به دنبال توافق هستهای اقتصاد کشور از فضای تحریم و تورم بالا بیرون آمد. برنامه دولت یازدهم شامل کاهش تورم، رشد اقتصادی و تک نرخی کردن ارز بود. این روزها انتقادهای مختلفی درباره پسابرجام در رسانهها مطرح میشود که چرا با وحود لغو تحریمها تاثیر خاصی بر اقتصاد کشور نگذاشته و همان شرایط گذشته کماکان ادامه دارد. سید رضی حاجی آقامیری عضو هیات نمایندگان اتاق تهران میگوید: «ما باید بدانیم که انتظاراتی که از دولت داریم، آیا در ظرف تواناییهای کنونی دولت هست و سپس انتقاد کنیم. اجازه بدهیم که دولت برای رفع مشکلات موجود از همه ابزارهایی که در اختیار دارد استفاده کند و مهمتر اینکه باید به دولت اعتماد کنیم.»
یک سال از توافق هستهای و 6 ماه از اجرایی شدن برجام میگذرد. پیش از این، همه تسهیل در شرایط صادارت را به بعد از اجرایی شدن برجام موکول میکردند و معتقد بودند در دوران پسا برجام، نگاه بازار جهانی به اقتصاد ایران تغییر خواهد کرد. حال با گذشت این زمان، این اتفاق نیفتاده نظر شما درباره وضعیت صادرات کشور چیست؟
من معتقدم مشکلات صادرات منحصر به مسایل خارجی نبود. در حال حاضر نیز اینگونه نیست. برخی مشکلات داخلی وجود دارد که حتی در دوران پسابرجام، نمی گذارند صادرات آنگونه که انتظار میرود، تغییر کند و شرایط به وضعیت مثبت میل کند. بنابراین اگر بخواهیم مشکلات صادرات را در ارتباط با تحریمهای هستهای بررسی کنیم ، باید مشکلات داخلی را مدنظر داشته باشیم.
شرایط داخلی چه مشکلاتی ایجاد کرده؟
مشکل اصلی صادرات، غیر واقعی بودن و دو نرخی بودن ارز است. اگر طبق برنامه و استراتژی مورد اشاره در قانون برنامه چهارم و پنجم عمل کنیم، تکنرخی شدن ارز اثرات منفی درتورم نخواهد گذاشت، ولی اگر به صورت مقطعی و شرایط اجباری ارز تکنرخی و نرخ واقعی اجرایی شود، حتی اگر این کار توسط دولت انجام نشده باشد و به صورت خودجوش و طبیعی رخ دهد، میتواند تبعات منفی داشته باشد، مثل همان سالی که ، یکدفعه نرخ دلار سه برابر شد. در نتیجه باید با نرخ ارز به صورت طبیعی بر خورد کرد. باید خود ارز را مانند یک کالا دانست و متوجه باشیم که نرخ ارز مثل هر کالائی تحتتاثیر تورم متغیر است.
به نظر شما، چه عواملی در تغییر نرخ ارز موثر هستند؟
یکی از عوامل تغییر نرخ ارز، خود تورم است. به عبارت دیگر، نرخ ارز معلول تورم است، نه علت آن. گرچه زمانی که در اثر بیتوجهی به واقعی بودن، نرخ ارز رشد ناگهانی کند، میتواند مانند قانون مرغ و تخممرغ عمل کند و چیزی که معلول تورم است، عامل تورم نیز بشود.
بر این اساس، یکی از نکات قابل توجه در اقتصاد کشور، واقعی بودن نرخ ارز است. ما باید بپذیریم که باید با در نظر گرفتن مولفههای اقتصادی، ارزش ریال کشور را محاسبه کنیم. نباید با نگاهی تعصبآمیز و نوعی هیجانزدگی، نگاهی غیرمنطقی به ریال داشته باشیم. این کار اشتباه است که نگذاریم پول ملی تنزل پیدا کند.
تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم، که پول ملی تنزل پیدا نکند. بالا بردن رشد اقتصادی، شکوفایی اقتصاد کشور و بالا رفتن درآمد سرانه مهم است، اگر قرار باشد هیچکدام از این مولفهها اتفاق نیفتد و ما فکر کنیم که مصنوعی و با اجبار میتوانیم پول ملی را بالا نگه داریم، بهطور قطع اشتباه کردهایم و مشکلات عدیدهای ایجاد خواهد شد.
