال‌های گذشته اهمیت درخور توجهی در جامعه کارشناسی که به آینده‌نگری انرژی می‌پردازد یافته است.

مهدی عسلی-کارشناس اقتصاد انرژی

از زمان پیدایش انقلاب صنعتی در اواسط قرن 18 حامل‌های انرژی نفت و گاز نقش بزرگی در تبدیل و تبدل اقتصادی و زندگی روزمره بخش قابل‌توجهی از جمعیت مردم دنیا داشته‌اند. نفت در قرن بیستم میلادی به‌اندازه‌ای در اقتصاد جهان اهمیت یافت که قرن بیستم را بسیاری عصر نفت نامیده‌اند. نقش گاز طبیعی نیز از اواخر قرن بیستم در حال افزایش بوده و بسیاری از کارشناسان معتقدند این حامل مهم انرژی اولیه می‌تواند در دوره انتقالی، یعنی در انتقال از دوره انرژی فسیلی که در آن سهم سوخت‌های فسیلی نفت و گاز و زغال‌سنگ در ترکیب مصرفی انرژی‌های اولیه دنیا بالای 80 درصد بوده به دوره سوخت‌های پک و تجدیدشونده در دهه‌های پایانی قرن 21، نقش کلیدی بازی کند. به‌این‌ترتیب که برای دستیابی به اهداف جهانی کنترل انتشار گازهای گلخانه‌ای منعکس در معاهدات بین‌المللی (مانند COP21 پاریس در 2015) گاز طبیعی به‌تدریج جایگزین سوخت‌های فسیلی با آلایندگی بیشتر (مخصوصاً زغال‌سنگ در تولید برق) شده و زمینه را برای آمادگی جوامع بشری برای ایجاد فناوری‌ها و زیرساخت‌های ضروری برای استفاده گسترده و با هزینه‌های قابل‌قبول از انرژی‌های پاک و تجدیدشونده (مانند انرژی خورشیدی و بادی) فراهم کند. یادآوری این نکته لازم است که در حال حاضر تقریباً 31 درصد ترکیب مصرف جهانی انرژی متکی به سوخت‌های حاصل از نفت و 21 درصد مبتنی بر گاز طبیعی است. یعنی این دو حامل انرژی بیش از نیمی از تقاضای انرژی جهانی را پاسخ می‌دهند. هنوز هم پیش‌بینی‌های سازمان‌های انرژی جهانی مانند آژانس بین‌المللی انرژی حاکی از تداوم وابستگی اقتصاد جهانی به نفت و گاز است و رشد تقاضای انرژی در این پیش‌بینی‌ها کم‌وبیش هماهنگ با رشد جمعیت افزایش می‌یابد.

از دهه 1970 بسیاری از تولید و صادرکنندگان نفت فرض می‌کردند که کشورهای صنعتی به‌طور فزاینده‌ای از نفت استفاده خواهند کرد و اتکای آنها به صادرات نفت کشورهای عضو اوپک (سازمان کشورهای صادرکننده نفت)، و به‌ویژه به منافع عظیم خاورمیانه افزایش خواهد یافت. تحت این فرض کشورهای اوپک تصور می‌کردند وابستگی فزاینده کشورهای واردکننده نفت به منابع آنها قدرت سیاسی آنها را نیز افزایش خواهد داد. به همین دلیل تا سال‌های اخیر کشورهای اوپک راهبرد حداکثر کردن درآمد را اتخاذ و فکر می‌کردند دوره نفت ارزان گذشته و می‌توانند با گذاشتن نفت در زیرزمین و استخراج تدریجی آن درآمد خود را افزایش دهند. در طرف مقابل نیز شرکت‌های بین‌المللی سعی می‌کردند تا می‌توانند منابع نفت و گاز کشف و تملک کنند و ضمن بهبود ترازنامه شرکت در زیر زمین و روی زمین انبارها نفت برای عرضه به بازار داشته باشند.

