در ابتدای پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت که تبدیل به قانون شد، امضاکنندگان نوشته بودند «بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تأمین صلح جهانی.» هدف سعادت ملت بود؛ اما نه از طریق ارزانفروشی نفت و فرآوردههای آن در داخل کشور. آنچه بعد از ملی شدن نفت رخ داد، بیشتر شبیه یک تاراج است. به طوری که نفت و فرآوردههای آن به جای اینکه تبدیل به ثروت و سرمایه ملی شود، فقط ارزان نگه داشته شد و هر روز مصرف آن بالاتر رفت.
سالها بعد، وقتی قانون هدفمندی یارانهها نیز به تصویب رسید، به درستی اجرا نشد. در نهایت به وضع کنونی دچار شدیم که انرژی را ارزانفروشی میکنیم و سود آن به جیب قاچاقچیان میرود. آنچه رخ میدهد، کاملاً خلاف قانون هدفمندی است. سؤال اینجاست که آیا با سوخت ارزان میتوان درآمد سرانه، تولید ملی و اشتغال را تقویت کرد.
شاید اگر به جای دولتی شدن شرکت ملی نفت بعد از ملی شدن مردم سهامدار آن میشدند، امروز تغییرات راحتتر بود. آن زمان مردم هم برای بهبود شرایط به جای مخالفت و سنگاندازی، تلاش میکردند تا سود بالاتری نصیبشان شود. اما متأسفانه برخی از عوامفریبان اجازه تغییر در این شرایط را ندادند و به همین خاطر سیاستگذاران کشور نیز با این موضوع محتاطانه برخورد کردند.
چندی پیش مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری برای اصلاح این معادله و همین طور بهبود وضع درآمدی دولت پیشنهاد تغییر در قیمت حاملهای انرژی را داد که چگونه بر اساس قانون هدفمندی یارانهها باید قیمت نفت و فرآوردههای آن به فوب خلیجفارس برسد. اکنون شنیده میشود که سران سه قوه با تغییر شرایط موجود موافقت کردهاند و در مورد میزان آن بحث میکنند. اگرچه تغییراتی که قرار است اعمال شود، ناچیز است اما اتفاق مثبتی است که بدنه کارشناسی کشور از آن حمایت میکند. به این خاطر که نباید قیمت حاملهای انرژی از جمله بنزین از کشورهای همسایه کمتر باشد. برای مثال چرا باید قیمت بنزین در ایران یکهشتم قیمت آن در افغانستان باشد.
از سوی دیگر ترکیه که بابت هر لیتر بنزین 1.34 دلار از مصرف کننده پول دریافت میکند و معادل 3 هزار تومان آن هم مالیات ملی و محلی است، اقتصاد موفقتری دارد یا ایران؟
نباید از تغییرات ترسید. بویژه آنکه خودکفایی بنزینی ایران در مرز تهدید قرار دارد و اندکی رشد مصرف دوباره ایران را محتاج واردات میکند. بویژه در شرایط تحریم که این مسأله بحرانزا خواهد بود و باید از وقوع آن پیشگیری کرد. در علم اقتصاد به این پدیده حساسیت تقاضا به قیمت میگویند. قیمت یکی از ابزارهای مدیریت مصرف است که مجال اصلاحات دیگر را نیز فراهم میکند. البته به این شرط که قیمت کارشناسی شده برای نرخ دوم بنزین انتخاب شود.
در ادامه این راه نیاز است که بخش عمدهای از اضافه درآمد صرف توسعه حمل و نقل عمومی شود. از سوی دیگر اصلاح مصرف سوخت در خودروهای ساخت داخل نیز اهمیت دارد. اگر این بسته بهدرستی اجرایی شود، میتوان امیدوار بود که زنجیره تولید و توزیع بنزین مقاوم، قاچاق سوخت کمتر و آلودگی زیستمحیطی تا اندازهای مهار و فرصتی برای صادرات بنزین فراهم شود.