اینروزها وضعیت آب سد هیرمند و حقابه به موضوع مناقشه ایران و افغانستان تبدیل شده است؛ با تجربه 15 ساله حضور میدانی در افغانستان و با توجه به اهمیت مناقشه اخیر آبی لازم است چند نکته را مدنظر داشته باشیم:
۱- مناقشه آبی هیرمند و قرارداد مربوطه بین ایران و افغانستان از پیچیدگیهای هیدرولوژیکی، فنی، حقوقی و سیاسی زیاد و حساسیت خاصی برخوردار است و با سابقه نیمقرن نمیتوان با هیجان مذهبی و ملیگرایانه آن را حل کرد.
۲-سیاستمداران هر دو طرف، بهخصوص طرف افغان، از تجربه لازم جهت برقراری دیپلماسی آبی لازم که این حل مناقشه میطلبد برخوردار نیستند. استفاده از زبان زور و تهدید از هر دو سو بسیار خطرناک بوده و تهییج مردم میتواند بهسادگی از کنترل خارج شود.
۳- هویت سیاسی امارت افغانستان از طرف جامعه جهانی و اکثریت جمعیت این کشور تاکنون به رسمیت شناختهنشده و ایجاد یک درگیری و مناقشه جهت جلب حمایت داخلی و خارجی همیشه برای آنها مطلوب فرض میشود.
۴- معضلات استان سیستان و بلوچستان تنها ریشه در محدودیت منابع آبی ندارد و نباید توسعهنیافتگی این استان به آب هیرمند گره بخورد، موضوعی که برخی نمایندگان و مدیران منطقهای از آن استقبال میکنند، و برخی آن را به اختلافات قومی و مذهبی پیوند میزنند.
۵- معضل تفسیر و عمل به تفاهم هیرمند را نباید به بازی برد و باخت دو ملت بر سر مطالبه آب تبدیل کرد و شبکههای مجازی و رسانهها نباید هیجانی عمل کرده و به این اختلافات و تهییج احساسات ملی دامن بزنند.
۶- حل این منازعه 50 ساله در اجرای توافق مشترک نیازمند درک تحولات زیستمحیطی، سیاسی و اقتصادی در هر دو کشور هست و تنها در صورتی قابلحل است که در فضای اعتماد و محیط گستردهتری از فاکتورهای مورد علاقه مشترک دو ملت جستجو و حل شود.