گفت‌وگوی تفصیلی پایگاه خبری اتاق ایران با فریال مستوفی، کارآفرینی از دهه پنجاه

سهام‌دار کشوریم، پس مطالبه داریم

من سیاستمدار نیستم و در آن مورد هم نمی‌خواهم دخالت کنم. ولی چون خودم را کارآفرین می‌بینم، حق خودم می‌دانم که در مسائل اقتصادی دخالت کنم و تقاضا داشته باشم. چه خوشایند عده‌ای باشد و چه خوشایند نباشد. من در تشکیلات بخش خصوصی آمده‌ام که این کارها را انجام دهم. اگر قرار باشد درباره کارهای اقتصادی هم حرف نزنم و کاری نکنم، پس دیگر چرا آمده‌ام؟
تاریخ: 03 خرداد 1395
شناسه: 1354

فریال مستوفی، رئیس کمیسیون سرمایه‌گذاری اتاق ایران

در روزهایی که جوان‌ها به تحصیلات دانشگاهی و بعد از آن هم جست‌وجوی کاری دولتی دل‌خوش کرده‌اند، فریال مستوفی از نسل زنان جوان دهه ۵۰ از بزرگ‌ترین فعالان بخش خصوصی در بخش صنعت و معدن است و مالک عمده سهام بزرگ‌ترین معدن ایران به شمار می‌آید. به هیچ محدودیت جنسیتی اعتقاد ندارد و می‌گوید یک زن اگر در فعالیت اقتصادی مدیر خوبی باشد، خانه‌اش را هم با قدرت بیشتری اداره می‌کند. گاهی برای بیان منظورش واژه‌های فارسی پیدا نمی‌کند و لحن بیانش، لهجه‌ای تلفیقی از فارسی و انگلیسی است. جدیت کلامش از خنده و مهربانی عاری نمانده و گفتار و رفتارش، با اصالت عجین است. چه اصالت‌ انتسابی برای پیشینه ۷۰۰ ساله خانوادگی و چه اصالتی اکتسابی که تنها با چند دهه فعالیت‌‌ به دست می‌آید:«پدر پدربزرگم مستوفی خوزستان بودند.یک خانم فرانسوی به نام مادام دولافوا در دوره پدر پدربزرگم به ایران آمده بود، او در سفر نامه‌اش به خوزستان در مورد ایشان مطالبی نوشته است. من در چنین خانواده‌ای بزرگ شدم، اما با وجود اینکه پدرم املاک زیادی داشت از صبح تا شب کار می‌کرد طوری که هر وقت از خواب بیدار می‌شدم؛ پدرم خانه نبود و سرملک و املاک و دنبال نوآفرینی در کشاورزی بود. اولین سیستم آبیاری قطره‌ای را ایشان به خوزستان وارد کردند.» فریال مستوفی، در دهه هفتم زندگی شرکت هایش را در چین، هنگ کنگ و انگلستان با قدرت اداره می کند و عمده فعالیت هایش در ایران متمرکز است:«اگر قرار باشد هر ایرانی و هر کسی از هر ملیتی به دلیل اینکه امکانش را دارد کشور خودش را رها کند، درست نیست. مگر اینکه کسی علاقه‌ای به کشورش نداشته باشد.» رئیس کمیسیون سرمایه‌گذاری اتاق ایران که در اتاق ایران و چین نیز به عنوان نائب رئیس فعالیت می کند، پای گفت‌وگو با «پایگاه خبری اتاق ایران» نشسته و از «امید» در طول ۴ دهه فعالیت اقتصادی‌اش روایت کرده است. 
****
برای افرادی که با زندگی و فعالیت
های شما آشنا هستند، شخصیت خیلی جالبی هستید. بانویی کارآفرین که بعد از چند دهه فعالیت همچنان با جدیت تمام کار می‌‌کند و فعالیتهای اجتماعی دارد. مدام در سفر است و شرکتهایی را در کشورهای مختلف دنیا مدیریت میکند.چه خصیصههایی در شما وجود دارد که باعث میشود اینطور خستگیناپذیر فعالیت کنید و از موفقترین زنان مدیر و کارآفرین کشور باشید؟