اما پیشرفت‌های بنیادی فناوری‌های نفت و گاز شیل امریکا، انقلاب دیجیتالی (تولید انبوه اطلاعات و انتقال علایم و پیام‌های رقومی با استفاده از کانال‌های الکترونیک و اینترنتی و کامپیوترها و تلفن‌های موبایل) و موافقت‌نامه پاریس در تغییرات اقلیمی چشم‌انداز بازارهای انرژی و نفت و گاز را تغییر داده است. اکنون در شرایطی که اروپا، امریکا و حتی کشورهای درحال‌توسعه مانند چین و هند در تلاش هستند ترکیب انرژی خود را از سوخت‌های فسیلی به منابع انرژی تجدیدپذیر و پاک (انرژی هسته‌ای، خورشیدی، بادی و غیره) تغییر دهند و در زمانی که هزینه استحصال نفت غیرمتعارف و متعارف در حال کاهش است، نفت زیر زمین ممکن است در آینده ارزشی کمتر از آنچه آنها تصور می‌کردند داشته باشد. درواقع انتظارات و پذیرش فعالان بخش نفت از پیشامد اوج عرضه نفت به محتمل بودن اوج تقاضا برای نفت در دهه‌های آینده در حال تغییر است. به همین دلیل برخی سرمایه‌گذاران در بخش نفت نگران آن هستند که ممکن است ارزش سهام شرکت‌های نفتی بیش از واقع ارزش‌گذاری شده باشد و در فکر بیرون بردن سرمایه‌گذاری خود از فعالیت‌های بالادستی پروژه‌های نفتی با هزینه‌های بالا هستند.

سناریوهای جایگزین

نظر به اهمیت نفت و گاز برای اقتصاد جهانی بسیاری از مؤسسات پژوهشی، سازمان‌های انرژی و شرکت‌های بین‌المللی نفت و گاز منظم چشم‌اندازهای خود از نفت و گاز را منتشر می‌کنند. برخی از این چشم‌اندازها در سال‌های گذشته اهمیت درخور توجهی در جامعه کارشناسی که به آینده‌نگری انرژی می‌پردازد یافته است. در سطور زیر به برخی از این چشم‌اندازها اشاره خواهد شد.

 از عواملی که بر آینده سرمایه‌گذاری عرضه و استفاده از نفت اثر می‌گذارد موضوع انتشار گازهای گلخانه‌ای و تغییرات اقلیمی (Climate changes) است. در مذاکرات COP21 معلوم شد که برای اجتناب از تجاوز میزان گرمایش متوسط کره زمین از 2 درجه سانتی‌گراد لازم است مصرف انرژی مبتنی بر نفت خام در حدود فعلی تثبیت‌شده و افزایش زیادی پیدا نکند. راهبردهایی که برای کنترل انتشار گازهای گلخانه‌ای و جلوگیری از افزایش گرمای زمین بیش از 2 درجه سانتی‌گراد (متوسط) لازم است اتخاذ شود توسط سازمان‌های بین‌المللی مختلف ازجمله شورای آینده نفت و گاز (Council ON the Future of Oil & (Gas موردبررسی قرارگرفته است که در سطور زیر به آنها اشاره خواهد شد. بررسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی (IEA) نشان می‌دهد که علی‌رغم افزایش کارایی استفاده از انرژی، نیاز فزاینده طبقه متوسط در حال رشد در اقتصادهای در حال ظهور، مانند چین، هند، برزیل، اندونزی و غیره به گاز و فرآورده‌های نفتی موجب افزایش قابل‌توجهی در تقاضا برای این دو حامل انرژی در دهه‌های آینده خواهد شد. با توجه به نرخ کاهنده استحصال (Decline rate) از میدان‌ها منابع پایان‌پذیر نفت و گاز در سرتاسر دنیا یک موضوع مهم در آینده‌نگری نفت و گاز برآورد سرمایه‌گذاری‌های لازم برای حفظ سطح تولید و جبران کاهش فشار چاه‌های نفت و گاز است.

