روایت‌هایی از خانواده میرمحمدصادقی درباره حاج علاء

برخی از اعضای خانواده حاج علاء میرمحمدصادقی، در روایت‌هایی از ویژگی‌های اجتماعی و سیاسی او گفته‌اند؛ آگاه به مسائل اجتماعی، علاقه‌مند به دین و فرهنگ و اعتدال‌گرایی و پرهیز از افراط از جمله این ویژگی‌هاست.
تاریخ: 28 آذر 1403
شناسه: 72376

حاج علاءالدین میرمحمدصادقی، بعد از عمری کارآفرینی و پایبندی به مسئولیت اجتماعی، 27 آذر دار فانی را وداع گفت. او فعال اقتصادی باسابقه و پیش‌کسوت بخش خصوصی و از پایه‌گذاران اتاق ایران بعد از انقلاب بود.

آنچه در ادامه می‌خوانید روایت تعدادی از اعضای خانواده میرمحمدصادقی، درباره اوست. این روایت‌ها برگرفته از کتاب «حاج علاء، کارآفرین نیکوکار» است که در سال 97 منتشر شده است.

لحظه‌ای دست از مبارزه با رژیم شاه برنداشت

سید رضا میرمحمدصادقی، برادر حاج علاء، درباره او گفته است: «حاج‌آقا علاءالدین و این‌جانب دنبال سیاست بودیم، ... ایشان لحظه‌ای دست از مبارزه با رژیم شاه برنداشتند و از این کشور به آن کشور یا از این شهر به آن شهر متواری بودند. ... شیوه حاج‌آقاعلاءالدین از جوانی تاکنون بر این منوال بوده که به هر کاری دست زده‌اند، قبل از هر نظری رضای خدا را در نظر گرفته‌اند و هر کس به خانه یا دفتر ایشان مراجعه کرده، برخورد و عمل ایشان با مراجعان مصداق توصیه مرحوم شیخ ابوالحسن خرقانی بوده که بالای در خانه‌اش نوشته بود: «هر کس بدین سرای درآید نانش دهید و از ایمانش نپرسید. چه آن‌کس که به درگاه الهی به جانی ارزد البته که نزد شیخ حسن به قرص نانی می‌ارزد.» لذا حاج‌آقا علاءالدین هم کسی را بی‌پاسخ مثبت و بهره ممکن از دفتر یا خانه‌شان رد نکرده و نمی‌کنند.»

حق انتخاب ما را به رسمیت می‌شناخت

حسین میرمحمدصادقی، فرزند ایشان نیز چنین روایتی داشت: از زمانی که در خاطرم هست، پدرم به عنوان یک مسلمان خوش‌فکر و متدین در میان دیگران شهره بود. بخش اعظم این خصلت‌ها، حاصل هم‌نشینی با بزرگانی بود که از نظر تدین و آشنایی با مسائل روز جایگاه بالایی داشتند.» او در بازه تألیف کتاب، گفته بود: «در رابطه با منش ایشان در خانواده مهم‌ترین نکته، اعتماد ایشان به فرزندانشان و پرهیز از تحمیل نظرشان است. ایشان راهنمایی می‌کردند و نظر می‌دادند، اما کار و نظری را تحمیل نمی‌کردند. .... ایشان حق انتخاب ما را به رسمیت می‌شناختند و برای آن ارزش قائل بودند. در عین حال که هر جایی به ذهنشان می‌رسید راهنمایی‌ها و مشورت‌های لازم را انجام می‌دادند.»

حسین میرمحمدصادقی رد ادامه پدر را این‌طور توصیف کرده بود: «یکی از ویژگی‌های بارز پدر که به عنوان فرزندانشان به ارث برده‌ایم، نظم است. در سال‌های پس از انقلاب گاهی اوقات هر روز ساعت 6 جلساتی در نخست‌وزیری برگزار می‌شد. ایشان جزء گروه مشاوران شهید رجایی بودند و در این جلسات حضور پیدا می‌کردند و تا دیروقت مشغول بودند. در همه این جلسات یکی از منظم‌ترین افراد بودند. علاوه بر این ویژگی، نظم و انضباط دو ویژگی خاص ایشان است. یکی این که ایشان از صمیم دل و بن دندان به مبانی دینی معتقد هستند و کاملاً به حقانیت اسلام و حقانیت مذهب تشیع اعتقاد دارند. عمده رفت‌وآمد ایشان با روحانیون و افرادی بود که در بحث مسائل دینی، ویژگی و تخصص خاصی داشتند.

