یادداشت محسن جلال‌پور

« نااطمینانی» بلای جان اقتصاد ایران

اعتماد در جامعه رنگ‌باخته و مردم چشم‌انداز روشنی پیش روی خود نمی‌بینند. به همین دلیل است که طیف وسیعی از اقتصاددانان معتقدند هیچ اقدامی در کشور به‌اندازه بازسازی امید و بازگرداندن اعتماد به جامعه اهمیت ندارد. رنگ باختن امید و از بین رفتن اعتماد، عواقب زیان‌باری برای کشور دارد. متأسفانه سیاست‌مداران ما از این مقوله غافل‌اند.
تاریخ: 13 مرداد 1397
شناسه: 14689

این روزها با هرکس که مواجه می‌شوم بلافاصله می‌پرسد آینده چه می‌شود؟ به کدام سو می‌رویم؟ وضع دلار چه می‌شود؟ اقتصاد به کدام سو می‌رود؟ آن‌ها که دستی در اقتصاد دارند، هرروز در کوچه و خیابان با پرسش‌های زیادی ازاین‌دست مواجه می‌شوند اما واقعیت این است که هیچ‌کس پاسخ این سؤال‌ها را نمی‌داند. حتی سیاستمداران کهنه‌کار و مدیران باسابقه دولتی هم پاسخ درستی برای این پرسش‌ها ندارند.

در مقطعی قرار داریم که فضای کشور مملو از «نا اطمینانی» است. نا اطمینانی یعنی اینکه من به‌عنوان عضوی از این جامعه به هر دلیلی نتوانم آینده را پیش‌بینی کنم.

در جوامع، انواع مختلفی ازنااطمینانی می‌تواند وجود داشته باشد که بسته به کیفیت حکمرانی تعدادشان متفاوت است. در جوامعی که گرفتار مشکلات حاد سیاسی هستند، نا اطمینانی سیاسی آزاردهنده است. مثلاً اگر شما در عراق زندگی کنید از نا‌اطمینانی سیاسی رنج خواهید برد چون امکان پیش‌بینی معادلات قدرت را ندارید.  یا در جوامعی که در معرض جنگ و تروریسم قرار دارند، چشم‌انداز آینده مخدوش است و مردم حتی نسبت به جان و مال خود اطمینان ندارند. مثلاً اگر شما در افغانستان یا سوریه زندگی کنید همواره با این احتمال که ممکن است در یک بمب‌گذاری آسیب ببینید یا با حمله تروریستی مواجه شوید بسیار زیاد خواهد بود.

گونه‌های مختلف نا اطمینانی در اقتصاد نیز وجود دارد. مثلاً نا اطمینانی نسبت به سیاست‌گذاری اقتصادی باعث کاهش فعالیت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری می‌شود. وقتی اقتصاد به شرایط نا اطمینانی می‌رسد، عمق دید فعال اقتصادی کاهش پیدا می‌کند و تصمیم‌گیری در بنگاه‌های اقتصادی دشوار می‌شود. در چنین شرایطی حتی تصمیم‌گیری برای اقتصاد خانواده هم دشوار است. دقیقاً مثل تردد در جاده مه‌آلود که راننده نمی‌تواند چند متر جلوتر را ببیند. اقتصاددانان در تشریح نا اطمینانی در محیط اقتصاد کلان از ترکیب عدم قطعیت استفاده می‌کنند.

مثلاً نا اطمینانی مرتبط با تورم، نرخ ارز، نرخ سود بانکی و دیگر متغیرهای این حوزه می‌تواند آثار زیانباری به دنبال داشته باشد و به عاملی مهم برای تعمیق رکود یا تشدید بحران‌های اقتصادی تبدیل شود.  در حال حاضر آنچه در جامعه، سیاست و اقتصاد ما می‌گذرد ناشی از نا اطمینانی و نگرانی مردم نسبت به آینده است.

نا اطمینانی یک مفهوم فراگیر است که از بی‌اعتمادی و کاهش امید در جامعه به وجود می‌آید و منجر به «عدم قطعیت» در اقتصاد می‌شود و می‌تواند چرخه‌ای عمل کند. به این شکل که بی‌اعتمادی و یأس منجر به نا اطمینانی در جامعه می‌شود و درنتیجه آحاد اقتصادی و مردم تصمیم‌هایی می‌گیرند که بی‌اعتمادی و یأس را تشدید می‌کند.

سؤال‌های زیادی در ذهن مردم وجود دارد که پاسخ درستی برای هیچ‌کدام پیدا نمی‌کنند.طیف وسیعی از اطلاعات درست و نادرست بر ذهنیت ایرانیان نسبت به آینده اثر گذاشته و شرایط نگران‌کننده‌ای را برای افکار عمومی رقم‌زده است.

جامعه ایران این روزها بیشتر از همیشه از فقدان گروه‌های مرجع رنج می‌برد.ازآنجاکه در سال‌های گذشته رسانه‌های قابل‌اعتماد کشور، جامعه مدنی و تشکل‌های مردمی و گروه‌های مرجع با ناملایماتی و محدودیت شدید حکومتی مواجه شده‌اند، این روزها برای منسجم کردن افکار عمومی و تقویت اتحاد ملی کار زیادی از دستشان برنمی‌آید. نتیجه اینکه اعتماد در جامعه رنگ‌باخته و مردم چشم‌انداز روشنی پیش روی خود نمی‌بینند. به همین دلیل است که طیف وسیعی از اقتصاددانان معتقدند هیچ اقدامی در کشور به‌اندازه بازسازی امید و بازگرداندن اعتماد به جامعه اهمیت ندارد. رنگ باختن امید و از بین رفتن اعتماد، عواقب زیانباری برای کشور دارد. متأسفانه سیاستمداران ما از این مقوله غافل‌اند.

چگونه می‌شود سیاستمداران را متوجه این خطر بزرگ کرد؟ این دغدغه‌ای است که باید در دستور کار همه گروه‌های مرجع جامعه قرار گیرد و تبدیل به مطالبه عمومی شود. واکنش مناسب سیاستمداران به این دغدغه می‌تواند ایران عزیز را از گزند خطرات آینده دور کند.