پیش‌بینی آژانس بین‌المللی انرژی آن است که تقاضا برای نفت تا سال 2040 حدود 14 درصد نسبت به سطح تقاضای کنونی افزایش خواهد یافت. در این پیش‌بینی وابستگی سیستم اقتصاد جهانی به نفت و گاز در دهه‌های آینده ادامه می‌یابد و در سال 2040 حدود 75 درصد کل انرژی اولیه مورداستفاده 2040 همچنان حامل‌های سوخت فسیلی خواهد بود. بااین‌حال بسیاری از کارشناسان دقت و احتمال تحقق این پیش‌بینی‌ها را موردتردید قرار داده‌اند. یک دلیل این تردیدها اهمیت روزافزون مسائل محیط‌زیست و تغییرات اقلیمی است. زیرا رابطه نزدیکی بین دمای کره زمین و انتشار گازهای گلخانه‌ای و استفاده از حامل‌های انرژی فسیلی وجود دارد. تحت یک سناریوی سازمان بین‌المللی انرژی IEA که افزایش گرمایش زمین را زیر 2 درجه سانتی‌گراد محدود می‌کند با فرض اتخاذ سیاست‌های لازم برای کنترل گرمایش زمین در این حد استفاده از نفت در دهه‌های آینده محدودتر خواهد بود و تقاضای جهانی برای نفت در سال 2020 تنها در حد 93.7 میلیون بشکه در روز و در سال‌های بعد با روند کاهشی به 74.1 میلیون بشکه در روز در سال 2040 می‌رسد، که کمتر از میزان فعلی مصرف در سال 2017 است. مصرف زغال‌سنگ حتی بیشتر کاهش می‌یابد و 38 درصد طی همین دوره زمانی تنزل می‌کند.

شرکت نفت و گاز استات اویل (نروژ) نیز سناریویی از چشم‌انداز نفت و گاز را توسعه داده و منتشر کرده است که در آن برای کنترل گرمایش زمین زیر 2 درجه سانتی‌گراد بهره‌برداری فزاینده از فناوری‌هایی پیشرفته استفاده از انرژی‌های پاک ضرورت پیدا می‌کند. در این سناریو استفاده از نفت در سال 2040 حدود 15% کمتر مصرف نفت در دنیای فعلی و زیر 80 میلیون بشکه در روز خواهد بود. استفاده از زغال‌سنگ در این سناریو با 50% کاهش مواجه می‌شود و سهم آن در ترکیب انرژی اولیه به تنها 14% (در مقایسه با نزدیک به 29% فعلی) می‌رسد. در سناریوی استات اویل سهم گاز در ترکیب مصرف جهانی انرژی از 21 درصد فعلی به 24 درصد می‌رسد و پیشرفت‌های فناوری و تغییر در رفتار مصرف‌کنندگان انرژی کاهش 40 درصدی انتشار گاز دی‌اکسید کربن را تا سال 2040 امکان‌پذیر می‌کند. البته در این سناریو سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تری نسبت به سیاست‌های تصویب‌شده در موافقت‌نامه COP21 پیشنهادشده است. این سیاست‌ها شامل قیمت‌گذاری بر انتشار کربن در سرتاسر جهان، پایان دادن به یارانه‌های انرژی در کشورهایی که این سیاست را دنبال می‌کنند، استفاده خانوارها از انرژی خورشیدی با تأسیسات بالای پشت‌بام واحدهای مسکونی و توزیع برق از طریق استفاده از شبکه هوشمند و زیرساخت‌های کارآمد است که 15 درصد در مصرف انرژی نهایی صرفه‌جویی به همراه دارد. در سناریوی استات اویل بهره‌برداری وسیع از اتومبیل‌های برقی نیز در نظر گرفته‌شده است. این سیاست اجازه می‌دهد سهم فرآورده‌های نفتی به 30 درصد در حمل‌ونقل جاده‌ای کاهش یابد. این سهم هم‌اکنون بالای 40 درصد و در آسیا بیش از 50 درصد است. به‌طورکلی در این سناریو سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نو اجازه می‌دهد تا افق 2040 شدت انرژی به‌طور متوسط 2.7 درصد در سال کاهش یابد و سهم نفت را در ترکیب انرژی مصرفی جهان به‌طور معنی‌داری کاهش می‌دهد.