دین ستون اصلی رفتار ایشان در خانواده و فعالیت‌های اجتماعی را تشکیل می‌دهد. ایشان علاوه بر تعهد به مسائل دینی، همواره قرائتی از حوزه‌های دینی داشتند که در عین حال پاسخگوی نیازهای روز هم بود. همین برداشت ایشان از دین زمینه‌ساز اقدامات خیرخواهانه‌شان شد تا جایی که بنده همواره ایشان را در حال فعالیت در مباحثی همچون ایجاد مدارس، مؤسسات فرهنگی و مؤسسات نشر، صندوق‌های قرض‌الحسنه و ... به خاطر می‌آورم. ...»

آگاه به مسائل اجتماعی و بذله‌گو بود

فروغ السادات میرمحمدصادقی، دومین فرزند حاج علاء نیز چنین روایتی از پدر داشته است: «پدرم در مسائل اجتماعی بسیار آگاه، روشن و دقیق‌اند. شما می‌توانید در مورد هر یک از مسائل اجتماعی، حتی مسائل نو، از ایشان سؤال کنید و جوابی درخور و بسیار هوشمندانه بشنوید. من خودم در همه مسائل سعی می‌کنم نظر پدرم را بدانم و از این بابت همیشه سود برده‌ام. حتی افراد جوان‌تر خانواده هم متوجه شده‌اند که در همه موارد می‌توانند به پدر رجوع کنند و راهنمایی بخواهند. ایشان به جزئیاتی اشاره می‌کنند که همه تعجب می‌کنند چگونه این‌گونه موشکافانه و دقیق همه مسائل را در نظر دارند.»

او در آن زمان گفته بود: «ایشان به مسائل فرهنگی خیلی اهمیت می‌دهند و تعلیم و تربیت در نظر ایشان جایگاهی والا دارد. هرجا صحبت از مدرسه‌سازی است پیش‌قدم هستند. نمونه آن ساخت ده‌ها مدرسه در مناطق مختلف ایران و حتی کشورهای دیگر است. .... به طور کلی افرادی که فعالیت فرهنگی دارند بیشترین احترام را نزد پدر دارند. در مسائل عبادی، پدرم بسیار مقیدند و اعتقادات ایشان مخلصانه ست و از ته دل. هیچ‌گاه زهدفروشی نمی‌کنند. ... پدرم با اینکه بسیار بذله‌گو و حاضرجواب‌اند و از بودن کنار ایشان خسته نمی‌شوید اما در کمشان از حرف‌های پوچ و بی‌معنی و غیبت و تهمت و پرگویی خبری نیست.»

فروغ السادات، رفتار پدرش با همسر و خانواده را این‌طور توصیف کرده بود: «پدرم مادرمان را تکریم می‌کنند و بزرگ می‌دارند و قدر زحمات ایشان را می‌دانند. همان‌طور که مردان بزرگ همسرانشان را بزرگ می‌دارند در همه مسافرت‌ها، جمع‌های خانوادگی و... دقت دارند که مادر به زحمت نیفتند. ماه رمضان چند سال پیش به یک مدرسه کودکان استثنایی رفته بودیم. نماز جماعت در حیاط مدرسه برگزار می‌شد. آقایان جلو بودند و ما پشت سر آن‌ها. بعد از نماز تا مادر آمد جانمازش را جمع کند آقایان هجوم آوردند برای رفتن به طرف سالن غذاخوری. ما ایستادیم و کفش‌هایمان زیر پای آقایان بود. پدر وقتی علت ایستادن ما را فهمیدند با این همه عظمت و بزرگی خم شدند و کفش‌های ما را از زیر پای آقایان در آوردند و به ما دادند. پدر من بزرگ است چون کوچکی کردن را خوب آموخته است.»