این صحبت‌ها تعریف از خود است اما هر شخصی وقتی تصمیم به انجام کاری گرفت، باید تا جایی که توان دارد فعالیت کند و به بهترین شکل تا خاتمه‌ی کار ادامه دهد. بعضی افراد کاری را شروع می کنند اما دلزده می شوند و کار را رها می کنند. چه کار فرهنگی باشد و چه اقتصادی، حتما نیازی نیست که با موفقیت تمام شود. ممکن است با شکست همراه باشد ولی نباید دلزده و دلسرد شد. نباید این توقع وجود داشته باشد که همه کارها همیشه با موفقیت  همراه باشد. از هر کاری می توان تجربه خوبی کسب کرد و این تجربه است که می‌تواند باعث موفقیت‌های بعدی می‌شود.

ناامیدی بدترین چیزی است که انسان می‌تواند داشته باشد و باعث خیلی از مشکلات می‌شود. خصیصه من این است که بسیار آدم امیدواری هستم. گاهی دوستان می‌پرسند شما تا به حال شکست خورده‌ای؟ هرچه فکر می کنم آخرش می‌گویم نه. بالاخره نمی شود که در تمام این سال‌ها شکست نخورده باشم، اما به خاطر مسئله امیدی که دارم، آن را به عنوان شکست نمی بینم . به عنوان تجربه نگاه می‌کنم.

در ضمن من آدم هایپری هستم. نمی‌دانم معادل دقیق فارسی‌اش چه می‌شود. من زیاد به دنبال استراحت کردن نیستم. همین که مشغول باشم برای من از همه‌چیز جالب‌تر است. حتی جز زمان‌هایی که می‌خوابم، در بقیه زمانم حتما مشغول انجام دادن کاری هستم. از ساعت ۷ صبح جلساتم شروع می‌شود و تا ساعت ۹ شب مدام ادامه دارد. در این حالت وقتی به خانه می‌رسم، دیگر خوابم نمی‌آید. آن موقع هم اگر کاری نداشته باشم، حتما خودم را مشغول می‌کنم و کتاب و مقاله‌ای می خوانم. بعضی‌ها در این زمان استراحت می‌کنند، اما من همین که چشم‌هایم را ۵ دقیقه ببندم برایم کافی است.

یکی از مسائل دیگر این است که علاقه به کارتان داشته باشید و هدفی را دنبال کنید. مهم‌ترین چیز ناامید نبودن و ناامید نشدن است. این می‌تواند در تمام فعالیت‌های شما اثر بگذارد. چه فعالیت اقتصادی و چه هرچیز دیگر.اگر کاری را که شروع کردید حتما تمام تلاش‌تان را بکنید که تمام کنید، این در همه کارها و زندگی شما خودش را نشان می‌دهد.

برای خودتان دوره بازنشستگی تصور نمیکنید؟

بازنشستگی…نه! تا زمانی که می‌توانم کار می‌کنم. مگر اینکه‌ از نظر فیزیکی یا فکری دیگر نتوانم . زمانی باید بازنشسته شوم که هم از نظر جسمی و هم فکری توانایی نداشته باشم. ممکن است کارهای سنگین را واگذر کنید ولی همیشه داشتن تجربه برای هدایت بیزینسی از بالا لازم است.

بخش خصوصی با بخش دولتی فرق می‌کند که در یک زمانی وارد دوره بازنشستگی می‌شوید. در بخش خصوصی تا زمانی که فردی توانایی جسمی و فکری دارد می‌تواند از این توانایی‌ها برای فعالیت اقتصادی استفاده کند مگر اینکه آن‌ها را از دست دهد و بدون اینکه خودش بخواهد، خود به خود وارد دوره بازنشستگی شود.

