صبح روز شنبه، رضا نیازمند، بنیانگذار سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران درگذشت. اگر اوایل دهه چهل، اقتصاد ایران روزهای دشواری را میگذراند انتهای این دهه، دوره رونق و شکوفایی برای آن بود؛ نیازمند در این دوره تجربههای متعددی در سطح خرد، میانه و کلان مدیریت صنعتی از سر گذراند. او با ابوالحسن ابتهاج و علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد کار کرد و پادشاه سوئد نشان شوالیه برتر دریافت کرد. مسیری از مدیریت فنی کارخانه تا بنیانگذاری سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) در تیرماه سال 1346 طی کرد. او و همکارانش توانستند در دهه 40 راهی برای رهایی از بند رکود پیدا کنند و چنین هم شد. علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی و نویسنده کتاب «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران» درباره زندگی رضا نیازمند، در گفتوگو با پایگاه خبری اتاق ایران از فراز و فرودهای زندگی او میگوید.
هجدهم آذرماه دکتر رضا نیازمند بنیانگذار سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران درگذشت. با توجه به شناختی که شما از زندگی او دارید، کدام تجربهاش میتواند رهگشای این دوره از صنعت باشد؟
شرححال و داستان زندگی دکتر نیازمند الگوی منحصربهفردی است، مدیران با شخصیتها و تیپهای مختلف میتوانند از تجربه و شرححال زندگی او استفاده کنند. خود دکتر نیازمند به موقعیت خود یک نگاه "بازاندیشی" داشت و خود را مورد بازبینی و ارزیابی قرار میداد. او بعد از فارغالتحصیلی از هنرستان ایرانی- آلمانی مدیر فنی کارخانه ونک شد. این کارخانه قبل از جنگ جهانی دوم ماسک ضد بمباران شیمیایی تولید میکرد. او بعد از مدتی مسئول تعمیرات ماشینهای نساجی شد. او دقیقاً همینجا متوجه شد که مدیر صنعتی نباید مدیر پشتمیزنشین باشد. تجربه او در هنرستان ایرانی- آلمانی هم به کمکش آمد. او هم ماشینها را میشناخت و ضعف آنها را میدانست و هم میتوانست با این ماشینها کار کند. او معتقد بود که نمیشود در کارخانهای مدیر بود ولی از کارگرها و عوامل فنی-اجرایی دانش کمتری درباره ماشینها داشت. وگرنه چگونه یک مدیر میتواند بر کارگرها مدیریت کند. او بعد از مدتی متوجه شد که مدیر صنعتی باید دانش حسابداری صنعتی و مدیریت صنعتی را بداند. برای همین تصمیم گرفت که برای ادامه تحصیل به آمریکا سفر کند. در آنجا علاوه بر مدیریت صنعتی، واحدهای درسی موردنیاز برای صنعت را خواند. برای همین معتقدم که یک مدیر صنعتی باید دانش صنعتی هم داشته باشد.
اولین تجربه او در حوزه مدیریت دولتی به چه دورهای برمیگردد؟
وقتی دکتر نیازمند از آمریکا به ایران برگشت در سازمان برنامه وقت مشغول به کار شد. در این دوره ابوالحسن ابتهاج از او خواسته بود که وضعیت صنایع ایران را ارزیابی کند. این گزارش اهمیت بالایی در روند کار بعدی وی داشت. او در اینجا متوجه ماهیت و اهمیت برنامههای عمرانی-توسعه ای در کشور شد.
این نکته مهم چه بود؟
او معتقد بود که باید برنامه توسعه روند و برنامه اجرای خود را پیشبینی کرده باشد. برنامهای که نتواند گام اجرایی خود را پیشبینی کند در حد یک کاغذ باقی میماند. نقدهایی که به برنامه اخیر توسعه داشت ازجمله نقدی که به برنامه استراتژی توسعه صنعتی مداشت این بود که به مدیران میگفت شما تا زمانی که نیروهای اجرایی خود را مشخص نکنید نمیتوانید برنامه بنویسید یا اینکه امیدوار به اجرایان برنامه باشید.
