از هزاران سال پیش تاکنون بازارها همواره چالشهای خاص خود را داشتهاند؛ چالشهایی که بهمرور زمان دستخوش تغییر شده و حتی برخی از آنها بهکلی از بین رفته و جای خود را به چالشهای تازه دادهاند. بااینوجود، مهمترین چالش بازار یعنی ضرورت تطابق محصولات عرضهشده با نیازهای مصرفکنندگان همچنان بدون تغییر مانده است.
اگرچه نوآوری و فناوری باعث شدهاند که حتی معتبرترین برندهای دنیا نیز مجبور باشند دائماً محصول و شیوههای بازاریابی خود را تغییر دهند اما پشت همه این تغییرات، یک واقعیت همیشگی نهفته است: اگر شما محصولی ارائه کنید که متقاضیان زیادی در بازار داشته باشد و شما بتوانید این متقاضیان را پیدا کنید، مهمترین گام را در راه موفقیت کسبوکارتان برداشتهاید.
بهطورکلی یک کارآفرین باید قبل از ورود به یک بازار جدید و یا معرفی یک محصول نوآورانه، هفت نکته را مد نظر داشته باشد:
آیا محصول شما میتواند پاسخی فوری برای یک مشکل مشخص باشد؟
درک این قضیه بسیار آسان است؛ بسیاری از شما وقتی تبلیغات محصولات جدید را در رسانهها مشاهده میکنید، از خود میپرسید: «واقعاً چه کسی این محصول را خریداری میکند و اصلاً چه کسی به این نتیجه رسیده است که این محصول به درد بازار میخورد؟» هرروز هزاران نوزاد در دنیا متولد میشوند و پس از مدتی نیاز به اسباببازی دارند، اما اسباببازیهایی که نتوانند پاسخگوی یک نیاز خاص باشند تنها برای دوره کوتاهی در بازار باقی خواهند ماند و در بلندمدت جایی در بازار نخواهند داشت. درک صحیح مشکل (نیاز بازار) و طراحی یک محصول مناسب برای پاسخگویی به آن، اولین مسئله مهم در کسبوکار به شمار میرود.
آیا اندازه بازار برای پذیرش محصولات یا خدمات شما کافی است؟
اگر تعداد افرادی که استفاده از محصول شما را راهکاری برای حل یک مشکل میدانند به اندازه کافی نباشد، آنگاه حتی تولید باکیفیتترین و نوآورانهترین محصولات یا خدمات نیز نمیتواند شما را به موفقیت برساند چرا که شما نوآوریهای خود را به یک بازار خالی از مشتری ارائه کردهاید.
آیا مشتری اساساً پولی برای خرید محصول شما دارد؟
این مسئله ارتباط تنگاتنگی با نکته قبلی دارد اما درک آن بهصورت جداگانه از اهمیت خاصی برخوردار است. اگر شما یک داروی ساده برای درمان بیماری انگلی تریپانوزومیاز آفریقایی (African trypanosomiasis که اصطلاحاً به آن بیماری خواب نیز گفته میشود) ساخته باشید و بخواهید آن را به قیمتی گزاف در کشورهای کمدرآمد جنوب صحرای آفریقا به فروش برسانید، تقریباً با اطمینان میتوان گفت که شما در این راه شکست خواهید خورد. از طرفی عوامل دیگری مانند فقدان یک شبکه توزیع قابلاتکا، استفاده از ارزهای متفاوت در کشورهای مختلف، محدودیت ابزارهای ارتباطی و ... نیز کسبوکار در این منطقه را با چالش جدی مواجه ساختهاند. در چنین شرایطی منطقیترین راهکار این است که خود را به سازمانهای دولتی مناطق درگیر بیماری نزدیک نموده و از منابع در اختیار آنها استفاده کنید. همیشه به دنبال این باشید که مشتریان خود و توانایی مالی آنها را بهدرستی تشخیص دهید.
آیا واقعاً این توانایی را دارید که بازار مناسب خود را بیابید و مشتریان را جذب کنید؟
شاید با توجه به گسترش روزافزون فناوری اطلاعات و ارتباطات و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی، پرسیدن این سؤال کمی عجیب و احمقانه به نظر برسد. بسیاری از افراد فکر میکنند در دنیای بههمپیوسته امروز، هر ایده نوآورانهای را میتوان به محصول تبدیل کرد و برای آن مشتری یافت، اما در واقعیت همه کارها به این سادگی پیش نمیرود. اگر افرادی که شما آنها را مشتریان بالقوه میپندارید، با شما همزبان نباشند و زبان شما را درک نکنند، از ابزارهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی مشابه شما بهره نگیرند و یا اساساً به شما اعتماد نداشته باشند، آنگاه بهتر است دیگر روی آنها حساب نکنید زیرا احتمالاً نه با شما تماس خواهند گرفت و نه محصولی از شما خواهند خرید.
آیا مشتریان بالقوه شما در گذشته از خرید محصولات جدید استقبال کردهاند؟
سه دهه قبل، افرادی که در خانههای خود رایانه شخصی داشتند به این نتیجه رسیده بودند که باید برای کامپیوتر خود یک سیستمعامل جدید خریداری کنند. امروز وقتی ما یک رایانه شخصی میخریم، انتظار داریم بهمحض روشن کردن آن با تعداد زیادی از نرمافزارهای نصبشده و آماده کار مواجه شویم و بتوانیم در کوتاهترین زمان ممکن و بدون صرف هزینه اضافه، از قابلیتهای محصولی که خریدهایم حداکثر استفاده را ببریم. شما باید تصمیم بگیرید که وارد کدام بازار شوید و محصولتان را به کدام مشتریان عرضه کنید؛ آیا مشتریانی که مایلند برای خرید محصول جدید پول پرداخت کنند را ترجیح میدهید یا مشتریانی که صرفاً به دنبال محصولات رایگان هستند؟
آیا این مصرفکنندگان همانهایی هستند که شما میخواهید کمکشان کنید؟
شاید کمی عجیب به نظر برسد اما انگیزههای خیرخواهانه در کسبوکار، انگیزههایی بسیار قوی هستند. بازار هدف شما و مصرفکنندگانی که در آن حضور دارند باید واقعاً با اعتقادات و اصول اخلاقی شما در یک راستا باشند، در غیر این صورت برای جذب و حفظ آنها در رقابت با دیگران دچار مشکل خواهید شد.
آیا شما میتوانید به این مصرفکنندگان کمک کنید؟
کارآفرین کسی نیست که صرفاً یک محصول را تولید کند و در فروشگاههای زنجیرهای صاحبنام به فروش برساند؛ عنوان کارآفرین وقتی برازنده شما خواهد بود که بتوانید برای مصرفکنندگان محصولات یا خدمات خود ارزش واقعی ایجاد کنید.
برای داشتن یک کسبوکار متعالی و ارزشآفرین باید همواره تأثیراتی که کسبوکارتان بر زندگی مشتریان، بازارها و بهطورکلی جامعه میگذارد را مورد بررسی دقیق قرار دهید. وقتی شما یک کالای جدید را وارد بازار میکنید، رؤیاها، تصورات، اهداف و رسالتهای شما نیز با آن محصول وارد بازار میشود؛ پس تلاش کنید تا بهترین محصول را به بازار ارائه دهید.