یکی از ویژگیهای جالب کاری شما، فعالیت در بخش معدن است. چرا این بخش را انتخاب کردهاید؟

نه، من بخش معدن را انتخاب نکردم. بخش من فولاد و معدن است. پیمانکار پروژه های فولادی هستم و مدیریت پروژه انجام می‌دهیم. اما همین مدیریت  را در کل پروژه‌های صنعتی می‌توانیم انجام دهیم، پروژه‌های انرژی، برق، پتروشیمی یا هر کار دیگری. تصادفا اتفاق افتاده که کارهایی را که در ایران انجام داده‌ایم و موفق شدیم در پروژه هایشان شرکت کنیم، معدنی و فولادی بوده است. کار ما به اصطلاح Project Mangment است که می‌تواند شامل کل کارهای صنعتی باشد. وقتی در پروژه‌های فولادی موفق باشی تیمی را که دور خودت می‌چینی، افرادی هستند که در این حوزه‌ها تبحر داشته‌اند. این کار می‌تواند در هر رشته دیگری هم باشد. اما هدف شرکت ما و من این بوده که بتوانم مدیریت پروژه انجام دهم.

منظور این است شما در حوزههایی فعالیت میکنید که به عنوان حوزه مردانه جاافتادهاند. حتی در مثالهایتان میگویید کارهای پتروشیمی و انرژی هم فرقی برایتان نداردتنها زنی هستید که در بخش معدنی ایران سرآمد هستید. مثلا چرا در حوزه پوشاک وارد نشدید؟

من در صحبت‌های قبلی‌ام هم همیشه گفته‌ام. اولا که من هیچ اعتقادی به محدودیت‌های جنسیتی ندارم. این کارهای فولاد و برق و غیره را که می‌گویید کار مردانه است، من اصلا همچین باوری ندارم.اصلا در ذهنم چنین تقسیم‌بندی‌ای وجود ندارد که این کار مردانه است و آن کار زنانه است. من اعتقادم به توانایی شخصی هر فردی است که هیچ ارتباطی به جنسیتش ندارد. در دنیا زنان خیلی  موفقی هستند که در همه رشته‌های مختلف فعالیت می‌کنند. دومین ثروتمند جهان طی چند سال گذشته مالک کمپانی ZARA است. این فرد مرد است. خب اگر این‌طور نگاه کنیم پوشاک کار زنانه است دیگر، پس نباید ایشان وارد این حوزه می‌شدند. اما ایشان توانایی این‌ را دارند که مارک زارا را معروف و مطرح کنند. خانم ثروتمند دیگری وجود دارد که فعالیتتش مربوط به گوگل است. اما من چون اعتقادی به محدودیت‌ها ندارم، هیچ وقت فکر نمی کردم که من نمی‌توانم در پروژه های صنعتی سنگین حضور داشته باشم.

همین الان در رشتههای دانشگاهی هم محدودیت زیادی میبینیم. از رشتههای معدنی و صنعتی گرفته تا بعضی دانشگاهها مثل دانشگاه صنعت نفت که مزایای بسیار ویژهای با تضمین کاری دارد اما اصلا دختر نمیپذیرد. الان در میانه دهه نود، چه در سطح سیاستگذاری جامعه و چه در تفکرات خود خانوادهها در حوزه عمومی میبینیم که محدودیتهای زنانه وجود دارد. در چنین جامعهای، شما در دهه ۵۰ که تعصبها و محدودیتهای جنسیتی خیلی پررنگتر از الان بوده است، فعالیت تجاری جدی آغاز کردهاید. شما چطور حدود نیم قرن پیش خلاف جهت تفکرات و عقاید سطح عمومی جامعه حرکت کردهاید؟

همان طور که گفتم اعتقاد من جنسیتی نیست. اعتقاد من بر اساس توانایی هاست.در خصوص محدودیت جنسیتی در رشته‌های دانشگاهی، صد در صد با چنین محدودیت هایی که دولت و حاکمیت برای یک جنسیت ایجاد می‌کند مخالفم. با دخالت‌هایی که در مسائل شخصی و توانایی فرد  می‌شود، صد در صد مخالفم. چه از طرف حاکمیت باشد، چه سطح عمومی جامعه و چه خانواده‌ها، من مخالفم. به نظر من باید به هر شخصی فرصت داده شود که از توانایی‌هایی که در خودش می‌بیند استفاده کند و دیگران برای او تصمیم نگیرند. اما متاسفانه در فرهنگ عمومی جامعه ما که از خانواده شروع می‌شود، زنان را ضعیف‌تر از مردان می‌بینند.

