در نیمه اول قرن ۲۱، جمعیت جهان رو به افزایش، روند شهرنشینی صعودی و تقاضا برای محصولات غذایی رو به فزونی است. از طرف دیگر گرمایش زمین، فرسایش خاک، کاهش تعداد روستانشینان و دیگر عوامل همه دستبهدست هم دادهاند تا نرخ افزایش تولید محصولات کشاورزی توان رقابت با افزایش نرخ تقاضا را نداشته باشد. این هشداری است که سید حسن کاظمی، رییس موسسه پژوهشهای برنامهریزی اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی وزارت جهاد کشاورزی با ارایه آمار و ارقام متعدد سعی در گوشزدکردن آن دارد. وی که در همایش آیندهپژوهی بخش کشاورزی در ایران سخنرانی میکرد از بیتوجهی و بیمهری مسوولان به بخش کشاورزی و عدم رشد میزان سرمایهگذاری آنها در سالیان اخیر در بخش کشاورزی ناراضی است. او تلاش میکند آینده را بهگونهای تصویر کند که در آن ارزش غذا از هر دارایی دیگری بیشتر خواهد بود. وی اصرار دارد که آمارها نشاندهنده وضعیت آینده جهان هستند و مسوولان کشور باید توجه به بخش کشاورزی را نه بهعنوان یک گزینه بلکه بهعنوان یک ضرورت در دستور کار قرار دهند. سخنان کامل او در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در پی میآید.
بخشهایی از کره زمین هستند که به لحاظ منابع موجود بهخصوص آب امکانات کمی برای تولید غذا دارند. این یعنی اینکه ما شرایط مناسبی را برای تولید غذای خود به شیوه روزگار گذشته نداریم. از لحاظ میزان دسترسی به منابع ایران با سرانه هزار تا هزارو٧٠٠مترمکعب با محدودیت میزان آب مواجه هستیم. بررسی دیگری که درخصوص میزان برداشت آب از منابع تجدیدپذیر در دنیا انجام شده نشان میدهد ایران با برداشت بیش از ۴۰درصدی از منابع تجدیدپذیر زیرزمینی و روزمینی یکی از بیشترین میزان برداشت از منابع تجدیدپذیر را دارد. درحالحاضر ۸۰ کشور در جهان با بحران کمآبی مواجه هستند که این مساله با فرآیند گرمایش زمین تشدید شده است. در آخرین نقشههایی که از فرآیند گرمایش زمین تهیه شده ایران جزو کانونهای گرمایش زمین است. این فرآیند باعث شده تنها ۴۶درصد جمعیت جهان بدون استرس کمآبی یا استرس زیر ۲۰درصد داشته باشند، ۱۸درصد با استرس بین ۲۰ تا ۴۰درصد مواجهند و ۳۶درصد جمعیت با استرس بیشتر از این زندگی میکنند که سهم آن ۴۶درصد از اقتصاد جهان، ۵۹درصد است. سهم ۱۸درصد کشورهای با استرس متوسط از اقتصاد جهان ۳۲درصد و سهم ۳۶درصد فقیر از لحاظ منابع آب تنها ۲۲درصد است. اتفاق مهم دیگری که در حال وقوع است افزایش سریع جمعیت جهان است. تعداد انسانهای ساکن در کره زمین تا سال ۲۰۵۰ به ٩/١میلیاردنفر خواهد رسید. بیشترین سهم را در این افزایش جمعیت کشورهای درحالتوسعه دارند و کشورهای توسعهیافته افزایش جمعیت چشمگیری نخواهند داشت. روند شهرنشینی در روزگار مدرن نشان میدهد در سال ۲۰۵۰، ٥/٥میلیاردنفر از جمعیت در شهرها و ٣/٥میلیارد نفر در روستا خواهند بود. همه اینها در حالی اتفاق میافتد که هم سرانه آب و هم سرانه زمین قابلکشت رو به کاهش است. نرخ رشد جمعیت در مناطق بحرانی تولید کشاورزی بیشتر از سرعت افزایش نرخ تولید است. افزایش درآمد در کشورهای درحالتوسعه تقاضا را بالا خواهد برد و با پیشرفت این کشورها الگوی مصرف مردمشان تغییر خواهد کرد که بلافاصله بر بازار کشاورزی تاثیر خواهد گذاشت. افزایش درآمد بر تقاضای محصولات کشاورزی تاثیرمیگذارد. با بالاتر رفتن نسبت شهرنشینی تقاضا برای گوشت، لبنیات، سبزیها و میوه افزایش خواهد یافت. برای تولید یک کیلو گوشت باید هفت کیلو غله مصرف شود که این خود چالشی برای بخش کشاورزی خواهد بود.
