مسعود خوانساری؛ رئیس اتاق تهران
لغو تحریمهای دلاری توسط خزانهداری امریکا گام جدیدی در جهت بهرهبرداری از مزیتهای اجرای برجام است. این اقدام از سویی باید در فضای سیاسی و از طرف دیگر در عرصه اقتصاد سنجیده شود. در فضای سیاسی نمونه چنین رفتارهایی تایید میکند که طرف مقابل با وجود تمام بدعهدیهایی که داشته، امروز متوجه شده که چارهای جز پذیرش مجدد ایران در نظام اقتصادی و سیاسی بینالمللی وجود ندارد. از منظر اقتصادی هم این اقدام را باید پالس امیدوارکننده جدیدی برای سرمایهگذاران خارجی تلقی کرد که تا یک دهه قبل پشت سدتحریمها ماندهبودند و فرصت حضور در بازار ایران را نمییافتند.
این دستورالعمل به شرکتهای خارجی آزادی عمل بیشتری برای تعامل و همراهی با ایران را میدهد. نکته بسیار مهم این است که نظام اقتصادی بینالمللی ایران را به عنوان عضوی جدید پذیرفته و به زبان دیگر نمیتواند پتانسیلهای نهفته در دل اقتصاد ایران را تکذیب کند.
احتمالا طی روزها و هفتههای آینده باید در انتظار اقداماتی مشابه این اتفاق باشیم که به نوعی چراغ سبز حضور جدیتر سرمایهگذاران خارجی در اقتصاد ایران است. اتفاقا امروز باید این جریان را به فال نیک گرفت چراکه اقتصاد ایران هم از نظر مالی تحت فشار است و بیش از هر زمان دیگری به سرمایههای جدید برای دستیابی به رشدهای بالاتر نیاز دارد. اما آیا مشکل ما فقط با تحریمها و تصمیمگیریهای دیگران بود؟
به نظر میرسد که اقتصاد ایران همزمان با بهبود شرایط بینالمللی به تحولات داخلی هم نیاز دارد. اگر جامعه جهانی ایران را به عنوان یک رکن اثرگذار اقتصادی به رسمیت میشناسد، ما هم باید خود را برای میزبانی از سرمایهگذاران خارجی و صدالبته صادرات بهتر و بهینهتر کالاهای ایرانی به آنسوی مرزها مهیا کنیم. تیم دیپلماسی دولت یازدهم کار خود را کرده و به نظر میرسد که روند لغو تحریمها جدیتر و کاربردیتر شده است. بنابراین بخش بعدی تلاشها و اقدامات اصلاحی کشور باید معطوف به داخل باشد. متاسفانه بسترهای لازم برای پذیرش سرمایهگذاران خارجی یا حتی تشویق سرمایهگذاران داخلی به حضور موثرتر، مهیا نیست.
البته از نظر قوانین و مقررات اقتصاد ایران در دسته مترقیترین کشورها جای میگیرد ولی فضای کسبوکار حاکم برکشور هیچ تناسبی با نیازهای امروز ایران ندارد. عدم اجرای قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار و بیتوجهی به مشکلات ساختاری سبب میشود که سرمایهگذاران خارجی تمایلی به حضور در اقتصاد ایران نداشتهباشند. بنابراین اثرات تصمیمگیریهایی مانند رفع منبع مبادلات دلاری هم از بین میرود و این درحالی است که هیچ مسوول عالیرتبه یا هیچ نهاد تصمیمگیری در ایران علاقه ندارد که چنین اتفاقی رخ دهد. در واقع جو اقتصاد دولتی حاکم برکشور موجب شده تا عملا روندها به سمتی پیش بروند که اثرات اجرای برجام هم به سهولت قابل لمس و درک نباشد. البته که باید تاکید کرد، دولت نیز در مورد مولفههای خاصی مانند یکسانسازی نرخ ارز، اصلاح نظام مالیاتی و تامین اجتماعی و نظام بانکی تصمیمگیریهای مدیریتی نداشته است. با این وجود به نظر میرسد که در دوران پسابرجام، مانع بزرگ پیش روی اقتصاد ایران، حکفرمایی نگاه متکی به اقتصاد دولتی و از آن مهمتر توسعه حوزه نفوذ دولت در اقتصاد باشد. همین یک عامل موجب میشود که اقتصاد ایران جذابیتهایش را برای سرمایهگذاران خارجی از دست بدهد. کدام سرمایهگذار بینالمللی حاضر است ریسک حضور در اقتصادی با بیش از ٢ هزار و ٢٠٠ نوع مجوز را بپذیرد؟ کدام سرمایهگذار خارجی حاضر است تاب تحمل حضور در اقتصادی آغشته به فساد و بروکراسیهای زاید را بپذیرد؟
کدام سرمایهگذار خارجی در اقتصادی حضور پیدا میکند که در آن عنصر رقابت کمرنگ و فضای شفاف اقتصادی کم اثر است؟ همه اینها موانع جذب سرمایهگذاران خارجی است. این درحالی است که ما به دلیل رشد پایین اقتصادی و استهلاک حاکم برنظام اقتصادی، نیاز به سرمایههای تازه، تکنولوژیهای تازه و در یک کلام هوای تازهتر داریم. بنابراین در صورتی که اقتصاد ایران تمایل به بهرهمندی از فرصت پسابرجام و منفعتهای آن را داشتهباشد، باید همزمان با آنکه چشم به اقداماتی مانند همین موضوع رفع ممنوعیت معاملات دلاری بدوزد، نگاهش به اصلاح ساختارها باشد. از پس این اصلاح ساختاری میتوان، امید را به اقتصاد بازگرداند و سرمایهگذاران داخلی و خارجی را تشویق به توسعه کسبوکارها کرد. اقتصاد ایران مزیتهایی مانند امنیت و دسترسی به بازار٤٠٠ میلیونی منطقهای را دارد که نباید آن را ساده از کف بدهد.