محدودیت‌های قانونی و سنتی در زمانی  که فقط مرد نان‌آور خانواده بوده و زن کارش مدیریت منزل بوده است، می‌توانسته مفید باشد. اما در دوره فعلی اصلا چنین چیزهایی نمی‌تواند وجود داشته باشد. در زمان حاضر چطور ممکن است درآمد خانوده فقط بر دوش یک نفر باشد؟ با وضعیتی که در دنیا وجود دارد باید بر دوش چندین نفر باشد. نمی‌توانیم بگوییم فقط یک مرد باید درآمد خانواده را مدیریت کند و زن در خانه بنشیند و مدیریت خانه را انجام دهد. بنابراین چرا زنان هم برای کسب درآمد خانواده دخالت نکنند و نباشند؟ بنابر این من با این محدودیت‌ها به صورت کلی مخالفم.

اما در مورد شخص من، این مسئله برمی‌گردد به تربیت خانوادگی‌ام. در خانواده‌ای که من در آن بزرگ شدم، اصلاً این مسئله نبود که تفاوتی بین زنان و مدارن وجود داشته باشد. پدر و مادرم بین من و برادرم هیچ تفاوتی برای هیچ کاری قائل نمی‌شدند. بنابراین من عادت کردم که هر کاری دلم می خواهد انجام دهم. من همیشه اعتقادم این است که باید این تربیت از خانواده شروع شود و بعد به اجتماع رود.

الان در کانون زنان کارآفرین سعی در بالا بردن استانداردهای شغلی زنان داریم و من همیشه در آن‌جا می‌گویم باید از خانواده و فرهنگ شروع کنیم. درصد اشتغال زنان ایران در شهرهای بزرگ بیشتر از شهرهای کوچک و روستاهاست. بنابراین فرهنگ‌سازی باید از خانواده شروع شود و بعد به اجتماع آورده شود. البته خوشبختانه در سال‌های اخیر حضور زنان در کارهای اجتماعی و فرهنگی روز به روز بیشتر می‌شود. دولت، جامعه و خانواده باید این مسئله را ترغیب کنند و البته در وجود خود آن فرد هم باشد.

من در دهه ۵۰ از نظر خانواده‌ام برایم هیچ محدودیتی وجود نداشت و خیلی هم تشویقم می‌کردند. پدرم در دو سال پیش فوت کردند، تا آن زمان دائما من در هر جای دنیا بودم دائما تمام گزارش کارهای بیزینسی‌ام را ریز به ریز برایشان تعریف می‌کردم و از ایشان راهنمایی می‌گرفتم. ایشان حتی در سن ۹۱ سالگی هم به من راهنمایی و مشورت می‌دادند.

فعالیت اقتصادی خود ایشان چه بوده است؟

کشاورزی. ما در کل خانواده کشاورز هستیم. خانواده من قدمت ۷۰۰ ساله دارند و در این ۷۰۰. سال خانواده هم زمین داربودند که البته بسیار مدرن بودند و Agriindustry، کشاورزی صنعتی انجام می‌دادند.