در آینده نیاز به مواد غذایی با پیشرفتی که بهخصوص در چین و هند درحال وقوع است و با افزایش نسبت جمعیت شهری وضعیت بازارهای غذایی، آینده روشنی را نشان نمیدهد. این یعنی اینکه کشورهای متعددی در جهان خواهند بود که قادر به تامین غذا و آب خود نخواهند بود. این اطلاعات به ما یک نکته را یادآوری میکند و آن اینکه توجه به بخش کشاورزی یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است. شرایط بهگونهای است که اگر به این ضرورت توجه نکنیم به مشکلات جدی برمیخوریم.
در ایران ۳۷میلیون هکتار زمین قابلکشت، ۱۷میلیون قابل آبیاری و بقیه قابل کشت بهصورت دیم است. آنچه امروز در چرخه تولید قرارگرفته حدود ١٨/٥میلیون هکتار است که شامل ششمیلیون هکتار زمین آبی، ششمیلیون هکتار زمین دیم، چهارمیلیون هکتار زمین آیش و ٤/٢میلیون هکتار باغ میشود.
بر اساس مطالعهای که چند دهه گذشته انجام شده و از نظر ما چندان قابلاتکا نیست اما در مجامع رسمی مطرح است ما ۴۱۳میلیاردمترمکعب نزولات جوی داریم که از این مجموع حدود ۱۳میلیاردمترمکعب آب تجدیدشونده است و ۹۹میلیاردمترمکعب آن جریان سطحی و ۳۸میلیاردمترمکعب آن بهصورت تغذیه منابع زیرزمینی در میآید. در مجموع ۸۶میلیارد مترمکعب در اختیار بخش کشاورزی قرار میگیرد. حدود ۴۶ درصد از این میزان از طریق چاهها تامین میشود و هفتدرصد از چشمه، چهاردرصد از قنوات، ۲۷درصد از آبهای تنظیمشده و ۱۴درصد از رودخانهها و آبهای سطحی است.
نکته دیگری که بر اهمیت توجه به مساله آب و کشاورزی میافزاید، این است که متوسط بارندگی در جهان ۸۰۰میلیمتر و متوسط تبخیر ۷۰۰میلیمتر است درحالیکه متوسط بارندگی در ایران حدود ۲۵۰میلیمتر و میزان تبخیر ۲۱۰۰میلیمتر است که این مساله شرایط خاصی را بر کشاورزی ایران دیکته میکند. توزیع مکانی این میزان بارش نیز متنوع است به صورتی که ۷۰درصد بارندگی کشور در ۳۰درصد از مساحت کشور اتفاق میافتد و سهم ۷۰درصد باقی زمینها تنها ۳۰درصد از کل بارش کشور است. باز تنها ۲۵درصد از نزولات در فصل نیاز گیاهان اتفاق میافتد و باقی ۷۵درصد زمانی رخ میدهد که گیاهان نیازی به آب ندارند.