این صحبت شما که باید نرخ ارز واقعی باشد و دولت آن را تعیین نکند، به این منظور است که سیاستگذاری در اقتصاد از مسایل سیاسی جدا شود؟
من نمیگویم که سیاست و اقتصاد از یکدیگر جدا هستند. در دنیا اقتصاد را از سیاست تفکیک نکردند. اما میزان آن میتواند آنقدر تغییر کند که اقتصاد را به ورطه سیاستزدگی ببرد و یا برعکس اتفاق بیفتد.
به نظر من در این خصوص ما داریم افراطی عمل و اقتصاد را فدای سیاست میکنیم. سیاست هم آن سیاستی نیست که منافع ملی را تامین میکند. در بسیاری از موارد، سیاست منافع گروهی را زیر نظر دارد.
کشورهایی مانند آمریکا، چین و ژاپن پول خود را پایین نگه میدارند تا اقتصاد کشور رونق داشته باشد. این کار تابو نیست. ما اگر ارزش پول ملی کشور را بالا نگه داریم، پرچم ایران را بالا نگه نمیداریم. پرچم ایران زمانی بالا میماند و همه را متوجه خود میکند که به رشد اقتصادی بالا دست پیدا کنیم و بتوانیم در جهان حرفی برای گفتن در عرصه رقابتهای اقتصادی داشته باشیم
بر این اساس، اگر سیاستی را اتخاذ کنیم که این اتفاق نیفتد و همچنان با رشد اقتصادی منفی و یا صفر به این وضعیت ادامه دهیم، ارزش پول ملی حفظ نمی شود.
برخی معتقدند که مشکلات موجود ناشی از اجرا نشدن برجام است. نظر شما در این خصوص چیست؟
به نظر من اصلا ربطی به برجام ندارد. اگر در دوران برجام به تعهدات عمل شود و کشورهای خارجی تصمیم بگیرند به تعهدات خود عمل کنند، من فکر نمیکنم با این نرخ و با دونرخی بودن ارز کسی وارد عرصه سرمایهگذاری شود. سرمایهگذار خارجی اول برای ورود به یک بازار فکر میکند؛ این کار مقرون به صرفه است یا خیر. سرمایهگذار در محاسبات خود نگاه میکند کشوری که ارزش ارز آن بلاتکلیف است و قانونمند نیست و نرخ ارز تحتتاثیر صادرات نفت میتواند پایین نگه داشته شود یا بالا رود، نمیآید در این کشور سرمایهگذاری کند. کسی که سرمایهگذاری میکند، در مملکتی که دو نرخ ارز وجود دارد، کار نمیکند، بنابراین نباید همه چیز را تقصیر برجام بیاندازیم.
امروزه مُد شده دولت آقای روحانی را زیر ذرهبین بگذاریم و مشکلات عدیدهای در آن پیدا کنیم. موافق نیستم که برجام به نفع کشور نبوده است. اگرچه در حال حاضر آنچه که میخواستیم هنوز اجرا نشده، اما تا همین الان نیز برای کشور محاسنی داشته است.
به نظر شما چرا برخی منتقدان اظهار میکنند اجرا برجام آنطور که انتظار داشتیم، پیش نرفته است؟
توافق هستهای اگر انجام نمیشد، ما در حال حاضر در جنگ بودیم. اگر کسی انتظار داشت ظرف ۶ ماه همه چیز درست شود، انتظار غلطی داشت. ما میتوانیم انتظار غلط درست کنیم و ناامید نیز بشویم. باید ببینیم که در سالهای قبل چه تخریبی انجام شده و برای بازسازی این تخریب چقدر نیاز به کار است.