در سناریویی که توسط دانشگاه دیویس کالیفرنیا توسعه ‌یافته این نکته مطرح‌شده است که فناوری‌های اطلاعاتی همراه با استفاده از تجهیزات اینترنت اشیا و ادوات دیجیتالی انتقال اطلاعات می‌تواند انقلابی در حمل و نقل ایجاد کند و اوج تقاضا برای حمل‌ونقل را جلو براند که به‌طور بالقوه می‌تواند صرفه‌جویی قابل‌توجهی در مصرف انرژی داشته باشد. کارایی انرژی در بخش‌هایی مانند حمل‌ونقل، تجهیزات صنعتی، و ارتباطات می‌تواند انقلابی در استفاده از منابع پایان‌پذیر ایجاد کند. در سال‌های اخیر ترکیبی از این عوامل به تضعیف قیمت انجامید. بر اساس این مطالعه صرفه‌جویی در انرژی ناشی از پیشرفت فناوری می‌تواند بادوام باشد. شهرنشینی گسترده باید تملک اتومبیل‌های خصوصی در مراکز جدید تقاضا برای نفت مانند چین، هند و خاورمیانه را محدود کند. مطالعات دانشگاه دیویس نشان می‌دهد که تملک اتومبیل‌های خصوصی و استفاده از فرآورده‌های نفتی پس از کندی ترافیک در کلان‌شهرهای بزرگ به اوج خود می‌رسد. شهرهای جهان به‌طور فزاینده‌ای به دنبال سیستم‌های حمل‌ونقل هوشمندانه‌تری هستند که استفاده از اتومبیل‌های خصوصی را در داخل شهرها غیرضروری کند. تعهد چین به برنامه‌های صنعتی شدن همراه با استفاده از انرژی‌های پاک موجب شده است که آن کشور به یک صادرکننده پانل‌های خورشیدی و اتومبیل‌های برقی تبدیل شود.

اینترنت اشیا و اینترنت صنعتی نیز نوید صرفه‌جویی‌های زیادی در انرژی در بخش‌های صنعتی را می‌دهد که تقاضا برای نفت را تحت تأثیر قرار خواهد داد. استفاده از فناوری اطلاعات، فناوری نانو و فناوری‌های زیستی و صنعتی می‌تواند کارایی را به‌طور فزاینده‌ای افزایش و تقاضا برای انرژی را کاهش دهد. فناوری اطلاعات که اجازه مسیریابی بهینه و زمان‌بندی بهتر حمل‌ونقل را می‌دهد هم‌اکنون در بسیاری از مناطق منجر به‌صرفه‌جویی انرژی شده است. بر اساس اطلاعات منتشرشده از سوی شرکت جنرال الکتریک (GE)، استفاده از اینترنت اشیا می‌تواند از طریق دو برابر کردن کارایی انرژی کاهشی در حد 12 میلیارد بشکه در مصرف نفت تا سال 2030 به وجود آورد که قابل‌توجه است. تحلیل‌های متکی بر داده‌های آماری بزرگ (Big data) هم‌اکنون نیز صرفه‌جویی‌هایی را بین 10 الی 20 درصد در تقاضا برای سوخت جت موجب شده است. استفاده از گوشی‌های هوشمند صرفه‌جویی‌های زیادی در استفاده از سیستم‌های حمل‌ونقل عمومی ایجاد کرده‌اند. همین پیشرفت‌ها در سیستم حمل‌ونقل ریلی به وجود آمده به‌طوری‌که سرعت قطارها را افزایش داده و کارایی سیستم ریلی با کاهش 5 درصدی تقاضا برای سوخت را ایجاد کرده است. تولید محصولات صنعتی از طریق اتوماسیون و چاپ سه‌بعدی و سایر پیشرفت‌ها در بخش صنایع نیز تقاضا برای سوخت را کاهش می‌دهد.

سناریوی دانشگاه دیویس کالیفرنیا نتیجه‌گیری کرده است که این روندهای در حال ظهور برای اتومبیل‌های پیشرفته، حمل‌ونقل جاده‌ای، بار، دریایی و هوایی شیوه‌های حمل‌ونقل را تغییر و ضرورت تملک اتومبیل در شهرها را کاهش خواهد داد و می‌تواند یک اوج تقاضای موقت برای نفت را در دهه آینده موجب شود. البته افزایش جمعیت و تأثیر ثروتمند شدن جوامع بعداً تا حدودی تأثیر این پیشرفت‌های تکنولوژیک را خنثی خواهد کرد و تقاضا برای انرژی را افزایش خواهد داد اما در آن زمان ممکن است انرژی پک خورشیدی و تجدیدشونده سهم بزرگ‌تری از ترکیب مصرف انرژی جهانی را کسب کرده باشد. در این سناریو تقاضا برای نفت در بخش حمل‌ونقل در سال 2040 به حدود 55 الی 60 میلیون بشکه در روز می‌رسد که در مقایسه با تقاضای 75 میلیون بشکه در روز در سناریوی IEA قابل‌توجه است.