معلوم است شما خانوادهای داشتید که از نظر سطح فرهنگی خیلی بالا بودهاند. در زمانی که بسیاری از دخترها نهایتا تا تحصیلات دبیرستانی میتوانستند فعالیت کنند، شما هیچ محدودیت تحصیلی و شغلی نداشتید. خانواده شما چقدر در موفقیتهایتان تاثیر داشتهاند؟ میتوانیم بگوییم اگر در خانواده دیگری دنیا میآمدید خانم مستوفیای که الان هستید، نمیشدید؟

بله، من کاملا اعتقاد دارم که فرهنگ خانواده مسلما صد در صد در موفقیت یک فرد چه زن و چه مرد بسیار مهم خواهد بود. ولی به توانایی‌های خود آن شخص هم بر می‌گردد. اگر خانواده‌ای هم باشند که بسیار هم فرد را تشویق و ترغیب کنند، ولی خود آن فرد توانایی نداشته باشد، نمی‌تواند موفق باشد. خیلی از خانواده‌ها هستند که توانایی مالی و سطح فرهنگی خیلی بالایی دارند، اصلا دختران را فراموش کنید. حتی در جامعه‌ای پسرسالار، خانواده‌هایی داشته‌ایم که با سطح فرهنگی  و توان اجتماعی بالا، پسران‌شان به بیراهه رفتند. درست است که تربیت خانوادگی خیلی موثر است، ولی خانواده و توانایی فرد هر دو باید در کنار هم باشد. فقط اینکه فرهنگ خانواده بالا باشد، کافی نیست. ولی اگر شخصی توانایی داشته باشد و فرهنگ  خانواده و اجتماع مقابل آن باشد، مسلما مشکل ایجاد می‌شود.  برای رشد کردن باید درها برایتان باز باشد، هر مانعی به وجود بیاید شما را به عقب می‌برد و بدترین موانع، موانع داخلی است. درباره خودم هم فکر می‌کنم صد درصد اگر مانعی از طرف خانواده به وجود می‌آمد، حتما نمی‌توانستم فریال مستوفی امروز باشم. البته الان هم خیلی نیستم. 

با این جمله «الان هم خیلی نیستم»، این سوال پیش میآید که بعد از چند دهه فعالیت، حالا از تمام کارهایی که کردهاید راضی هستید؟

نه، این جمله را از منظر دیگری گفتم که شاید می‌شود اسمش را گذاشت شکسته نفسی. هیچ وقت به خودم غره نشدم که فکر کنم من بهترین هستم. همیشه بهتر از هر چیزی وجود دارد. همیشه یک روز بد می‌تواند بهتر از روز قبل باشد. اما در مورد اینکه راضی هستم، بله کاملا از کارم رضایت دارم. وضعیتی نیست که بگویم ای کاش کار دیگری را می کردم، همین کار مورد علاقه‌ام بوده است. همیشه هدف من از بچگی و جوانی‌ام همین بوده است. پشیمان نیستم که بگویم باید کار دیگری را دنبال می‌کردم. اصولا آدم راضی‌ای هستم. حقیفیت این است که موقعی که کار اقتصادی انجام می‌دهید، درآمد برایتان مهم است. اما من اول به کارم عشق می‌ورزم و بعد به درآمد فکر می‌کنم که به هر حال برای گرداندن شرکت و ادامه کار به آن نیاز دارم. برای من اولین مسئله مهم، کیفیت کارم است. به جرات می‌گویم، زمانی که در کاری شرکت می کنم اصلا مسئله مالی فکر من را مشغول نمی‌کند، اول اجرا و نحوه آن مشغولم می‌کند.

در کل مسئله اقتصادی و معیشت چقدر در راهاندازی کسبوکار شما نقش داشته است؟ پول، کجای فعالیت اقتصادی شما بوده است؟

 همانطور که اول صحبتم گفتم، من به کار خودم و در کل کار کردن، عشق می‌ورزم. خیلی نیاز مالی نداشتم که مجبور شوم به خاطر رفع آن کار کنم. به هر حال خانواده‌ام من را به خوبی تامین می‌کردند و اگر هیچ کاری هم نمی‌کردم، می توانستم زندگی خوبی داشته باشم و مشکلی نداشته باشم. مسئله اقتصادی، مسئله دوم من است. مسئله satisfication یا ارضای شخصی که در وجود من برای کار کردن است، مهم‌ترین چیز بود.