به نظر من، ما در عرصه فضای سیاسی بینالمللی بعد از برجام درست کار نکردیم. ما در درون تعارضاتی داریم که این تعارضات صرفا معطوف به منافع شخصی و منافع گروهی است؛ به هیچوجه ناظر به منافع ملی نیست. به همین دلیل وقتی دولتی یک کار ملی که مورد تایید مقام معظم رهبری هم هست را انجام میدهد، میبینیم گروهی هستند که کارشکنی در اجرای این تعهدات میکنند و فضای مشوش ایجاد میکنند
زمانی که سرمایهگذار خارجی میخواهد در ایران سرمایهگذاری کند و با یک فضای متشنج روبهرو میشود، احساس ناامنی میکند، بنابراین یکی از عوامل بسیار تعیینکننده و قابل توجه و غیرقابل انکار برای جلوگیری از رشد و تاثیر برجام در داخل انجام شده است.
در حوزه داخلی، چه مشکلاتی وجود دارد؟
ببینید، پارادیم اقتصادی کشور از گذشته، از قبل از وقوع انقلاب تا به امروز متاسفانه مبتنی بر اقتصاد تکمحصولی متکی به نفت بوده است. این اتفاق خوبی نیست. تا زمانی که این وضعیت ادامه دارد، نباید فکر کنیم میتوانیم منتظر یک اتفاق مثبت در اقتصاد باشیم و نمیتوانیم رشد اقتصادی واقعی پیدا کنیم.
چین، رشد اقتصادی ۷ تا ۸ درصد و هند رشد اقتصادی 6 درصدی دارد. ولی رشد اقتصادی ایران صفر یا یک است. ما قصد داریم رشد اقتصادی را به ۸ درصد برسانیم. آیا ما این رشد را در کنار جدول رشد جهانی میبینیم؟ اگر به طور مثال رشد اقتصادی کشور ۸ درصد شد، با چین یکی شدهایم؟
بهطور قطع اینگونه نیست و ما نمیتوانیم کیفیت را در نظر نگیریم. همسایه ما که ترکیه است، رشد اقتصادی ۴ درصد بدون نفت دارد. اگر ما به رشد اقتصادی ۴ درصد با نفت رسیدیم، با ترکیه یکی نیستیم.
رکودی که در حال حاضر در اقتصاد وجود دارد، میتواند همچنان ادامه پیدا کند، ولی میتوانیم با افزایش صادرات نفت رشد اقتصادی داشته باشیم. اما آیا این رشد اقتصادی با بقیه کشورها یکی است؟
بر این اساس، پارادایم حاکم بر اقتصاد کشور از دیرباز تا امروز همواره متکی به معیارهای نفتی بوده است. تا زمانی که نفت به فروش برود و اقتصاد کشور را راه بیندازد، کاری به صادرات غیرنفتی نخواهیم داشت. ما وقتی که گرفتار میشویم، دست به دامن صادارت غیرنفتی میشویم. این یک منحنی سینوسی بوده که در دولتهای گذشته شاهد بودیم. اگر مانند نروژ فکر کنیم و پول نفت را به صندوق ذخیره ارزی اختصاص دهیم، کار و پول از بقیه بخشهای کشور ایجاد میشود. مگر دنیا به ما ثابت نکرد که میتواند نفت نخرد. ما متوجه شدیم که جهان میتواند قیمت نفت را تعیین کند، نه ایران. بنابراین این بازار قابل اعتماد نیست.
راهکار پیشنهادی شما برای تک نرخی شدن ارز چیست؟
دولتها در ابتدا میگویند میخواهند ارز را تک نرخی کند، ولی نرخ را خودشان تعیین میکنند. به عبارتی، دوباره در این مساله حفظ ارزش پول ملی مطرح است. این دستوری و غیرطبیعی میشود. سوال ما این است که در چه نرخی ارز تک نرخی میشود؟ به طور مثال، در حال حاضر 3 هزار تومان نرخ دلار مبادلهای است، حدود 3400 تا 3500 تومان نرخ دلار در بازار است. اگر نرخ ارز را بر 3 هزار و 200 تومان پایین آورند، صادرات به کل میخوابد. من اگر امروز به ارز نیاز داشته باشم و به بانک رجوع کنم، این ارز تکنرخی شده را به من نمی دهد و محدودیتی که برای دادن ارز وجود دارد ، کارساز نمیتواند باشد. به همین دلیل نیازمندان به ارز میروند از جاهای دیگر نیاز خود را تامین میکنند و دوباره این ارز تکنرخی باقی نمیماند.