باوجوداینکه برخی الزام برنامه توسعه را در ایران رد میکنند ولی دکتر نیازمند به اهمیت برنامه توسعه تأکید داشت. چرا؟
او بارها گفته بود که من زمانی که با گروه آمریکایی کار میکردم به یک نکته پی بردم، آنها میگفتند شما به دلیل اینکه در ایران منابع طبیعی دارید حتماً باید برنامهریزی داشته باشد؛ این کار را با ابزارهایی مثل صندوق توسعه ملی یا صندوق ذخیره ارزی باید انجام داد وگرنه منابع طبیعی و درآمد حاصل از آن، روزمرگی را به دولت و مردم تحمیل میکند. او بعدها با توجه به تجربه و شناخت خود تأکید میکرد که باید هم سازمان برنامهریزی داشته باشیم و هم اینکه باید این نهاد مستقل و قدرتمند باشد. او تا دهه چهل تجربیاتی در سطح میانه داشت؛ مثلاً در حوزه در ساختمانسازی و نساجی ایران تا اینکه هر دو حوزه را به سوددهی رساند.
مهمترین کار او در سطح مدیریت میانی کدام است؟
اولین کار مهم او همراهی با گروه دکتر علینقی علیخانی، وزیر اقتصاد بود. او دکتر یگانه باهم کار میکردند. کاری که به نظرم خیلی مهم بود و بخش خصوصی میتواند از آن درس بگیرد این است که مدیران باید به حوزه کاری خود اشراف نظری-عملی داشته باشند. مثلاً او در حوزه مدیریت دولتی بروکراسی را مانع اصلی بخش خصوصی میدانست. برای همین توانست این مانع را از پیش پای بخش خصوصی بردارد؛ البته خود تعریف میکرد که این کار بسیار هم دشوار بود اما شدنی است. او بعد از پایان دوره وزارت علیخانی، توانست با فرخ نجمآبادی هم کار کند. در این دوره هم به رونق اقتصادی، شناخت مشکلات صنایع ایرانی و رفع موانع بروکراسی تأکید داشت. بارها رضا نیازمند گفته بود که باید بخش خصوصی را تکریم کرد، همان روشی که باید امروز هم مورد توجه باشد. او در آن شرایط همه مدیران برجسته صنعتی را با اسم و چهره میشناخت. افرادی مثل خسروشاهیها، قندچی یا ارجمندی و دیگران. یکی دیگر از مواردی که نیازمند به آن توجه داشت همراهی و هماهنگی بین مدیران میانی و بالایی دولت بود؛ این همین مسئلهای است که باید مورد توجه قرار گیرد.
مهمترین تجربه نیازمند در حوزه صنایع سنگین کدام است؟
او در حدود سه سال و نیم با تمام مشکلات بخش خصوصی و صنعت دولتی توانست چهار کارخانه ماشینسازی اراک و تبریز و تراکتورسازی و آلومینیومسازی را راهاندازی کند. نیازمند در چارچوب سازمان گسترش و نوسازی صنایع این کارها را انجام میداد. از سوی دیگر بهعنوان مدیر دولتی معتقد بود که باید صنایع دولتی سودده باشند و هیچ توجیهی به ضرر دادن وجود ندارد. در آن دوره مهمترین وظیفه و رسالت این سازمان تجهیز و نوسازی صنایع بود. او از همین طریق توانست صنایع وقفی آستان قدس رضوی و کارخانه قندسازی را نوسازی کند. کاری که باید در این دوره برای هپکو آذرآب باید انجام میشد. وظیفه اصلی این سازمان هموار کردن راه و تجهیز بخش خصوصی است البته این به معنی کمک بلاعوض نیست بلکه کمک فنی است.
نیازمند در مدیریت صنعتی کشور بهنظام آموزش دروس فنی-عملیاتی در کنار دروس نظری تأکید داشت. این واحدهای آموزشی در آن دوره خیلی کارآمد بود. هنوز هم این کلاسها برگزار میشود ولی تأثیرگذاری آن دوره را ندارد. اما مهمترین کار رضا نیازمند پروژه مس سرچشمه بود. شرایط هم برای شروع این کار مناسب بود؛ شیلی انقلاب کرده بود و آمریکا ازآنجا بیرون راندهشده بود. در این شرایط نیازمند توانست قراردادی مناسب با آمریکاییها امضا کند که هنوز هم مدیران مس سرچشمه به اهمیت کار او اشاره میکنند. او بعد از چهار سال توانست این پروژه را هم به اتمام برساند. همچنین تأمین اورانیوم 17 ساله برای ایران یکی دیگر از مهمترین کارهای نیازمند است. البته بعد از انقلاب سیاستهای اتمی ایران تغییر کرد و او در عمل نتوانست کار بیشتری انجام دهد. شاید آخرین کار نیازمند برای صنعت ایران راهاندازی شرکت ولوسازی باشد که او توانست برای همین کار، نشان شوالیه برتر را از پادشاه سوئد دریافت کند.