چشم‌انداز انرژی اکسون موبیل نشان می‌دهد که تقاضا برای نفت در کشورهای توسعه‌یافته در دهه‌های آینده کاهش خواهد یافت درحالی‌که تقاضا برای نفت از ناحیه حمل‌ونقل بار (کامیون‌ها و تریلرها) افزایش خواهد یافت. بر اساس چشم‌انداز انرژی اکسون موبیل برای سال 2040، تعداد اتومبیل‌های شخصی در سال 2040 به 1.7 میلیارد دستگاه می‌رسد. تعداد اتومبیل‌ها در سال 2010 حدود 825 میلیون دستگاه بوده است. درهرحال ارتقای کارایی اتومبیل‌های شخصی موجب خواهد شد که اوج تقاضا برای فرآورده‌های نفتی در بخش اتومبیل‌های شخصی به جای سال 2040 در سال 2020 با حدود 23 میلیون بشکه در روز اتفاق بیفتد. متقابلاً چشم‌انداز اکسان موبیل پیش‌بینی می‌کند که تقاضا برای نفت در بخش حمل‌ونقل تجاری تا 70% تا سال 2040 افزایش یابد. بااین‌حال عدم قطعیت زیادی در تأثیر فناوری‌های پیشرفته در تقاضا برای نفت وجود دارد. تأثیر توسعه شهرنشینی بر تقاضا برای نفت هم یک موضوع غیرقابل‌پیش‌بینی باقی‌مانده است. زیرا از یک ‌طرف افزایش شهرنشینی موجب تشویق تملک اتومبیل و حمل‌ونقل تجاری می‌شود اما از سوی دیگر توسعه حمل‌ونقل عمومی هوشمند شهری می‌تواند تقاضا برای فرآورده‌های نفتی توسط اتومبیل‌های خصوصی را کاهش دهد.

شرکت معروف بین‌المللی انرژی شل (Shell) نیز از دهه‌های قبل به آینده‌پژوهی اهمیت داده و در سال‌های قبل چشم‌اندازها و سناریوهای متعددی را منتشر کرده است. در گزارش آینده‌نگری انرژی شل، سناریویی بررسی‌ شده است که با توقف انتشار یا انتشار صفر گازهای کربن در پایان قرن 21 که جمعیت دنیا به 10 میلیارد نفر می‌رسد مشخص می‌شود. برای تحقق این وضعیت ایده‌آل شل معتقد است که استفاده از گاز هیدروژن در حمل‌ونقل برای انبار انرژی و نیز سوزاندن در کوره‌های صنعتی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. شل پیش‌بینی می‌کند که برق مهم‌ترین حامل انرژی خواهد بود و سهم برق از 20% انرژی نهایی مصرفی جهان به حداقل 50% خواهد رسید. کارایی انرژی افزایش خواهد یافت و اتومبیل‌های سبک‌تر با کارایی انرژی بیشتر مورداستفاده قرار خواهد گرفت. علاوه بر آن بازیافت و نیز طراحی‌های کارآمد در فرآیندهای صنعتی به ‌صرفه‌جویی انرژی کمک خواهد کرد. درهرحال لازم خواهد بود که فرآیندهای صنعتی، کشاورزی و شهرنشینی تحولات و تکامل بنیادی پیدا کنند تا به حداکثر کارایی انرژی برسیم.

دلالت‌های راهبردی

چنانچه قطعیت بیشتری در خصوص اوج تقاضا برای نفت در سطح جهانی و زمان احتمالی آن به وجود آید، راهبردهایی در سرمایه‌گذاری برای ایجاد ظرفیت و تولید نفت توسط شرکت‌های خصوصی و دولتی نیز ظاهر خواهد شد. در این صورت حتی اگر در آینده نزدیک عرضه نفت با تنگنا مواجه شود بازیگران عمده بازارهای نفت رفتار خود را برای توسعه میدان‌ها و ظرفیت تولید در بلندمدت تطبیق خواهند داد. شرکت‌های بین‌المللی نفت باید تصمیم بگیرند که آیا سرمایه‌گذاری در منابع پرهزینه با زمان طولانی برای تولید در رقابت با کشورهای با منابع عظیم و هزینه تولید کم (مانند کشورهای اوپک خاورمیانه) که دنبال سهم بازار بیشتری هستند منطقی است یا خیر (به جدول زیر توجه شود).