 من الان دو دوره است که در اتاق بازرگانی فعالیت می کنم. برای اینکه به جایی رسیدم که دیدم فعالیت اقتصادی شخصی خودم را انجام می‌دهم، ولی دوست دارم تجربیاتم را با بقیه هم تقسیم کنم. چه کم چه زیاد، آن‌ها را با هم‌وطنانم تقسیم کنم و وارد کارهای اجتماعی وارد شوم. چون تجربه من اقتصادی است، دیدم که اتاق بازرگانی برای من جایی خواهد بود که می‌توانم این نیاز به فعالیت اجتماعی را هم ارضا کنم. به خطار مشغله زیادم در کارهای اقتصادی حقیقتا وقت و فرصت من خیلی کم است. ولی علت بودنم در اتاق این است که همین تجربه محدود را هم بتوانم با هم‌رزمان و هم فکرانم تقسیم کنم و از آن‌ها هم یاد بگیرم.

فعالان اقتصادی عموما از محافظهکاری خاصی برخوردار هستند. سرشان به کسبوکار خودشان گرم است و در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت نمیکنند. البته نسل جدید فعالان اقتصادی، واگرنه بازاریهای قدیم در تحولات کشور نقش اساسی داشتند. چرا شما مثل قاطبه فعالان اقتصادی عمل نمیکنید و با حضور در اتاق بازرگانی و فعالیتهای تشکیلاتی، از این محافظه کاری عبور کردهاید؟

برای حضور در اتاق بازرگانی یا هر تشکیلات دیگری، باید دید هدف‌تان چیست. هدف این است که از آنجا چیزی بگیریم؟ من چنین هدف و نیازی ندارم. به اندازه کافی بیزینس و ارتباطات خودم را دارم. شخصی مثل من می‌آید در تشکیلات اجتماعی که بتواند چیزی را بدهد، نه اینکه بگیرد. زمانی به مرحله‌ای می‌رسید که دوست دارید تجربه‌تان را با بقیه در میان بگذارید و تجربه دیگران را هم بگیرید. این هدف خواهد بود. این زمانی را که من در اتاق می‌گذرانم اگر برای فعالیت شخصی‌ام بگذارم بهتر است، اما زمانی که حاضر می شوم مقداری از وقتم را برای کارهای اجتماعی اختصاص دهم، باید محافظه کاری‌های منفعت‌طلبانه را کنار گذاشت. البته معتقدم در کار اقتصادی اصلا نباید کار سیاسی کنیم. خیلی‌ از خبرنگارها نظر من را درباره انتخابات مجلس می‌خواستند اما من به هیچ عنوان آمادگی صحبت در امور سیاسی را نداشتم. من سیاستمدار نیستم و در آن مورد هم نمی‌خواهم دخالت کنم. ولی چون خودم را کارآفرین می‌بینم، حق خودم می‌دانم که در مسائل اقتصادی دخالت کنم و تقاضا داشته باشم. چه خوشایند عده‌ای باشد و چه خوشایند نباشد. من در تشکیلات بخش خصوصی آمده‌ام که این کارها را انجام دهم. اگر قرار باشد درباره کارهای اقتصادی هم حرف نزنم و کاری نکنم، پس دیگر چرا آمده‌ام؟

با وجود همه مشغلهتان در دسترس هستید و با خبرنگارها تعامل خیلی خوبی دارید. باز هم بسیاری از فعالان اقتصادی از حضور در رسانهها پرهیز میکنند و اظهارنظرهای رسانهای را حاشیهساز میدانند. حضور مستمر شما در رسانهها از چه چیزی ناشی میشود؟

اول اینکه من آدم اجتماعی هستم.  یک انسان اجتماعی علاقه‌مند است که با همه طبقات مختلف در ارتباط باشد، رسانه‌ها هم محبت دارند و من هم تا جایی که بتوانم پاسخ گویشان هستم. به هر حال صدای ما را باید رسانه‌ها به جایی برسانند. من وقتی در دفتر خودم یا در اتاق بازرگانی نشسته‌ام که صدایم نمی‌تواند جایی رود. باید رسانه‌ها صدای ما را به بقیه برسانند. آمدن من در اتاق بازرگانی این است که صدای بخش خصوصی را بلند کنم و برای این منظور باید با رسانه‌ها تعامل داشته باشم.