ما نفت را 2 میلیون بشکه میفروشیم، ولی کسری بودجه نیز داریم، پس از کدام منبع میخواهند ارز بدهند که ارز را تک نرخی کنند.
به نظر شما چه نرخی برای تک نرخی شدن ارز مناسب است؟
من معتقد هستم که ارز باید شناور باشد. یعنی با بازار هماهنگ باشد. در حال حاضر افزایش نرخ ارز با افزایش نرخ تورم تطبیق نمیکند. طبق برنامه چهارم و پنجم توسعه باید معادل مابهتفاوت نرخ تورم داخلی و تورم بازارهای خارجی هر سال نرخ ارز را افزایش دهند که این اتفاق تاکنون در دولتهای گذشته نیفتاده است. ما خیلی عقب هستیم. شاید اگر با این برنامه جلو میرفتیم، دلار در کشور باید 5 یا 6 هزار تومان میشد. البته به نظر من این نرخ مشکلی ایجاد نمیکرد. اتفاقی که میافتاد، این بود که واردات اجناس دست سوم انجام نمیشد و ارز کشور بیخودی به بیرون نمیرفت. همچنین تولید ملی تقویت میشد و صادرات افزایش می یافت. این اتفاق ضرری برای کشور نداشت. مردم خودشان را با این نرخ ارز تطبیق میدادند. در حال حاضر با این قیمت ارز، چه اجناسی وارد میشود و با چه قیمتهایی خریدار دارد. پس مشاهده میکنیم که مردم خودشان را میتوانند با نرخ ارز تطبیق دهند.
ما بالاخره باید فکری به حال مساله سوبسید بکنیم. اگر واقعا سوبسید نباید داده شود، به نرخ ارز نیز نباید داده شود. یک شبه نرخ ارز تکنرخی نمیشود، ولی حداقل طبق برنامه بهتدریج با مابهتفاوت تورم باید افزایش یابد. اگر با این روند پیش رویم، قیمت ارز 4 هزار تومان میشود. اما در حال حاضر اگر ناگهانی 3 هزار و 500 تومان را تبدیل به 4 هزار تومان کنیم، شوک وارد میشود.
این نرخ ارز ضد تولید نیست؟
ضدتولید در بخشی از تولید که در آن واردات انجام میشود، مطرح میشود. به طور مثال، ما در واردات کالاهای واسطهای مانند ماشینآلات اگر نرخ ارز بالا رود، تولید گرفتار میشود. هیچوقت هیچکس آمار درست ارائه نکرده است. یک کارخانه هر ماه به ماشین آلات جدید احتیاج دارد ؟ این خودرو ماهی یکدفعه خراب نمیشود. ماشین در طول یک زمان طولانی تحت تعمیر قرار میگیرد. افزایش نرخ ارز در ارتباط با کالای واسطهای درصدی از قیمت تمام شده یک کارخانه را میتواند تحت تاثیر قرار بدهد. این نوعی بیتوجهی به یک کارشناسی دقیق است و برعکس سرپوش گذاشتن روی نکاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
به نظر شما پایین بودن نرخ ارز چه زیانی برای اقتصاد کشور خواهد داشت؟
وقتی نرخ ارز پایین است و کالای چینی با قیمت بسیار پایین وارد مملکت میشود، تولید کشور. سرکوب می شود. تولید کشور زمانی میتواند رقابتی باشد که در مقایسه با قیمت تمام شده کالای وارداتی قابل رقابت باشد. در حال حاضر ما خودمان داریم با پایین بودن نرخ ارز تولید را سرکوب میکنیم و برعکس به واردات کمک میکنیم.
ما تولیدکنندگانی داریم که در چین کارخانه تاسیس کردند و جنسهایشان را به ایران میآورند و در ایران آنها را میفروشند. به راحتی کارگر ایرانی را دور زدند. به راحتی از فعالیت در جهت رونق اقتصاد داخلی خارج شده و به یک دلالفروش کالای چینی تبدیل شدهاند.
به عبارتی به جای اینکه سرمایهگذارهای خارجی داخل کشور سرمایهگذاری کنند، ما رفتیم در کشورهای دیگر سرمایهگذاری کردیم و از کارگرهای کشور دیگر استفاده کردیم. در واقع به رقم واردات خود اضافه کردیم نه صادرات.