محمد طبیبیان، اقتصاددان
کار کاهنمن پایههایی را برای یک رشته جدید پژوهشی بر ساخته که شامل کشف چگونگی مراحل و سازوکار قضاوت شخصی انسان و راههای میانبری است که ذهن انسان در مرحله تصمیمگیری به کار میگیرد. مراحلی که ممکن است ذهن انسان را از مسیر اصول اولیه احتمالات نیز به دور افکند. این رشته جدید که بر اساس پژوهشهای او و همکارانش ایجاد شد «اقتصاد رفتاری» نام گرفته است. چگونه ذهن انسان به اتخاذ تصمیم میرسد؟ چه عواملی سبب میشود که تصمیمها اشتباه درآید یا اینکه ما اصولا نسبت به اتخاذ تصمیم اشتباه خود نیز بیخبر باشیم؟
کارکرد سیستم یک و سیستم دو، در ذهن انسان
بر اساس کارکردهای شناختی، کاهنمن بهعنوان بنیانگذار این حوزه، ذهن انسان را دارای دو سیستم میداند و آن را سیستم یک و سیستم دو مینامد. اولی آن سیستمی است که کارش پاسخگویی و ارائه نتایج و دستمایههای سریع و ظاهرا بدون تامل و فاقد چکش کاری و درنتیجه گزارههایی است که دائما مغز انسان تولید میکند. این نوع دستمایهها را در اصطلاح متعارف برداشتهای ذهنی مینامیم. از طرف دیگر کار سیستم دو، سنجش، ارزیابی، نقادی و تفکر شدیدتر و پرمایهتر و استنتاج منطقی و عقلایی از دستمایههای ذهن است. کار سیستم دو کند و پر زحمت و نیروبر است.
قضاوت سریع گرچه ممکن است بر اساس ساز و کارهای بسیار پیچیده مغزبهدست داده شده باشد و بسیار مفید و کارساز نیز باشد، لیکن میتواند اشتباه نیز باشد. یعنی ممکن است این حالت چهره عکسالعمل مادر مهربانی باشد که فرزند خود را در آستانه افتادن در حوض آب مشاهده میکند. بهعنوان مثالی دیگر، فرض کنید کسی از شما میپرسد حاصل ضرب ۲۴۵ در ۷۸۵ چه عددی است. در این مورد، سیستم یک پاسخ نمیتواند ارائه کند. پاسخ این پرسش به سیستم دو واگذار میشود که باید بر اساس پیگیری مراحل ضرب که با آن آشنا هستیم، جواب سنجیدهای برای آن فراهم کند. اگر از دانشجوی ریاضی بپرسیم جواب این ضرب چیست، ممکن است قبل از اینکه جواب آن را محاسبه کند، بگوید پاسخ این پرسش یک عدد ۶ رقمی است.
این حد پاسخ نیز دستمایه سیستم یک است. لیکن برای جواب درست باید مراحل مربوطه را طی کند و برای این کار سیستم دو را بهکار اندازد. تصور کنید پدری که شب به منزل آمده است، میخواهد کمی ریاضی با فرزند دبستانی خود تمرین کند، تا او را در فراگیری حساب کمک کرده باشد. پدر همین مساله را به کودک میدهد و کودک نیز که انجام ضرب را پر دردسر مییابد در یک لحظه غفلت پدر از نزد او میگریزد و پنهان میشود. این نیز کار سیستم یک است، لیکن در این مورد ذهن کودک صورت مساله را تغییر داده (که از نزدیک پدر باید گریخت) و آن را علیالحساب ساده کرده و برای این مساله جدید راه حلی پرداخته و تحویل داده است. در بسیاری موارد، سیستم یک صورت مسائل را تغییر میدهد و حتی راه حلهای اشتباهی بهدست میدهد. درک سازوکارهای همین اشتباهها است که به اندازه فهم ساز وکارهای مربوط به یافتن جوابهای صحیح اهمیت دارد و نیازمند پژوهش است.دانشمندان این حوزه معتقدند،کارکرد سیستم یک نتیجه مراحل تکاملی است و مربوط به ویژگیهایی است که میلیونها سال در ساختار مغز حیوانات و در تکامل آن در مغز انسان پایدار شده است.
اینکه یک حیوان مانند غزال در دشت محل زندگی خود احساس کند که محیط ایمن است یا باید نگران اطراف خود باشد یا اینکه در نزدیکی او شاخه بوته تکان میخورد و زمان فرار سریع از آن محل است، چون ممکن است یک ببر پشت بوته پنهان باشد یا یک لاکپشت بیآزار باشد. این احساس خطر، نگرانی و تصمیم سریع لازمه تداوم حیات موجودات است و سازوکار آن جایگاه عمیقی در سیستم عصبی حیوانات از جمله انسان دارد. به همین دلیل نیز ذهن دائما در حال ارزیابی محیط اطراف است. آیا محیط ایمن است، آیا محیط آشنا است یا تغییر نگرانکنندهای در حال وقوع است. این پرسشهایی است که در سیستم یک، دائم در جریان است. مترادف پرسشهای ایمنی و آشنایی محیط برای غزال یا حیوان دیگر، در مورد انسان احساس روحیه سرشار همراه با آسایش خیال است.
این نوع موارد نیز مثالهایی از کارکردهای سیستم دو هستند: توجه به نمایش یک دلقک در سیرک. توجه به صدای یک فرد خاص در یک جلسه شلوغ. جستوجو برای مردی که موهای سفید دارد، در فرودگاه شلوغ که برای استقبال عموی سالمند خود رفتهاید. توجه به رعایت آداب معاشرت در یک گردهمایی رسمی. مقایسه دو اتومبیل برای تصمیم در مورد خرید آنها. پر کردن فرمهای مالیات. بررسی صحت یک الگوریتم یا یک بحث منطقی. حل یک مساله فیزیک یا مطلب مشابه...
در ذهن انسان سیستم یک همیشه در کار است و مشغول تحویل نظریه و پاسخ و راهنمایی یا گمراه کردن. سیستم دو تنبل و کم کار است و مگر تحت فشار اضافی حاضر به فعالیت نیست و فعالیت آن انرژیبر است. فعالیت سیستم دو در مقایسه با سیستم یک نیازمند ذخایر «بذل توجه» بیشتری است.