چرا با وجود اینکه امکان داشتید در بسیاری از کشورهای آمریکایی واروپایی فعالیت کنید ایران ماندید؟ در دورهای که کشور با تحریمهای گسترده مواجه بود، اقتصاد وارد رکود عمیق شد و بسیاری از شرکتها و کارخانهها ورشکسته شدند، شما در ایران به فعالیت ادامه دادید. چرا در همین دوره احساس خطر نکردید و کسبوکارتان را کاملا به خارج از کشور انتقال ندادید؟ و اینکه چطور توانستید در دوره تحریم شرکتتان را با موفقیت مدیریت کنید؟

اول اینکه من ایرانی هستم. شما هر جای دنیا باشید، هویت خودتان را به عنوان یک ایرانی می‌‌شناسید. خیلی از سال‌های زندگی‌ام را در خارج از ایران بودم، ولی همیشه خودم را ایرانی دانستم. برای اینکه ایران کشورم است و دوستش دارم. اگر قرار باشد هر ایرانی و هر ملیتی به دلیل اینکه امکانش را دارد کشور خودش را رها کند، درست نیست. مگر اینکه کسی علاقه‌ای به کشورش نداشته باشد. ولی من خیلی زیاد به کشور خودم علاقه دارم و بودنم در اینجا به همین دلیل است. البته من به خاطر بودنم منت سر ایران نمی‌گذارم. ایران سر من منت می گذارد که من ایرانی‌ام و اینجا هستم. برای همین دلم می‌خواهد اگر می‌توانم کاری انجام دهم برای کشور خودم باشد که میهنم است و دوستش دارم. ما دولت های مختلفی داشته‌ایم، من هیچ دولت خوب یا بدی را صاحب مملکت نمی دانم من مردم ایران را صاحب مملکت می دانم. خودم و ملت را سهام‌دار کشور می‌دانم. بنا بر این کشور مال ماست و من هم در همین کشور فعالیت می‌کنم. مثل این است که شما خودت خانه‌ داری اما آن را رها کنی و به خیابان بروی. چرا باید در کشور دیگر باشم و در ایران فعالیت نکنم؟ در زمان تحریم من از شرکت‌هایی‌ که در خارج از ایران دارم، توانستم برای کاهش مشکلات ناشی از تحریم‌ها استفاده کنم. به همین دلیل مشکلاتی که خیلی ها داشتند من نداشتم. البته من همیشه خیلی مواظب هستم که کارهایی را که خلاف قوانین بین الملل است، انجام ندهم. با این شرکت‌ها و ارتباطاتم در دنیا، توانستم شرکت خودم را در ایران مدیریت کنم و به نوعی تحریم‌ها را دور بزنم، البته من همیشه خیلی مواظب هستم که خلاف قوانین بین‌المللی حرکت نکنم.

در ابتدای صحبتتان گفتید من تا بیکار میشم کتاب میخونم. در کل به عنوان یک فعال اقتصادی-اجتماعی رابطهتان با فرهنگ چطور است؟

من خیلی به هنر و فرهنگ علاقه‌مند هستم. حتما در خارج از ایران به هر کشوری می روم اول دوست دارم فرهنگ آن ها را یاد بگیرم و روی هنرشان مطالعه کنم. همیشه خیلی علاقمند هستم که یاد بگیرم. هم به مسائل فرهنگی و هم به مسایل هنری کاملا علاقه دارم. مسائل اقتصادی وقتم را بیشتر می‌گیرد، اما این فعالیت‌ها را هم به عنوان سرگرمی حتما انجام می‌دهم. در کشورهای خارجی تا جایی که فرصت کنم حتما به تمام نمایشگاه‌ها سر می‌زنم.

