خودشان را نسل سوخته مینامند و برای آن ادله محکمهپسندی هم میآورند؛ همان جوانان دهه شصتی که به گفته خودشان با جنگ و صدای گلوله چشم به جهان گشودهاند و حالا هم شرایط اقتصادیشان کم از شرایط جنگ و بحران ندارد. این ها نسلی هستند که به درست یا غلط تصور میکنند نه زندگی «نوستالژیک» دهههای 40 و 50 را تجربه کرهاند نه زندگی «تکنولوژیمحور» دهههای 70 و 80 را.
گزارش اخیر مرکز آمار حاکی از آن است که متولدین دهه ١٣٦٠ که اکنون به سن بزرگسالی و فعالیت رسیدهاند بیشترین تعداد جمعیت در ایران را به خود اختصاص دادهاند.
ساختار سنی و جنسی جمعیت از اهمیت کمی و کیفی بسیاری برخوردار است و یکی از مشغلههای ذهنی عمده متصدیان امور اجرایی در تمام دنیا محسوب میشود. از جمله روشهای ارزیابی درجه توسعهیافتگی کشورها مطالعه ساختارهای سنی و جنسی جمعیت آنهاست.
تغییرات به وجود آمده در هرم سنی کنونی ایران نتیجه گذار سنی جمعیت است که همگام با سایر گذارهای جمعیتی پدید آمده است؛ تغییر از وضعیتی که جمعیت ایران بسیار جوان بود یعنی شرایط سالهای ١٣٦٥ و قبل از آن به وضعیت امروزی که سهم بزرگی از جمعیت کشور را جوانان و بزرگسالان تشکیل میدهند.
به این ترتیب که در هرم سنی سال ١٣٩٥ افزایش فوقالعاده جمعیت گروههای سنی ٢٤-٢٠ و ٢٩-٢٥ ساله کاملاً نمایان است. این وضعیت باعث شده که در حال حاضر کشور در شرایط گذار از پدیده «تورم جوانی» باشد.
در حالی که همه کشورها نسل جوان را مهمترین سرمایه برای پیشرفت خود میدانند و پیری زیاده از حد جمعیت را خطرناک میشمارند، چندی پیش اسحاق جهانگیری متولدین دهه 60، یعنی به عبارتی بیشترین تعداد جمعیت ایران را به عنوان «چالش» معرفی کرده و گفته است: «این متولدین در هر مقطعی هر جا پا میگذارند آنجا مشکل ایجاد میشود. زمانی متولدین به دبستان ورود پیدا کردند، آن موقع همه ما یادمان هست میگفتند روزنامهها مینوشتند مدارس چهار شیفته داریم. به دبیرستان ورود پیدا کردند دبیرستانها همینجور شد. بعد آمدند دانشگاه، یکدفعه تعداد دانشجویان کشور در هر جایی رسیدیم دانشگاه زدیم؛ الان هم بحث اشتغال و در آینده موضوع سالمندی آنها باید موردتوجه جدی قرار گیرد.این نتیجه جمعیت دهه شصت است.»
البته دهه شصتیها هم این اظهارات معاون اولین رئیسجمهور را بیپاسخ نگذاشته و با هشتگهایی چون #دهه_شصتیا، #دهه_شصتی و #جهانگیری در فضای مجازی به آن واکنشهایی نشان دادند.
«وزرا و مسئولین دوره بعد از جنگ همه در سن و سال جوانی خود پستهای دولتی گرفتهاند و حالا که نوبت ما رسیده، میگویند به جوانان اعتماد نداریم» این درد دل و گلایه مشترک اکثر دهه شصتیهایی است که مهمترین چالش زندگیشان را اشتغال میدانند، چرا که معتقدند امروز برعکس 20 سال پیش دیگر کسی به جوانان اعتماد ندارد و همه منتظرند تا از جوان خطایی سر بزند و او را محکوم کنند، در حالی که خودشان از همین آزمونوخطاها راه درست را پیدا کردهاند.
بیکاری یکی از بزرگترین معضلاتی است که جوانان و به خصوص دهه شصتیها با آن دست به گریبان هستند و هرچقدر هم که آمار و ارقام حاکی از کاهش بیکاری نسبت به گذشته و افزایش ایجاد اشتغال باشد، گویی باز هم کفاف این خیل عظیم بیکار چشمانتظار را نمیدهد.
