جامعه جهانی پس از تجربه وحشتناک دو جنگ بزرگ جهانی، به رویکرد روابط دو و چندجانبه توجه بیشتری نشان داد تا از طریق «توسعه روابط»، چالشهای جهانی، اختلافات و احیانا منازعات را مدیریت کند. شروع این رویکرد با پایان یافتن جنگ جهانی دوم کلید زده شد و با شکل گرفتن چندین مجموعه جهانی و بین دولتی مانند سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سایر سازمانهای بینالمللی شکل و انسجام واقعی به خود گرفت. اما مهمترین وجه مشترک همه این ابتکارات، اقدامات و توافقات، «توسعه روابط» بود. جهان در 40سال گذشته بیش از پیش نشان داده که توسعه روابط هم به حل مشکلات، سوءتفاهمات و اختلافات فیمابین کشورها کمک کرده و هم موجب توسعه تجارت و همکاریهای اقتصادی بین این کشورها شده است، بهطوری که در 4دهه گذشته، حجم تجارت جهانی تقریبا 28برابر شده است. این درحالی است که حجم تولید جهانی تقریبا 8برابر شده است. بنابراین در چنین شرایطی تبادلات اقتصادی و تجاری بین کشورها چندین برابر تولید جهانی رشد کرده است و همین رشد توانسته به شکوفایی اقتصاد جهانی، افزایش درآمد سرانه و افزایش ثروت جهانی کمک شایانی کند. اکنون باتوجه به تجربه موفق بینالمللی، زمان آن رسیده که ما هم توجه و تمرکز خود را به افزایش تعاملات دوجانبه با سایر کشورها معطوف کنیم، چراکه میتوان از مزایای این رفتوآمدها نهایت استفاده را برد.نکته دیگری که لازم است به آن اشاره کنم آفت تعاملات ایران با جامعه جهانی است که بر محور توقعات کوتاهمدت و عجله در قضاوت میچرخد. اینکه هنوز 6ماه بیشتر از اجرایی شدن برجام سپری نشده است و حتی پیش از این بارها و بارها این سوال در محافل سیاسی و در رسانهها مطرح میشود که: «نتایج این رفتوآمدها چه بود؟ و این هیاتهایی که آمدند چه سودی برای اقتصاد کشور داشتند؟» و موضوعاتی از این دست، تلهیی است که عدهیی در آن گرفتار آمدهاند. تلهیی برای اینکه بهرهگیری اقتصاد ایران از تعاملات بینالمللی را کاهش دهد و فعالان اقتصادی و شهروندان را نسبت به ثمربخشی نتایج ناامید و کمانگیزه کند. تنها میتوان گفت که اگر این بدبینیها از سرآگاهی باشد، بیشک ظلم تاریخی به ایران و دوران جدید توسعه اقتصادی کشور شده است.
با این توضیحات باید به این نتیجه رسید که بهطور حتم پیشزمینه و پیشنیاز توسعه تجارت و انجام سرمایهگذاری در کشور تعاملات و رفتوآمدهای دوجانبه خواهد بود و در این موضوع هم تردیدی وجود ندارد. نمیتوان تصور کرد در فضایی که هنوز طرفین همدیگر را نشناختهاند و به باور نرسیدهاند همچنین شناختی درمورد نیازهای یکدیگر پیدا نکردهاند، برای سرمایهگذاری به این زودی تصمیم گرفته شود. توجه به این نکته هم لازم است که تصمیمگیریها هرقدر هزینه بیشتری داشته باشد زمان بیشتری نیز برای اجرایی شدن نیاز دارد. بهطور مثال زمانی که فردی میخواهد ارزاق روزمره خود مانند نان، شیر و... را فراهم کند، در مقایسه کمتر از یک دقیقه در فروشگاه به نتیجه میرسد که چه چیزی خریداری کند.
اما همین فرد زمانی که میخواهد اتومبیل یا خانه بخرد روزها و هفتهها زمان میگذارد. پس چگونه میتوان انتظار داشت که سرمایهگذار خارجی بیاید و بخواهد در یک کشور دیگر سرمایه قابلتوجهی صرف کند و این کار را هم ظرف چند ماه انجام دهد؟ آیا خود ما زمانی که بخواهیم سرمایهگذاری در کشور دیگر انجام دهیم به این شیوه عمل میکنیم؟ و اگر عمل کنیم این رفتار را حرفهیی میدانیم؟ قطعا چنین نیست.
کلام آخر اینکه از وجهه و اعتبار دولتمردان هم باید در اقتصاد بهره بگیریم. امروز دکتر ظریف یک چهره شناخته شده در جامعه جهانی است و بهعنوان یک فرد حرفهیی موفق، مصمم و مسلط به دیپلماسی پذیرفته شده و با آغوش باز در همه کشورها از او استقبال میشود. اعتبار و شهرتی که دکتر ظریف کسب کرده، میتواند موجد انگیزه مضاعف طرفهای مقابل برای حضور در جلسات با همتایان ایرانیشان باشد. بهطور حتم در میان این ملاقاتها مباحث موردعلاقه طرفین نیز مطرح میشود و آنها را به سمت استمرار روابط با ایرانیها سوق میدهد. بیشک این استمرار رفتاری، نهایتا به فعالیتهای اقتصادی و تجاری دوجانبه و ثمربخش منجر خواهد شد. عجول نباشیم، از ابزارها و شخصیتهای خود بهخوبی استفاده کنیم و با هدف و برنامه حرکت کنیم، نتیجه شاید کمی زمان ببرید اما حتما محکمتر و ماندگارتر از نتایج آنی و کوتاهمدت خواهد بود.