در این محیط کسب‌وکار برای جلب سرمایه و فناوری لازم است کل صنعت نفت راه‌های همکاری را پیدا کند زیرا افزایش تولید شاید برای همه بازیگران ممکن نباشد. این برای صنعتی که به راه‌حل‌های سفارشی از طریق مزیت‌های رقابتی عادت کرده است یک تغییر بنیانی خواهد بود. برای ایجاد موازنه در برابر نیاز احتمالی برای ذخایر جدید، صنعت نفت انعطاف‌پذیرتر و کارآمدتری موردنیاز است. شرکت‌های نفت ناگزیر خواهند بود که حتی در قیمت‌های پایین و قوانین و مقررات سخت‌تر مربوط به انتشار کربن تولید خود را استمرار و حتی افزایش دهند.

تردیدی نیست که شرکت‌های نفتی در آینده با انقلاب فناوری مواجه خواهد شد، فناوری‌های جدید استفاده وسیعی از هوش مصنوعی و اتوماسیون، کنترل از راه دور و مدیریت توانمند و انقلابی خواهند داشت. شرکت BP برآورد کرده است که ارتقای کارایی در تصویربرداری، لرزه‌نگاری، حفاری و تکمیل تجهیزات و ادوات بهره‌برداری و استفاده از فناوری‌های دیجیتالی می‌تواند تا سال 2050 هزینه تولید را تا 25 درصد کاهش دهد. محیط کسب‌وکار انعطاف‌پذیرتر بر سودآوری عرضه تجهیزات صنعت نفت و حتی در صنایع داخلی کشورهای تولیدکننده نفت اثر خواهد گذاشت و درآمد این کشورها را تغییر خواهد داد. درهرحال برای باقی ماندن در صنعت، شرکت‌های نفت و گاز باید راهبردهایی را در نظر بگیرند که تحت هر سناریویی ارزش‌افزوده ایجاد کند. این راهبردها می‌تواند کوتاه کردن زمان پروژه، حداقل کردن ضرر و زیان هزینه تولید، بازیافت نهاده‌ها مانند آب، آهن و غیره باشد. این راهبردها صنعت را با راه‌حل‌های فنی که برای جامعه جذابیت دارد هماهنگ می‌کند.

ازجمله چالش‌های سرمایه‌گذاری در نفت و گاز ریسک‌هایی است که توسعه میدان‌های نفتی را با تأخیر مواجه می‌کند. حتی با سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تر مربوط به تغییر اقلیم نفت سوخت غالب در دو تا سه دهه آتی خواهد بود. بااین‌حال صنعت نفت و گاز معمولاً با مقاومت شدیدی در مناطق مختلف دنیا که تجربیات منفی از پیامدهای محیط‌زیستی، اجتماعی و سیاسی دارند مواجه می‌شود. شرکت‌های نفتی این انتظار را به وجود آورده‌اند که می‌توانند بدون تبعات منفی بر روی محیط‌زیست عمل کنند اما در عمل این انتظارات برآورد نشده است. این تصویر منفی به چالش‌های موجود برای جذب سرمایه از سرمایه‌گذارانی که این کسب‌وکار را سوداگرانه و پرمخاطره می‌دانند اضافه کرده است. مصرف‌کنندگان فرآورده‌های نفتی هم قابل‌اعتماد بودن این سوخت‌ها برای آینده و طی دوره انتقال به سوخت‌های پاک را زیر سؤال می‌برند. شرکت‌هایی که این چالش‌ها را نادیده می‌گیرند در بلندمدت با خطر کسری در ترازنامه‌های خود مواجه خواهند شد. تنها با توجه و پرداختن سیستماتیک به این ریسک‌ها است که صنعت نفت می‌تواند مطمئن باشد در شرایط تغییرات ساختاری تقاضا بازارهای مالی ارزش‌گذاری و تأمین مالی مناسبی از صنعت نفت و گاز در یک دوره انتقالی خواهد داشت. برخلاف صنعت زغال‌سنگ که از مازاد ظرفیت و خروج سرمایه ناگهانی رنج می‌برد. این وضعیت در صنعت زغال‌سنگ در عدم هماهنگی با تقاضای میان‌مدت در تضاد و تقابل با چشم‌انداز منفی بلندمدت است.

