بازاریابی، تبلیغات و برندسازی؛ بارها شنیدهایم که حتی کارآفرینان و دانشجویان رشتههای بازرگانی و مدیریت کسبوکار نیز این سه مفهوم را به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میدهند، در حالی که این مفاهیم چندان هم مشابه نیستند.
البته چنین اشتباهاتی ممکن است در هر حوزهای وجود داشته باشد اما مشکل زمانی جدی میشود که استفاده نادرست از این مفاهیم به جای یکدیگر، بر درک ما از آنها تأثیر منفی بگذارد. وقتی ما سه مفهوم متفاوت بازاریابی، تبلیغات و برندسازی را بهگونهای سادهانگارانه با هم اشتباه میگیریم، ممکن است این سطحینگری غیرعمدی بعدها اثر خود را در استراتژیهای بازاریابی، تبلیغات و برندینگ ما نشان دهد.
پیتر گاسکا، مشاور و مدرس کارآفرینی، تفاوت سه مفهوم بازاریابی، تبلیغات و برندینگ را در قالب سه مثال ساده بهخوبی توضیح میدهد:
بازاریابی درواقع برداشت شما از خودتان است
بازاریابی (marketing) همان تصویری است که شما از خودتان دارید و تلاش میکنید که آن را به دیگران نیز ارائه دهید. مثلاً در زمینه پوشش و وضعیت ظاهری، همه ما لباس، رنگ و نوع آرایش خاص خود را داریم و تلاش میکنیم تا با ظاهر مورد علاقه خود در انظار عمومی ظاهر شویم. این مسئله حتی در مورد افراد ژولیدهای که بهندرت دوش میگیرند و سالهای یک لباس را میپوشند نیز صدق میکند زیرا این همان تصویری است که آنها از خودشان دارند و تصمیم گرفتهاند با این تصویر در بین دوستان و آشنایان حضور پیدا کنند. حتی میتوانیم پا را از این هم فراتر بگذاریم و بگوییم که نداشتن استراتژی در این زمینه نیز خود یک استراتژی است.
این شما هستید که تصمیم میگیرید خودتان را بهعنوان یک خبره امور کسبوکار، یک نوازنده موسیقی راک، یک مغز متفکر در حوزه فناوری و ... به جامعه بشناسانید و این کار را از طریق ظاهر، شخصیت، ویژگیهای موردپسند دیگران و درنهایت ارزشی که ایجاد میکنید، انجام میدهید.
شاید شما دوست نداشته باشید که اهمیت «ظاهر» را در دنیای امروز بپذیرید، اما واقعیت امر این است که ظاهر اولین چیزی است که توجه افراد را جلب میکند و بر آنها تأثیر میگذارد. البته تصورات افراد از شما (مشتریان از شرکتها در دنیای کسبوکار) میتواند در آینده تغییر کند اما این امر مطمئناً زمانبر خواهد بود. پس بهتر است تلاش کنید تا در همان ابتدا تصویر خوبی از خود ارائه دهید.
اگر بتوانید ظاهر کسبوکار خود را بهخوبی بزک کنید، گام بزرگی در راه پذیرفته شدن تصویر و پیامتان از سوی مشتریان برداشتهاید.
تبلیغات همان رفتار شما در انظار عمومی است
اگر بازاریابی را به «ظاهر» تشبیه کنیم، میتوانیم تبلیغ کردن (advertising) را چیزی شبیه رفتار شما در انظار عمومی بدانیم. فرض کنید برای تماشای یک مسابقه فوتبال در ورزشگاه حضور پیدا کردهاید و با لباس، پرچم، سربند و سایر نمادهای تیم الف در جایگاه تماشاگران آن تیم نشستهاید، اما به جای تشویق تیم الف دائماً به نفع تیم ب شعار میدهید! این رفتار شما احتمالاً عصبانیت شدید تماشاگران تیم الف را در پی خواهد داشت و حتی ممکن است شما را از جایگاه خود بیرون کنند.
در دنیای کسبوکار نیز همین وضعیت برقرار است. اگر استراتژیهای تبلیغاتی شما با استراتژیهای بازاریابیتان در تضاد باشند و برای اجرای آنها محل، پیام، زمان و جامعه مخاطبان نامناسبی را انتخاب کنید، درنهایت موجب سردرگمی مشتریان خواهید شد و آنها را از خود خواهید راند.
برندسازی همان تصویری است که دیگران از شما در ذهن دارند
قبل از تدوین یا تعدیل یک استراتژی بازاریابی باید تصویری که دیگران از شما دارند را ارزیابی کنید. ممکن است دیگران اصلاً تصویری از شما در ذهن نداشته باشند، تصویر بدی داشته باشند و یا تصویر خوبی داشته باشند. اگر شما یک برند قوی و خوشنام دارید، بهتر است زمان خود را بیشتر صرف بهرهبرداری از این برند در راستای توسعه کسبوکار خود کنید؛ اما اگر برندتان بدنام شده یا اساساً برندی برای خود ندارید، باید برای بازگرداندن وجهه از دست رفته خود و یا آغاز فرآیند برندسازی (branding) زمان بیشتری بگذارید.
اگر شما در نظر دیگران یک فرد متقلب یا بدقول باشید، آنگاه برای تغییر دادن این تصویر ذهنی احتمالاً به چیزی فراتر از ظاهر آراسته و یک پروفایل مناسب در لینکدین و سایر شبکههای حرفهای نیاز خواهید داشت. در دنیای کسبوکار نیز شما ابتدا باید بدانید که مشتریان اساساً چه تصویری از شما در ذهن دارند تا بتوانید برای تغییر یا تقویت این تصویر برنامهریزی کنید.