البته بهویژه در رسانهها همیشه درباره بیکاری ناشی از تکنولوژی نگرانی وجود دارد. نگرانیهایی که اغلب توسط گروههای کارگری و کارمندی مطرح میشود و عموم نیز با این رویکرد همراهی میکنند. درباره chatGPT نیز بهدلیل توانایی چند وجهی آن این دغدغه عمیقتر است. بسیاری بر این تصور هستند که بهویژه مشاغلی که متمرکز بر ارتباط با مشتری است، میتواند توسط این هوش مصنوعی به کل نابود شود. چرا درحالیکه یک شرکت میتواند با خرید این تکنولوژی در هزینه چندین منشی یا حتی بازاریابهای تلفنی خود صرفهجویی کند، این کار را انجام ندهد؟ اگر چنین امکانی هست، پس چرا ما مدعی هستیم در نهایت تکنولوژی باعث بیکاری نمیشود و تنها اثر آن افزایش کارآیی و بالا بردن سطح رفاه جامعه است؟ چرا ما معتقدیم مباحثی که اغلب در کشور ما پیرامون این موضوع اظهار میشود و نتیجهگیری میشود که برای رفع بیکاری باید از فرآیندهای کارمحور به جای سرمایهمحور استفاده کرد، سفسطه است؟ بگذارید با مدلی ساده به این پرسشها پاسخ دهیم.
تکنولوژی هزینه تولید کالاها و خدمات را کاهش میدهد. برای مثال شما ۹۰درصد قیمت یک کالای مشابه را پس از بهکارگیری تکنولوژی جدید میپردازید. بنابراین هرچند بهدلیل کاهش ۱۰درصدی هزینه تولید احتمالا برخی از نیروی کار قدیمی از کار بیکار شدهاند؛ اما این تنها اثر اولیه معرفی تکنولوژی جدید است.۱۰درصد مابقی قیمت کالا که حالا دیگر نیازی به پرداخت آن برای این کالا نیست چه میشود؟ یا توسط شما برای کالایی دیگر هزینه میشود یا پس انداز میشود و توسط فرد دیگری هزینه میشود. در هر دو حالت، ما به ازای این هزینه، کالا و اشتغالی وجود دارد. بنابراین اگرچه در مرحله اول، تکنولوژی میتواند اشتغال را کاهش دهد؛ اما این اثری موقت خواهد بود و با افزایش کارآیی در فرآیند تولید، فرصتهای شغلی دیگری خلق خواهد شد. ازاینرو نتیجه قطعی تکنولوژی به جز کاهش هزینه تولید کالاهای فعلی و افزایش قدرت خرید مصرفکنندگان و رشد اقتصادی نخواهد بود و بیکاری نیز بهطور موقت روی خواهد داد.