دریاچهای تنها پشت کوههای شمال غرب ایران به نماد مرگ زیست محیطی ملی در ایران تبدیل شده و حساسیتهای بسیاری را از طرف عموم مردم دریافت کردهاست. از اواخر ماه آگوست کمپینی برای جمعآوری یک میلیون امضا راه افتاد تا از طریق آن در مورد راههای احیای این دریاچه شور گفتوگوهایی صورت بگیرد؛ دریاچهای که از دهه 70میلادی تا کنون 90درصد از آب سطحی خود را از دست دادهاست.
هشتگ" #من_دریاچه_ارومیه_هستم" مدتی است در شبکههای اجتماعی در قالب یک کمپین راه افتادهاست. بررسیهای پایگاه خبری اتاق ایران از گزارش گاردین نشان میدهد که بسیاری از مشاهیر در این کمپین شرکت کردهاند. رضا کیانیان بازیگر ایرانی نخستین کسی بود که با استفاده از اینستاگرام در این زمینه فراخوان داد و اعلام کرد همه مردم در این زمینه مسئول هستند. کیانیان در پست اینستاگرامی خود نوشتهاست: «اگر ما دریاچه ارومیه را نجات بدهیم، زندگی خودمان را نجات دادهایم.» او از این مسیر تلاش کرده ایرانیان را نسبت به مسئولیت خود برای داشتن آیندهای پایدار هُشیار کند. این پیام کیانیان به کانالهای تلگرامی راه پیدا کرد و با عنوان «من دریاچه ارومیه هستم» دستبهدست در میان مردم چرخید.
اما این نخستین باری نیست که مسئله دریاچه ارومیه به سطوح ملی و بینالمللی کشانده میشود. پیش از این نیز افراد بسیاری از حسن روحانی رئیسجمهوری ایران گرفته تا لئوناردو دیکاپریو بازیگر هالیوودی تلاش کردند توجه جهانیان را به این مسئله جلب کنند. پست اینستاگرامی دیکاپریو در زمینه دریاچه ارومیه بیش از 328هزار لایک دریافت کرد و او را یکشبه به ابرقهرمان ایرانیان تبدیل کرد.
اگر به مناطق نزدیک به دریاچه ارومیه سفر کنید با جاهایی روبهرو میشوید که خطر توفان نمکی هر روز آن نواحی را تهدید میکند. کوچک شدن دریاچه اکوسیستم ظریف و شکنندهای ایجاد کردهاست. گونههای مختلف گیاهی و حیوانی هر روز از این منطقه محو میَشوند و پرندگانی که زمانی ساکن همیشگی این دریاچه بودند برای همیشه دل از دریاچه کندهاند.
مشکلات اقتصادی بزرگترین دغدغه ناشی از خشکی دریاچه ارومیه
مسئله اساسی که این وضعیت دریاچه ایجاد کرده، مشکلات اقتصادی است. دریاچهای که زمانی مأمن توریستها و گردشگران بود ایمن روزها هیچ جذابیتی برای آنها ندارد. آنها ترجیح میدهند به جای اینکه به دریاچه خشک و نمکی سر بزنند و پولهای خود را به پای آن بریزند به مناطق زیبای دیگری که هنوز ردی از حیات در خود دارند سفر کنند. بسیاری از مردمی که در حواشی این دریاچه زندگی میکردند به دلایل مختلف به ویژه بیماریهای ناشی از هوای کثیف ناگزیر به ترک دیار خود شدهاند و در نتیجه به باری بر دوش اقتصاد این منطقه تبدیل شدهاند.
کشاورزان بسیاری که با آب این دریاچه روزگار خود را سپری میکردند امروز با خشکی شوری روبهرو هستند که هیچ آبی برای بارآوری زمینهای کشاورزیشان ندارد. محیطزیست با آنها خشن شده و این حاصل بیتفاوتی انسانها به همین محیط است. این وضعیت به کابوسی بزرگ بدل شده که کسی توان مقابله با آن را ندارد. سدها که زمانی نماد توسعه بودند به مانعی بزرگ تبدیل شدهاند.
دولت روحانی با وعده احیای دریاچه روی کار آمد و برای بهبود زیرساختهای این منطقه بیش از 5میلیار دلار بودجه اختصاص داد. اما این سیاستها هستند که باید اصلاح شوند. هر چند همکاریهای بینالمللی در این زمینه بسیار محدود است اما تا حدودی در جریان است. پروژههای مطالعاتی نیز از سوی سازمان ملل در این عرصه در دست اجراست.
مهمترین درسی که در داستان دریاچه ارومیه برای ایرانیها وجود دارد این است که خشکیهای پیاپی در این کشور حاصل توسعه ناپایدار است.