اخیراً و پس از پایان یک جنگ ۱۲ روزه در منطقه، برخی تحلیلها دوباره توجه ما را به این نکته مهم جلب کردند که اثرات اقتصادی یک بحران، لزوماً در مدتزمان آن خلاصه نمیشود. شاید آنچه در تقویم، فقط 12 روز به نظر برسد، در ذهن فعال اقتصادی، سالها ماندگار شود.
عدد و رقم، فقط بخشی از واقعیت را به ما نشان میدهند. نرخ تورم، رشد یا افت تولید، گزارشهای رسمی ،همه مهماند، اما کافی نیستند.
آنچه کمتر دیده میشود، همان چیزی است که بیشتر بر تصمیمگیریها سایه میاندازد: حس ناامنی، تردید نسبت به آینده، بیاعتمادی به فضای کلان
سرمایهگذار با عدد تصمیم نمیگیرد، بلکه با تصویر ذهنیای که از آینده دارد وارد عمل میشود.
در بحرانهای منطقهای، حتی اگر کوتاهمدت باشند، خسارات واقعی، بعدها خود را نشان میدهند: عقبنشینی طبقه متوسط، افزایش مهاجرت، رکود سرمایهگذاری، توقف پروژههای توسعهای.
وظیفه ما در اتاقهای بازرگانی، فقط تحلیل جدولها و نمودارها نیست. ما باید صدا و احساس بخش خصوصی را به زبان سیاستگذاری ترجمه کنیم.
درخواست مشخص از دولت
در چنین شرایطی، آنچه بخش خصوصی نیاز دارد نه حمایتهای شعاری، بلکه اقداماتی واقعی برای تضمین ثبات، تسهیل فعالیت اقتصادی و کاهش ریسکهای محیطی است.
امروز فعالان اقتصادی بیش از تسهیلات مالی، به حس امنیت، ثبات مقررات، و همافزایی میان نهادهای تصمیمساز نیاز دارند.
حمایت دولت از بخش خصوصی، اگر در زمان مناسب و با دقت انجام گیرد، نه فقط چرخ تولید را روشن میکند، بلکه چراغ امید را نیز در دل اقتصاد کشور روشن نگه میدارد.