محمدقلی یوسفی، اقتصاددان
محمدقلی یوسفی، اقتصاددان، گفت: شرایط اقتصاد ایران چیزی نیست که ما فکر کنیم دولت برای 10 روز، یک ماه، 3 ماه یا... نرخ ارز را با تزریق ثروت ملی یا دلارهایی که بهسختی به دست میآید و متعلق به نسلهای آینده است، بخواهد در اختیار گروههایی قرار دهد تا قیمت ارز بالا نرود، این کار پسندیده نیست.
این روزها با وجود مشکلاتی همچون تورم و گرانی و نوسانات قیمتها که بیشتر ناشی از ضعف مدیریتها و برنامهریزی مناسب و منطقی است، هرچند تحریمها نیز در این زمینه تاثیرگذار بوده، اما مسئولان اقتصادی کشور اعلام میکنند اقتصاد کشور رو به بهبود میرود.
به هر حال مردمی که تورم و گرانی را هر روز بیشتر از قبل در سفرههای خود احساس میکنند، ناگزیر سرمایه سرگردانشان را به بازارهایی میبرند که به ظن خود داراییشان را حفظ میکند.
در همین راستا، محمدقلی یوسفی، اقتصاددان، درباره راهکارهای حفظ سرمایه و همچنین توسعه اقتصادی به گفتوگو پرداخته است.
در شرایطی که هیچ استدلالی برای کاهش نرخ ارز پیدا نمیشود، وضعیت طلا ثبات لازم را ندارد و تورم هم موج سینوسی به خود گرفته، مردم برای حفظ سرمایههایشان بهتر است چه کنش اقتصادیای داشته باشند؟ به بانکها رجوع کنند، پول نقد نگه دارند، کالا بخرند، راهحل درست چیست؟
واقعیت این است که خود افراد بهتر از همه میدانند. چون هر کسی از شرایط خود بهتر آگاه است. قطعاً وضعیت اقتصاد ایران به طور کلی وضعیت باثباتی نیست که کسی بخواهد مردم را راهنمایی کند و اصولاً علم اقتصاد قابل پیشبینی کمّی نیست و فقط به صورت کیفی میتوان پیشبینی کرد. متغیرهای اقتصاد ایران بیمار هستند و دولت هم مداخله میکند، طبیعی است که روند عادی نباشد. این تغییرات، تغییرات دائمی نیستند، بیشتر مقطعی و گذرا هستند و شرایط اقتصاد ایران کاملاً روشن است.
ما از یک طرف در داخل با مشکل اقتصادی روبهرو هستیم. کاهش قدرت خرید مردم، کاهش ارزش پول ملی، گسترش بیکاری و فقر، رکود اقتصادی، نبود یک دورنمای روشن اقتصادی در داخل و تحریمهای بینالمللی و نبود امکان جذب سرمایهگذار خارجی از بیرون، طبیعتاً فضای ناامن و نامطمئنی ایجاد کرده است.
در این شرایط دولت در موقعیتی است که از یک طرف برای اینکه بتواند قیمتها را کنترل کند و اجازه ندهد کنترل از دستش خارج شود، سعی میکند نرخ ارز را تا حدی پایین نگه دارد و از طرف دیگر این پیام را هم به کشورهای خارجی برساند که ما میتوانیم قیمتها را کنترل کنیم، بنابراین اقتصادمان آنطور که شما فکر میکنید شکننده نیست. به این دلیل است که دولت سعی میکند آن مقدار ارزی را که دارد در بازار تزریق کند تا نرخ ارز را کنترل کند.
دولت تا کی میتواند این وضعیت را ادامه دهد؟
شرایط اقتصاد ایران مسالهای نیست که ما فکر کنیم دولت برای 10 روز، یک ماه، سه ماه و... قصد دارد نرخ ارز را با تزریق ثروت ملی یا دلارهایی که به سختی به دست میآید و متعلق به نسلهای آینده است، در اختیار گروههایی قرار دهد تا قیمت ارز بالا نرود. این پسندیده نیست.
بنابراین بانک مرکزی نباید منافع ملی را زیر پا بگذارد؛ یعنی به خاطر اینکه بتواند سیاستگذاری کند، منابع و ارزی را که متعلق به سرمایهگذاری و نسلهای آینده است و باید برای تولید اشتغال به کار گرفته شود، روانه بازار کند و در اختیار افراد خاصی قرار دهد تا آنها از رانتی برخوردار شوند و افرادی که پولدارند دلار ارزان را خریداری کنند. این هنر نیست و کار صحیحی هم نیست. به هر حال باید توجیه کنند که چرا این کار را میکنند، چون با تغییر نرخ ارز قیمت بقیه کالاها که پایین نیامده است! نه قیمت مسکن پایین آمده، نه قیمت ارزاق عمومی و نه کالاهای دیگر؛ یعنی فروشندگان خوب میدانند این کاری که دولت انجام میدهد تاثیری بر قیمت آنها ندارد.
هدف دولت از پایین آوردن قیمت ارز چه بوده است؟
هر چیزی باید هدفمند باشد. اگر هدف دولت از پایین آوردن قیمت ارز فقط این است که قیمت دلار را پایین بیاورد، هنر نیست؛ چه کمکی میتواند بکند؟ دولت میتواند قیمت را در یک حدی تعیین کند ولی هدف این است که باید بتواند قیمت بقیه کالاها را پایین بیاورد تا مردم احساس امنیت بیشتری کنند و این کار زمانی امکانپذیر است که بتواند فضای کسبوکار فراهم کند، انگیزه تولید بالا رود، اشتغال ایجاد شود و مردم به صورت خودجوش بتوانند عرضه و تقاضا را متعادل کنند.