اهل اعتدال بود و از افراط پرهیز می‌کرد

حسن میرمحمدصادقی، فرزند دیگر حاج علاء نیز درباره پدرش گفته بود: «پدر سبک تربیتی خاص خودشان را داشتند. نسبتاً ما را آزاد می‌گذاشتند و ترجیح می‌دادند که از راه دور و به شیوه نامحسوس نظاره‌گر رفتار ما باشند. هرگز نظرشان را با صراحت به فرزندانشان تحمیل نمی‌کردند و از جزئیات برنامه فرزندانشان بااطلاع بودند.»

او در ادامه روایت خود آورده بود: «در برخورد با مردم و دوستان در مسائل اسلامی به‌گونه‌ای عمل کرده‌اند که به الگویی برای ما تبدیل شده‌اند. ایشان مسیر اعتدال را پیش گرفته‌اند و در هیچ زمینه‌ای از ایشان افراط ندیده‌ایم. مذهب تکیه‌گاه اصلی ایشان در مسائل تربیتی بود و این نگاه در مسائل آموزشی ما هم بسط پیدا کرد. با وجود تأکیدشان بر دین و مذهب، به خاطر ندارم هیچ‌گاه بنده و دیگر فرزندانشان را وادار به انجام کاری کرده باشند. این منش ایشان مبتنی بر تلاششان برای پرهیز از دل‌زدگی ما نسبت به مسائل مذهبی بود. در واقع هر چند ایشان ما را وادار به کاری نمی‌کردند اما نسبت به سنمان در مورد مسائل مذهبی، مانند نماز، با ما بحث و ما را از مسائل آگاه می‌کردند. این آگاه‌سازی درست موجب می‌شد تا بدون هیچ اجباری ما هم به مسائل مذهبی و شرعی تمایل پیدا کنیم.»

حسن میرمحمدصادقی مناسبان اجتماعی پدرش را این‌طور توصیف کرده بود: «در خارج از خانواده هم ایشان با خصلت مردم‌داری و روابط اجتماعی پسندیده شناخته می‌شوند. فن روابط اجتماعی را که با افراد در افکار و سنین مختلف دارند باید به‌عنوان یک شاخصه خاص در ایشان معرفی کرد. حتی می‌توان این خصلت را زمینه‌ساز موفقیت‌های پدر در ادوار مختلف زندگی‌شان دانست. از سخت‌کوشی و خستگی‌ناپذیری هم باید به‌عنوان رمز موفقیت ایشان در کارشان نام برد....»

دغدغه حاج علاء بیشتر حول محور فرهنگ بود

محسن میرمحمدصادقی، چهارمین فرزند حاج علاء نیز چنین روایتی درباره پدر داشته است: «پدر بنده، حاج‌آقا میرمحمدصادقی، نیز جز آن دسته از بازاریان و فعالان اقتصادی است که در تمام سال‌های فعالیت اقتصادی‌اش دغدغه فرهنگ را به دوش کشیده است. مشارکت در تأسیس مدارس رفاه و علوی در دوران پیش از انقلاب تا مدارس 22 بهمن و سادات اصفهان پس از انقلاب نشان از علاقه ایشان به موضوع فرهنگِ دین‌محور دارد.»

در روایت او از پدر آمده است: «از نظر بنده، ایشان بیشتر یک چهره فرهنگی و اجتماعی هستند تا اقتصادی. زمانی که به‌عنوان فرزندشان به مرور دغدغه‌هایشان می‌پردازم، دغدغه ایشان را بیشتر حول محور فرهنگ می‌بینم. حاج‌آقا وقتی که وارد مسائل اقتصادی می‌شوند باز به نوعی مولد بودن و تأثیرات اجتماعی‌ای که کار می‌تواند داشته باشد، مد نظرشان است. ایشان همیشه به نوع پوشش، نحوه برخورد، خودرو شخصی‌شان و... دقت نظر دارند و تأثیر فرهنگی سبک زندگی‌شان بر دیگران را مورد توجه قرار می‌دهند تا مبادا، به‌واسطه ایشان، روحیه تجمل‌گرایی در جامعه رواج پیدا کند.»

در همین رابطه