علی دادپی، اقتصاددان
ایام انتخابات و تبلیغات انتخاباتی برای رأیگیری روزهایی است که بسیاری از اقتصاددانان و فعالان اقتصادی میتوانند حاصل تلاشهای خود را برای آموزش عموم مردم درباره علم اقتصاد اندازهگیری کنند. چه فعالان اقتصادی و چه تحلیلگران اقتصادی از خود میپرسند آیا مردم به درکی از دانش و واقعیتهای اقتصادی رسیدهاند که بتوانند در هیاهوی تبلیغات انتخاباتی شعارهای مردمفریبانه، غیرعلمی و غیرقابل تحقق را تشخیص بدهند یا نه؟
میگویند میرزاتقیخان امیرکبیر در پایان هر کاری و در مواجهه با هر ناامیدی و ناملایمات میگفت «مملکت برای پیشرفت، مردم دانا میخواهد». این مردمِ دانا هستند که فریب نمیخورند و بر وعدههای زیبای دروغین لبخند میزنند. در دهههایی که گذشته است تعداد روزافزونی از همین مردم که به مطالعه تحولات اجتماعی و اقتصادی روی آوردهاند٬ کوشیدهاند درباره آموختههای خود به زبان ساده با دیگران سخن بگویند تا سطح دانش عمومی از اقتصاد و فرآیند رویدادهای اقتصادی - اجتماعی افزایش پیدا کند. ایام انتخابات برای این افراد روز حساب بود تا ببینند تلاشهایشان تا چه حد اثرگذار بوده است یا اگر تاثیری در انتخاب و فرآینده مطالبهگری مردم ندارد، مشکلات چیست و برای رفع این مشکلات چه باید کرد.
تکتک اقتصاددانها مایلاند بدانند که آیا مردم تفاوت بین اقتصاد بهعنوان یک علم و اقتصاد بهعنوان مجموعه فعالیتهای اقتصادی را درک میکنند؟ اقتصاددانها تردیدی ندارند که مردم ایران میدانند اقتصاد یعنی مجموعه فعالیتهای اقتصادی٬ دادوستدها٬ تخصیص منابع٬ بودجهبندی٬ پسانداز و سرمایهگذاری. در این مفهوم اقتصاد یعنی مردم و آنچه که مردم انجام میدهند. درست است که بخش بزرگی از منابع و بنگاههای اقتصادی کشور در دست بنگاهها و نهادهای دولتی یا نهادهای عمومی غیردولتی است ولی مردم میدانند که اقتصاد ایران چیزی نیست که آنها در آن حاضر نباشند یا در کره ماه باشند و فقط نظارهگر وضع موجود شوند. تاکید بر سرمایه انسانی کماکان عنصری مهم در اقتصاد توسعه به شمار میرود و تکتک شهروندان باید متوجه اهمیت این نقش و تاثیر کنشگری خود بر اقتصاد ایران باشند.
در اقتصاد ایران، این مردم هستند که کنشگر و مصرفکنندهاند٬ ارزشها و اولویتهای ایشان در تصمیمگیریهای خرد ظهور مییابد و روندهای کلان و رویدادهای بزرگ را شکل میدهد. اقتصاد در نتیجه آیینه رفتار مردم ایران است. هر عالم این علم به شما خواهد گفت که مردم همیشه هوشمندترین بازیگران اقتصادی هستند. ایشان اولویتهای حاضر خود را بر اساس دانش به خوبی میشناسند و درباره آنها تردید ندارند. آنها همچنین درباره واقعیت روندهای اقتصادی و مفهومشان برای خانوار خود دچار خودفریبی نیستند.
به عنوان مثال مردم میدانند که اگر کسی وعده از چندبرابر شدن درآمدها یا تولید ناخالص داخلی بدهد این وعده اصولا قابل تحقق نیست. فعالیتهای اقتصادی محدود به منابع محدود و چهارچوبهای موجود است. این درست است که همیشه کسانی بودهاند که وعده دادهاند. اقتصاد هم چیزی است مانند درس خواندن و با شب امتحان بیدار ماندن میتوان نمره خوبی در آن کسب کرد٬ ولی تجربه و دانش مردم ایران به آنها چیز دیگری را میگوید. آنها میدانند تغییر پایدار به تدریج روی میدهد و اقدام ضربتی در اقتصاد ممکن نیست. فردای اعلام برنامههای ضربتی مانند وامهای زودبازده٬ توزیع درآمد نفت و مسکن مهر اقتصاد ایران و بازیگرانش و رفتار ایشان همان بوده که همیشه بوده است. اینجاست که تحلیلگران اقتصادی از خود میپرسند آیا مردم متوجه این واقعیت هستند که در اقتصاد شیر خفتهای وجود ندارد و این یک نبرد نیست که در آن شهسواران ناگاه شمشیر از نیام برکشند و اژدهای عقبماندگی را از پای دربیاورند؟ اگر عقبماندگی در کشور هست و اگر کشورهای دیگر تندتر به جلو میتازند بخشی از این عقبماندگی در خود ماست.
خدایش بیامرزاد آنکه میگفت: «اگر ایران خوب است بهخاطر ماست و اگر بد است باز هم بهخاطر ماست». این ما هستیم که بهرهوری را در جامعه تعیین و سرعت تحولات اقتصادی را بازتعریف میکنیم و از میان کنشهای ماست که رشد اقتصادی شکل میگیرد. اقتصاد نه زیبای خفته است که سرداری با بوسیدنش بیدارش کند و نه اسبی تازی که به شلاق تندتر بدود. اقتصاد مجموع همه ماست و آنچه که ما در زندگی خود تصمیم به انجام آن میگیریم. در هیاهوهای انتخاباتی و در بحثهای پوپولیستی باید از خود پرسید آیا ما که این سالها در حال نوشتن و صحبت درباره اقتصاد بودهایم توانستهایم به مردم ایران بیاموزیم که اقتصاد یعنی خود مردم و آنچه مردم میتوانند انجام بدهند؟ انتخابات و انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری در ایران میزان اعمال کنشگران، اقتصاددانها و روشنگران نیز بود و اینکه آیا در عمل به رسالت خویش موفق بودهاند یا نه؟ اگر آنها به وظایف خود درست عمل نکنند چه راهی پیش رو دارند و باید و نبایدهای آنها در این دوره کدام است؟ باید از اقتصاددانها پرسید.