اما مداخله دولت مانع این کار میشود. نکته دیگر این است که دولت تا چه مدتی و با چه نیتی میتواند این ارز را کنترل کند؟ در شرایطی که ما در تحریم بینالمللی هستیم امکان نگهداری ارز در این سطح وجود ندارد و بعد هم اینطور نیست که ما دورنمایی داشته باشیم بگوییم مثلاً یک یا 2 ماه دولت پول را تزریق کند ولی بعد اوضاع بهبود پیدا میکند! و اینکه هدف فقط نرخ ارز نیست. سرمایهگذاری و تولید باید بالا برود و به ظرفیتهای تولیدی داخلی کمک کند که این اتفاق هم نمیافتد.
بنابراین در شرایطی که ما در داخل کمبود تولید داریم، به مردم فشار اقتصادی میآید و نقدینگی سال به سال بیشتر میشود، طبیعی است تورم به وجود آید و تقاضا برای ارز خارجی هم افزایش پیدا کند و به تبع قیمت آن بالا رود.
از طرف دیگر در سطح بینالمللی نیز ما در تحریم هستیم؛ یعنی افزایش ارز خارجی هم ناممکن است؛ بنابراین طبیعی است که انتظار نمیرود ارز پایین بیاید و همه هم میدانند هیچ اتفاق خاصی نیفتاده که دولت به این شکل بخواهد ارز را از حدود 15 هزار و 500 تومان به 12 هزار و 200 برساند. اینها همه شگردها و تاکتیکهای مقطعی مداخلات دولت است اما به هیچ عنوان کارساز نیست و به جز از دست دادن منابع ملت نتیجهای عاید دولتمردان نمیکند و چون کاهش نرخ ارز تاثیری بر قیمت کالاها ندارد، انتظارشان هم مبنی بر اینکه بتوانند با این کار عملکرد مثبتی از خود نشان دهند برآورده نمیشود.
به هر حال شرایط کشور همواره انتظار افزایش نرخ ارز را دارد و هیچ اتفاقی هم غیر از تزریق ارز و کنترل آن توسط بانک مرکزی، کاهش قیمت ارز را توجیه نمیکند؛ آن هم به صورت مقطعی. و این اتفاقاً اثر منفی دارد چون وقتی دولت نمیتواند در بلندمدت ارز را در یک سطح نگه دارد اثر منفی بیشتری بر اقتصاد خواهد گذاشت.
آیا میتوان امیدوار بود که ثبات نرخ ارز به ثبات اقتصادی منجر شود؟
اصلاً ما در اقتصاد چیزی به اسم ثبات نداریم. این تعریف غلطی است. مهمترین ویژگی اقتصاد، پویایی بودن و تغییرات آن است. چون ثبات یعنی مرگ! معنی نمیدهد! ما با دنیای زندهها سروکار داریم که در آن تغییر و تحول و تحرک و رقابت امر اجتنابناپذیر است. بنابراین قیمتها در حال تغییر است؛ قیمتها در بازار تعیین میشود و ربطی به این ندارد که دولت بخواهد قیمتها را تعیین کند. بله، دولت طبق یک نظام، اگر بخواهد، میتواند هر قیمتی را تعیین کند. اما اقتصاد پویا، سالم و آزاد اینگونه نیست، اقتصاد آزاد یعنی ثبات در آن اقتصاد وجود ندارد- منظور از ثبات این است که قیمتها تغییرناپذیر باشد- وگرنه تغییر قیمتها در بازار امر عادی است.
میتوانیم عنوان کنیم اقتصاد به جزیره امن خود نزدیک شده است؟
در 40 سال گذشته سیاستهای اقتصادی به نحوی نبوده که اقتصاد را در یک مسیر درست هدایت کند. متاسفانه ندانمکاری در اقتصاد داخلی و سیاستهای غلط بینالمللی دستبهدست هم دادند و اقتصاد ما را در وضعیت بسیار بغرنج و بحرانی قرار دادند.
شرایط اقتصاد ایران تقریباً از بدو انقلاب در مسیر نادرستی هدایت شده است. به این دلیل که قانون اساسی عملاً مانع توسعه کشور میشود. قانون اساسی مداخلات دولت را در تمام عرصههای اقتصادی مجاز شمرده و این باعث میشود فعالیت بخش خصوصی محدود شود، بنابراین تا زمانی که قانون اساسی هم دست دولت را باز گذاشته و هم بخش خصوصی را محدود کرده و هم اینکه شرایطی فراهم کرده که قدرتهای موازی بتوانند رشد کنند، طبیعی است که به شرایط فعلی برسیم
چه راهکاری برای توسعه اقتصادی کشور وجود دارد؟
اگر قرار باشد اقتصاد توسعه پیدا کند، شرط اول اصلاح قانون اساسی است. شرط دوم ایجاد رقابت در عرصههای اقتصادی و سیاسی است؛ اینکه احزاب سیاسی شکل بگیرند، در داخل هم بنگاههای اقتصادی بخش خصوصی بتوانند رقابت کنند و تعامل سازنده با دنیا داشته باشیم. در این صورت میتوان امیدوار بود که اوضاع اقتصادی بهبود پیدا کند.