علیرضا سلطانی؛ استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی- سیاسی
60 سال پیش وقتی رهبران پنج کشور نفتی آن روز جهان در شهر بغداد گرد هم آمده بودند که پایههای یک سازمان و به عبارت دقیقتر یک نهاد بینالمللی را بگذارند، کمتر سیاستمدار یا کارشناسی پیشبینی میکرد که این سازمان یا تشکل نفتی با توجه به جایگاه و موقعیت ضعیف و وابسته بانیان در عرصه جهانی و شرایط حاکم بر بازار جهانی نفت که از تولید تا مصرف در اختیار شرکتهای معدود چندملیتی قرار داشت، بتواند نه 60 سال بلکه حتی 10 سال هم دوام آورد.اهمیت اوپک در طول دهههای گذشته زمانی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که مهمترین و شاید تنها سازمان یا تشکل فعال و تأثیرگذار در عرصه بینالمللی به شمار میآید که اعضای آن را کشورهای غیرتوسعهیافته تشکیل داده و میدهند.
تشکلی که نهتنها منافع طیفی از کشورهای غیرتوسعهیافته در دوران سلطه جهان توسعهیافته را تأمین میکرد بلکه وجود و فعالیت آن عملا چالشی جدی در برابر جهان توسعهیافته تلقی میشد. در طول شش دهه گذشته قدرتهای بزرگ که عموما غیرنفتی به شمار میآمدند، اقدامات و حرکتهای زیادی از جمله اعمال نفوذ و فشار بر اعضا و تلاش برای ایجاد شکاف در سازمان در مقاطع و موارد مختلف و همچنین ایجاد تشکلهای بینالمللی مقابل اوپک مانند سازمان بینالمللی انرژی، برای توقف اوپک را در پیش گرفتند که در مقاطعی موفق شدند و موجبات کندی حرکت اوپک را فراهم کردند اما هیچگاه باعث توقف و به بنبست کشاندن اوپک نشدند.واقعیت آن بوده و هست که اوپک از ابتدا بر پایههای قدرتمند اقتصادی، سیاسی و فنی بنا نهاده شد و آنچه باعث پایداری آن باوجود توفانهای سهمگین سیاسی در 60 سال گذشته شده، نفع پایدار و بلندمدت آن برای اعضا و حتی بازار جهانی نفت است. شاید بازار جهانی نفت در ابتدا اوپک را یک چالش و مزاحم جدی تلقی میکرد اما رفتهرفته و بهویژه در دهههای اخیر وجود آن بهعنوان یک فرصت و به عبارت دقیقتر متعادلکننده بازار نفت بوده که نهتنها نفع اعضای اوپک را به صورت پایدار تأمین کرده بلکه در نگاه کلان تأمینکننده منافع جهانی اعم از تولیدکننده، توزیعکننده و مصرفکننده است.
در اوایل دهه 1990 زمانی که زمزمه تشکیل سازمان جهانی تجارت مطرح میشد، بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران اقتصادی و نفتی، مرگ و پایان اوپک و در خوشبینانهترین حالت بهحاشیهرفتن و بیخاصیتشدن آن را در ابتدای قرن 21 و با حاکمشدن قواعد تجارت آزاد بینالمللی مطرح و پیشبینی میکردند اما این پیشبینی نهتنها روی نداد بلکه اوپک در دو مقطع یکی در دهه اول قرن بیستویکم و دیگر در ماههای اخیر در پی بروز بحران کرونا، فعال و مؤثر ظاهر شد و موجب احیای صنعت جهانی نفت در دو حوزه تولید، تجارت و مصرف شد. آثار این رخداد فقط به صنعت نفت منحصر نشد و اقتصاد جهانی را نیز دربرگرفت. اوپک در 60 سال گذشته و بهویژه دو دهه اخیر بارها ثابت کرده که اگرچه بهطور مستقیم منافع اعضا را دنبال میکند اما بهطور غیرمستقیم متعادلکننده و ثباتدهنده به بازار جهانی نفت و به طبع آن اقتصاد جهانی است و این واقعیت از سوی منتقدان سرسخت اوپک پذیرفته شده است. به همین دلیل در دو موج حرکتی در سالهای اخیر نهتنها اوپک مورد تضعیف منتقدان سیاسی سرسخت قرار نگرفت بلکه تقویت نیز شد و از این دو موج بهعنوان پوستاندازی اوپک نام برده میشود.موج نخست سال 2016 و گرایش کشورهای عمده تولیدکننده نفت غیر اوپک به اوپک و ایجاد تشکلی تحت عنوان اوپکپلاس است. اوپکپلاس بر ساختار و کارکرد اوپک شکل گرفت و فعالیت خود را تاکنون ادامه داده و بهطور نسبی رضایت طرفهای آن را نیز در پی داشته است.
موج دوم توسل ایالات متحده به اوپک برای نقشآفرینی در بازگرداندن تعادل قیمتی به بازار نفت در پی گسترش ویروس کرونا در ماههای اخیر است که حرکتی عجیب به شمار میرود. این حرکت هرچند موقتی به نظر میرسد اما از پذیرش رسمی ضرورت وجود و توانمندی اوپک برای بازار جهانی نفت و اقتصاد جهانی حکایت میکند. حرکتی که اوپک 60 سال پیش با تأسیس خود در بازار نفت ایجاد کرد، حالا با گرایش کشورهای نفتی غیرعضو و حتی ابرقدرتهای اقتصادی مانند ایالات متحده به رژیمی قدرتمند و با گستره زیاد تبدیل شده است.
این مهم مدیون پوستاندازی اوپک و پویش هوشمندانه اعضای آن با تحولات و الزامات جهانی است که باوجود اختلافات عمده سیاسی میان اعضا، باز نقطه مشترک آنها قیمت نفت و مهمتر خود اوپک و ماندگاری آن است. امروزه اعضای اوپک و حتی کشورهایی مانند ایران که انتظارات آن از عملکرد اوپک در جریان دو دور تحریم نفتی در یک دهه گذشته برآورده نشده، به اوپک بهعنوان یک فرصت و ابزار مهم در اعمال قدرت و نقشآفرینی در عرصه بینالمللی نگاه میکنند و میکوشند اوپک را از حوزه اختلافات سیاسی خود دور نگه دارند و این رمز پایداری اوپک در آینده است. نکته آخر اینکه تا نفت تولید، تجارت و مصرف میشود، اوپک هم هست.