حسین راغفر؛ اقتصاددان
فقر فقط آمار نیست. سخن از فقر سخن درباره تنگدستی، تغذیه ناکافی، بهداشت و سلامت ضعیف، فقدان آموزش و پرورش کافی و سایر نیازهای یک زندگی شایسته انسانی است که امید به زنده ماندن و زندگی را کوتاه میکند. فقر درباره ناتوانی انسانها درباره کسب ظرفیت کامل انسانی آنهاست؛ درباره فرصتهای از دست رفته است. فقر نفی انسانیت است. وقتی میگوییم مردم «فقیر» هستند، حامل یک بار مسئولیت اخلاقی است و این معنا را منتقل میکند که، فقر مشقت غیر قابل پذیرشی است، شرایط سختی است که باید برای آن کاری کرد. به این ترتیب فقر یک مفهوم اخلاقی نیز هست و انجام این مسئولیت متوجه دولت و حکومت است.
در بررسی علل بروز فقر این اجماع وجود دارد که فقر یک پدیده طبیعی نیست بلکه محصول نظامهای اجتماعی است. اینکه فقر را چگونه تعریف کنیم و علل بروز آن را چه عواملی بدانیم مشخص میشود که چگونه باید با آن مقابله کنیم. ساختار و روابط قدرت در مقیاس جهانی و نیز نظام اجتماعی در مقیاس ملی و ساختارهای نهادی منبعث از آن اصلیترین علل بروز فقر در دنیای کنونی هستند. تورم که یکی از اصلیترین عوامل گسترش نابرابریها و فقر گروههای پایین درآمدی و فقیر شدن طبقه متوسط است حاصل سیاستهای غلط بخش عمومی است.
برخی از سیاستگذاری ها تأثیر فقر بر هویت و از خود بیگانگی مناسبات و روابط اجتماعی را به نحوی شکل میدهند که معرفت و دانش عمومی، اخلاق و برداشتهای عموم افراد جامعه را آسیب میزنند و مناسبات موجود را طبیعی جلوه میدهند و آنها را باز تولید و دائمی میکنند که محصول چنین مناسباتی زایش فقر و تداوم حیات عوامل زاینده فقر است.
فقدان زیرساختهای مناسب توسعه روستایی و توزیع بیقاعده و نامناسب منابع عمومی بین شهر و روستا از دلائل اصلی فقر روستایی و مهاجرتهای بیرویه است؛ که بهدنبال آن شکلگیری اسکان غیر رسمی و بر پایی شهرکهای اقماری فاقد زیرساختهای مدنی است که خود از اصلیترین دلایل اشکال مدرن ناامنی است.
بدون تردید یکی از علل فقر در ایران ماهیت اقتصاد نفتی ای است که با شکلگیری نهادهای ضد توسعه- بهطور خاص فساد- در آن مانع از تحقق ظرفیتهای اساسی اقتصاد کشور در دستیابی به تواناییهای متناسب با استعدادهای انسانی و طبیعی و فرهنگی آن شده است.
امروزه این بحث مورد کاوش محققین فقر است که شرم حاصل از فقر، مستقل از مکان، زمان و فرهنگ، یک پدیده جهانی است و بنابراین از جمله عناصر اصلی مشقتی است که در کانون انواع مختلف فقر قرار دارد و توضیحگر واکنشهای پرخاشگرانه و ورود به قلمروهای ممنوعه جرم و جرایم و خروج از مرز هنجارها و ارزشهای انسانی است. این احساس شرم با رژه اشرافیگری در خیابانها اوج میگیرد و نه تنها عزت نفس و غرور جوانان طبقات متوسط و فقیر را لکه دار میکند بلکه هویت انسانی آنها را نیز لگدمال میکند.
هزینههای فقر سلامت بر حسب هزینههای پزشکی و درمانی، مرگهای زودهنگام، هزینه فرصت نیروی کار، آسیبهای جسمانی و تعلیم و تربیت ضعیف بسیار بالاست بهطوری که چشم اندازهای توسعه کشور را با ابهام مواجه میکند. فقر، فراتر از تغذیه و آموزش، ابعاد دیگری نیز دارد. فقرا از فعالیتهای مسیر اصلی جامعه طرد میشوند و کنار گذاشته میشوند. آنها در مقابل اَشکال مختلف ناامنی آسیب پذیرتر از دیگران هستند؛ و در جهان در حال توسعه ناامنی و تجلیات مختلف فقر تهدید جدی برای ثبات و پایداری سیاسی- اجتماعی است.