این مسایل باعث شده است که سرانه منابع آب تجدیدپذیر با توجه به افزایش جمعیت از بیش از پنجهزارمترمکعب در سال به ١٧هزارمترمکعب برسد. یکی دیگر از مسایلی که کشاورزی ما را تحتفشار قرار داده، این است که سهم زمینهای دیم از تولید کشاورزی در ایران تنها ۱۰درصد است درحالیکه در دنیا ۹۰درصد از محصولات سبز بهصورت دیم کشت میشود. این یعنی اینکه کشاورزی ما با آب بسیار گرانقیمتی نسبت به باقی کشورها اداره میشود. چالش دیگر این است که میانگین فرسایش سالانه خاک در ایران ۱۵تن در هکتار است که سهبرابر متوسط قاره آسیاست. نکته دیگری که بسیار قابلتامل است نگاهی است که کشور به بخش کشاورزی دارد. سهم سرمایهگذاری در بخش کشاورزی از سال ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۸۶ افزایش خاصی نداشته است. نکته دیگر اینکه سهم اعتبارات عمرانی بخش کشاورزی از کل اعتبارات عمرانی دولت در دو دهه گذشته همواره روند منفی داشته است. در یک نگاه کلان از سال ۵۷ تا ۸۷ سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص داخلی کشور ١٣/٧درصد، رشد نیروی کار ٢/٩درصد، سهم بخش کشاورزی از نیروی کار ٢٥/١درصد، رشد تشکیل سرمایه ٦/٤درصد و سهم بخش کشاورزی از کل تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی ما متوسط ٣/٧٨درصد است. این در حالی است که در گذشته نه چندان دور سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص داخلی بیش از ۱۰درصد بوده است. در فاصله سالهای۱۳۳۵ تا ۱۳۹۰، جمعیت کشور از حدود ۲۰میلیوننفر به حدود ۷۸میلیون نفر رسیده است. سهم جمعیت روستایی در این سالها باوجود افزایش جدی جمعیت کشور کاهش و سهم جمعیت شهرنشین افزایش چشمگیری داشته است. البته به لحاظ کارشناسی بایدمدنظر داشت در فاصله سالهای۶۵ تا ۹۱، ۶۷۰ روستا بهعنوان شهر معرفی شدهاند درحالیکه چندان ساختار شهرگونهای ندارند.
در حقیقت ۹درصد از جمعیت روستایی بهرهبرداران هستند؛ ۹درصد از این بهرهبرداران کمتر از ۲۹سال سن دارند، ۴۴درصد از آنها بین ۳۰ تا ۴۹سال و حدود ۴۷درصد بهرهبرداران از ۵۰ تا ۶۰سال سن دارند. ۸۰درصد بهرهبرداران یا بیسواد هستند یا تا سطح ابتدایی و غیررسمی تحصیل کردهاند. در مطالعاتی که روی ۵۲۲نفر کشاورز نمونه در ششسال اخیر انجام دادیم، ۶۵درصد از این کشاورزان بیسواد یا زیر دیپلم بودند که این نکته بهلحاظ جامعهشناختی مساله مهمی در برنامهریزی توسعه روستایی خواهد بود. بهعنوان نمونه عملکرد گندم آبی این دسته از کشاورزان که تحصیلات زیر دیپلم داشتهاند، حدود ۱۲تن در هکتار بوده است درحالیکه متوسط تولید کشور ٣/٤تن بوده این یعنی این کشاورزان بیسواد به میزان ۹تن عملکرد بهتری داشتهاند. عین این مطلب در مورد گندم دیم، برنج، سیبزمینی و سیبدرختی هم وجود دارد. کشاورز نمونه ما ۱۳تن در هکتار برنج تولید کرده اما متوسط تولید ما چهار تن است. در مورد سیبزمینی کشاورز نمونه صدتن تولید داشته اما متوسط کشور ۲۶تن است و در مورد سیبدرختی کشاورز نمونه ۱۳۸تن تولید داشته اما متوسط کشور ۱۶تن در هکتار است.
با چنین وضعیتی در دودهه گذشته ظرفیت تولید ما از ۵۲میلیونتن به ۱۰۹میلیونتن افزایش تولید را تجربه کرده است.
تمام آنچه گفته شد سبب شده ما هماکنون جزو کشورهای واردکننده محصولات کشاورزی باشیم. براساس پیشبینیها در سال ۲۰۵۰ کشورهای توسعهیافته، بزرگترین صادرات غلات دانهدرشت و کشورهای توسعهنیافته بیشترین واردات غلات را خواهند داشت. در فاصله سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ کشورهای درحالتوسعه در غلات تراز تجاری ۱۱۲میلیونتن را داشتهاند، این رقم در سال ۲۰۳۰ به ۲۳میلیونتن و در سال ۲۰۵۰ به ۲۹۷میلیونتن خواهد رسید درحالیکه همین تراز برای کشورهای توسعهیافته دقیقا روند معکوس را طی خواهد کرد و میزان صادرات این کشورها افزایش خواهد یافت. نرخ خودکفایی کشورهای توسعهیافته در غلات در سال ۲۰۰۰، ۱۲۱درصد اعلام شده و در ۲۰۵۰ به ۱۳۷درصد خواهد رسید.
سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۹۲ حدود ۹درصد بوده است، این سهم در سالهای اخیر روند کاهشی داشته و این عاملی شده برای بیمهری در تحلیل به بخش کشاورزی، این رقم برای کشوری مثل آمریکا یک درصد است. اما برای تشخیص اهمیت یک بخش نباید تنها بر یک شاخص متمرکز شد. سهم کسبوکار کشاورزی در تولید ناخالص داخلی آمریکا ۱۳درصد است یعنی این عدد بهعلاوه یکدرصد محصول خام کشاورزی مجموعا حدود ۱۴درصد از اقتصاد بزرگ آمریکا مرهون بخش کشاورزی است. این عدد در کشوری مثل برزیل حدود ۳۸درصد است. کشورهای پیشرفته صنعتی به ما آموختهاند که اگرچه سهم بخش کشاورزی با رشد و توسعه اقتصادی از تولید ناخالص داخلی کاهش پیدا میکند این به معنی کماهمیتشدن این بخش نخواهد بود. در ایران هم سهم کسبوکار بخش کشاورزی زیر ۱۸درصد نخواهد بود.
جالب است که با وجود اینکه کشورهای صنعتی از آب فراوان و منابع زیاد برخوردارند بخش کشاورزی را همواره تحت حمایت خود قرار دادهاند. از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ با وجود سختگیریهای زیاد سازمان تجارت جهانی همواره میزان کمک دولتها به بخش کشاورزی افزایش داشته است. کشاورز اروپایی بهازای هر هکتار از زمین که توسط تراکتور شخم بخورد ۳۰۰یورو یارانه دریافت میکند. کشورهای اروپایی در سال ۲۰۱۱، ۴۰۷میلیارددلار از بخش کشاورزی خود حمایت کردهاند. اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۰ معادل ۴۰میلیاردیورو به تولیدکنندگان غلات یارانه پرداخت کرده است. بالغبر۴۰درصد بودجه سالانه کشاورزی اتحادیه اروپا برای اعطای یارانه مستقیم به تولیدکنندگان مورد استفاده قرار میگیرد.
بررسیها نشان میدهند کشورهای عضو OECD روزانه بیش از یکمیلیارددلار به بخش کشاورزی خود یارانه پرداخت میکنند. آمریکا بهتازگی سندی را در رابطه با حمایت از بخش کشاورزی منتشر کرده که در سال ۲۰۱۳ بودجه کشاورزی را برای یک دوره ۱۰ساله نزدیک به هزارمیلیارددلار تصویب کرده است. این رقم بیش از ۵۰درصد نسبت به سال ۲۰۰۸ افزایش داشته است. جالب اینکه آمریکا بهلحاظ میزان دسترسی به آبوخاک مناسب و فناوری تولید یکی از بهترین شرایط را در جهان در بخش کشاورزی داراست و با اینحال چنین از تولید کشاورزی خود حمایت میکند. چین در برنامه ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۰ خود بحث خودکفایی کشاورزی را با جدیت پیگیری میکند؛ اینگونه که میلیونها هکتار زمین از زمینهای حاصلخیز مناطق آسیای میانه یا آفریقا را در اختیار گرفته و محصولاتی را که تولید میکند به کشور چین وارد میکند. جالب اینکه این محصولات معمولا محصولاتی هستند که نقشی حیاتی در سبد غذایی مردم ندارند بلکه محصولاتی مانند پنبه هستند که در صنعت مورد استفاده قرار میگیرد. متوسط واردات محصولات کشاورزی ما در دوره برنامههای پنجگانه روندی صعودی داشته است؛ تراز تجاری ما در بخش کشاورزی در سال ۹۱ حدود ٧/٩میلیارددلار بوده؛ با وجود تمام این مسایل تولیدکننده ایرانی همواره بیشترین مقاومت را در برابر این شرایط سخت از خود نشان داده و متوسط بهرهوری بخش کشاورزی ایران همواره بیشتر از بخشهای دیگر بوده است.