درنهایت، بازیگرانی که در صنعت نفت رقابتی باقی می‌مانند باید این وضعیت را در نظر بگیرند که آیا توسعه منابع انرژی همراه با درجه کمتری از انتشار کربن می‌تواند برای تکمیل یا جایگزینی درآمد تولید نفت و گاز، مخصوصاً برای حفظ سهم بازار آنها در بازار برق سودآورتر باشد یا خیر؟ برای این منظور لازم است مدیران این صنعت با پاسخ دادن به چالش‌های فناوری و ترکیب تولید نفت و گاز با انرژی‌های تجدیدشونده و ترکیب کارآمد فناوری گرفتن کربن انرژی فسیلی و نگهداری آن در انبار (Carbon Capturing and Storage, CCS) و راه‌های ارزان‌تر حمل‌ونقل در دنیایی که شمار زیاد و متغیر انرژی برق از منابع تجدیدشونده وجود دارد فرصت‌های تازه‌ای ایجاد کنند. مادام‌که صنعت نفت ترکیب کارآمدی از منابع نفت و گاز بر پایه فناوری تجزیه کربن از حامل انرژی فسیلی و نگهداری آن (CCS) ایجاد نکنند نمی‌توانند ضمن حفظ ارزش مخازن نفت و گاز از سودآوری تولید برق از منابع تجدیدشونده حمایت کنند. به علاوه، لازم است با قانون‌گذاران برای چارچوب‌های لازم برای عرضه قابل‌اعتماد برق گفت‌وگو شود. پرداخت‌های مربوط به ظرفیت تولید، سازوکارهای تسهیم- هزینه، بخش‌بندی درآمدها برای جبران دوره‌های قطع برق و یا حتی تولید منفی و غیره مواردی هستند که باید در نظر گرفت. صنعت می‌تواند از مشارکت و سرمایه‌گذاری مشترک بین شرکت‌های نفت و گاز و شرکت‌های برق، سوخت زیستی، اتوماسیون، ارتباطات و معادن سود ببرد. برای ارتقای تاب‌آوری در مقابل بالا بردن مالیات انتشار کربن صنعت نفت ممکن است ناچار شود با تولیدکنندگان اتومبیل و تولیدکنندگان سایر تجهیزات انرژی برای ارتقای کارایی کربن همکاری کند تا برای انتشار کمتر گازهای گلخانه‌ای حتی با استفاده از انرژی فسیلی راه‌هایی پیدا شود.

شرکت‌های نفت و گاز به‌طور فزاینده‌ای درگیر ارزیابی ریسک‌های ناشی از تغییر اقلیم هستند. اگر دولت‌ها در سرتاسر جهان تصمیم به تعیین قیمت برای کربن و یا به‌عبارت‌دیگر تعیین مالیات برای انتشار CO2 بگیرند این سیاست شرکت‌های کارآمد را تشویق و شرکت‌های ناکارآمد را جریمه خواهد کرد. به همین دلیل نیز سهام‌داران شرکت‌هایی را ترجیح می‌دهند که دارای راهبردهایی برای مواجهه با سناریوهای اعمال محدودیت‌های قانونی برای انتشار کربن و بیشینه کردن سود سهام‌داران با توجه به این ریسک‌های غیرقطعی هستند. البته بسیاری از شرکت‌ها اکنون پیش‌بینی سالانه قیمت گازهای گلخانه‌ای را برای برنامه‌ریزی‌های بلندمدت شرکت مورداستفاده قرار می‌دهند. این شرکت‌ها خود را بیشتر در معرض مباحث مربوط به مسائل تغییر اقلیم می‌گذارند و انتقال اطلاعات لازم به سرمایه‌گذاران و سهام‌داران را افزایش می‌دهند تا روشنگری بیشتری در مورد برنامه‌های خود برای مدیریت ریسک‌های مرتبط با تغییرات اقلیمی انجام دهند. شفافیت در مؤلفه‌های اصلی اقدامات شرکت برای تاب‌آوری در شرایط پرداخت هزینه یا مالیات برای انتشار کربن و روشنگری در مورد عدم قطعیت‌هایی که ممکن است تقاضا برای نفت و فرآورده‌های نفتی در بلندمدت با آنها مواجه شود جذابیت بیشتری به این شرکت‌ها می‌دهد، علاوه بر آنکه به کار بستن منظم و صحیح رویکردهایی لازم برای ارتقای تاب‌آوری در برابر افزایش هزینه‌های انتشار کربن انتقال هموار به آینده با اجرای سیاست‌های کم‌کربن را تضمین خواهد کرد.

در همین رابطه