آخرین کتابی که خواندید و آخرین فیلمی که دیدید چه بودند؟

فیلم زیاد می‌بینم، چون دائماً در حال پرواز هستم اکثر فیلم‌ها را در هواپیما می‌بینم. کتابی را هم همین چند روز پیش دیدم چاپ شده و گفته‌ام برایم تهیه کنم. کتاب در مورد دکتر مصدق بود، هنوز نخوانده‌ام اما چند روز دیگر به دستم می‌رسد.

همسرتان به چه کاری مشغول هستند؟

من و همسرم با هم در شرکت‌هایمان کار می‌کنم. شرکت‌هایی را که داریم، با هم  مدیریت می‌کنیم و کارها را بین خودمون تقسیمم می کنیم. بعضی از پروژه ها را ایشان می‌گیرند و من مدیریت می‌کنم، یا برعکس. از همان ابتدای ازدواج، زمانی که فعالیت اقتصادی‌ را شروع کردیم و اولین شرکتم را در انگلیس زدم، با هم بودیم. البته ایشان هم قبل از ازدواج فعالیت اقتصادی خودشان را داشتند.

فرزندی هم دارید؟

نه. با اینکه خیلی خیلی به بچه‌ها علاقه دارم به دلیل اینکه کارم را خیلی دوست داشتم بچه‌دار نشدم. شاید هم تصور خیلی درستی نبود یا بود، نمی‌دانم. اما تصورم این بود که داشتن بچه خیلی محدودم می‌کند. برای اینکه از سن ۱۴، ۱۵ سالگی در حال رفت‌وآمد هستم فکر می‌کردم داشتن بچه ممکن است برایم محدودیت به وجود آورد.

الان هم راضی هستید که بچه ندارید؟

بله، خیلی زیاد راضی هستم. دختر برادری دارم که مثل بچه‌ی خودم است، کیفش را می‌کنم اما مشکلاتش دیگر برای پدر و مادر خودش است.[می‌خندد و به طنز می‌گوید] قدری خودخواهم. البته در خانواده های سنتی ایرانی‌ها همه دنبال این هستند که باید حتما بچه‌دار شویم و پدر و مادرها می‌گویند تو بچه بیاور، ما بزرگش می‌کنیم. من همیشه به مادرم می‌گفتم اگر قرار است من بچه‌ای بیاورم و به شما بدهم، خب خودتان بچه بیاوردید. من دختربرادرم را خیلی دوست دارم، خیلی راهنمایش هستم و خیلی به من نزدیک است. ایشان را دارم و خیلی دیگر از بچه های فامیل و دوستان مثل بچه‌های خودم هستند.

بدترین و بهترین اتفاق یا خاطره کاری را که در تمام این سالهای فعالیت برایتان اتفاق افتاده است، تعریف میکنید؟

در مورد شکست گفتم. اعتقادی به شکست ندارم. اگر می‌خواستم کاری را انجام دهم و اتفاق نیفتاده است، آن را به عنوان شکست نمی‌بینم. می‌گویم خب نشده است، حالا یا من ناتوان بودم یا به هر دلیلی اتفاق نیفتاده است.

اما در مورد بهترین، شاید بتوانم بگویم اولین قراردادی که بستم برایم خیلی جالب بود.

چه قراردادی و در چه سالی بوده است؟

به سال فرنگی بگویم، فکر می‌کنم سال ۱۹۸۷ یا ۸۶ بود که قرارداد روشن کردن چند کیلومتر جاده را با انرژی خورشیدی بستم و به موفقیت انجام شد. البته چیز خیلی فوق‌العاده‌ای نبوده اما به خاطر ماهیت جذاب اولین بودن، برایم خوشایند بوده است. من در کل نه روی شکست و نه روی موفقیت هیچ وقت چندان حساب نکردم و تمایز نگذاشتم. همه‌چیز‌ها را موفقیت و هیچ چیز را شکست نمی‌بینم.

موضوعات :