چندی پیش نتایج طرح آمارگیری نیروی کار سال ١٣٩٦ منتشر شد که بر اساس آن 25.3 درصد از فعالان گروه سنی 15 تا 29 ساله بیکار بودهاند. البته طبق بررسی تغییرات سالانه نرخ بیکاری جوانان ١٥ تا ٢٩ ساله، این نرخ نسبت به سال قبل ٠.٦درصد کاهش یافته است.
از سوی دیگر تعداد شاغلان در سال ١٣٩٦ به 23 میلیون و 378 هزار و 613 نفر سیده که نسبت به سال قبل از آن 790هزار و 561 نفر افزایش یافته است. البته هرچند میزان افزایش تعداد شاغلان نسبت به افراد جویای کار چندان قابل توجه نیست. با این حال وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی معتقد است علت نامحسوس بودن اشتغال چیزی نیست جز بیکار ماندن دهه شصتىها در دهه ۸۰ و انتقال آنها به این زمان. ربیعی گفته است : «در سال ۹۳ عدهاى رشد را انکار کردند و اکنون نیز اشتغالزایى را انکار مىکنند! حجم نیروى کارى که وارد بازار کار شد بیشتر از کار ایجاد شده بود. کاهش سطح رفاه مردم در شرایطی صورت گرفته که حجم انبوهی از جوانان جویای کار دهه ٦٠ از اواخر دهه ٨٠ روانه بازار شد و درعین حال اقتصاد کشور نتوانست به این حجم از تقاضای متقاضیان پاسخ دهد.»
به گفته او ۹ میلیون دهه شصتی داریم که باید در دهه 80 سرکار میرفتند، اما نتوانستند؛ لذا باید برای آنها کار ایجاد شود.
بسیاری از متولدان دهه 60 به دلیل شرایط نامساعد بازار کار در سالهای گذشته، تحصیل خود را تا مقاطع ارشد و دکتری ادامه دادهاند و حالا با هزار امید چشم به بازار کار دوختهاند، با این تصور که برای آنها فرش قرمز گسترانیدهاند تا در مناصب و پستهای همشان و مرتبه خود مستقر شوند.
در سال 95 محمدحسین امید، معاون وزیر علوم اعلام کرد که در حال حاضر 50 هزار دانشآموخته بیکار با مدرک دکتری در کشور داریم که سالانه 30 هزار نفر به این آمار اضافه میشود. این در حالی است که سال 96 فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه آزاد اعلام کرد که در حال حاضر 20 هزار فارغالتحصیل دکتری داریم که بیکار هستند!
طبق گفته محمدحسین امید قرار بوده سالانه 30 هزار نفر به آمار بیکار دکتری افزوده شود، اما ظاهراً چرخه روزگار برعکس چرخیده و طی یک سال 30 هزار نفر از دکتریهای خانهنشین وارد بازار کار شدهاند.
«هر وقت کار داشتی بیا خواستگاری؛ هر زمان متأهل شدی، به تو کار میدهیم؛ باید رزومه کاری سه سال به بالا داشته باشی...» اینها همه واقعیات طنزگونه زندگی دهه شصتیهایی است که بخشهای مختلف زندگیشان را به یکدیگر گرده زده و هنوز کسی نمیداند شروع این زنجیره از کجا باید باشد.
البته نمیتوان گفت که هیچکس به فکر جوانان و به خصوص دهه شصتیها نیست. اخیراً وام ازدواج از 10 میلیون به 15 میلیون تومان افزایش یافته که دوره بازپرداخت آن پنجساله است. همچنین شورای پول و اعتبار برای تحرک بخشی به بازار مسکن و حمایت از خانه اولیها و نیز نوسازی و بازسازی بافتهای فرسوده، کاهش نرخ سود تسهیلات مسکن یکم را در دو حوزه بافت فرسوده و سایر مناطق شهری به تصویب رساند. چنانچه نرخ سود تسهیلات صندوق پسانداز مسکن یکم در مناطق شهری با یک و نیم واحد کاهش از ۹.۵ درصد به هشت درصد و در بافت فرسوده از 8درصد به ۶ درصد رسید تا مبلغ سود پرداختی گیرندگان تسهیلات مسکن یکم کاهش یابد و خانه اولیها هر ماه اقساط سبکتری بپردازند.
به حسن نیت دولت از ارائه این تسهیلات شکی وارد نیست، اما جیب خالی جوانان و وام عالی دولت با هم سازگار است؟!