پیامی به کسانی که همچنان در رسانههای گروهی، ترامپ را پوپولیست میخوانند: «من فکر میکنم معنای این واژه با آنچه شما فکر میکنید، متفاوت است».
این جملات را پل کروگمن، استاد اقتصاد کلان و اقتصاد بینالملل دانشگاه پرینستون آمریکا و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2008، در شروع یادداشت اخیر خود در روزنامه نیویورکتایمز نوشته و تأکید کرده است که ترامپ دیگر یک پوپولیست نیست؛ حتی اگر در گذشته و در مقام حرف چنین بوده باشد. این اقتصاددان سرشناس که علاوه بر دانشگاه پرینستون، در دانشگاه نیویورک و مدرسه اقتصادی لندن نیز تدریس میکند و خود حضور فعالی در رسانهها –بهویژه نیویورک تایمز- دارد، در ادامه یادداشت خود مینویسد:
البته ترامپ هنوز هم گاهی سعی میکند خود را قهرمان طبقه کارگر و مدافع حقوق آنها در برابر قشر مرفه جلوه دهد و من گمان میکنم او تریبون خوبی را برای آمریکاییهایی که مانند او گرایش به ناسیونالیسم سفید و نوعی نژادپرستی دارند، فراهم ساخته است. اما اکنون که بیش از 1.5 سال از حضور او در کاخ سفید میگذرد، دیگر زمان آن رسیده که در مورد کارهای او قضاوت کنیم، نه در مورد حرفهایش. حال میتوان گفت ترامپ از همه لحاظ و به طرز بیرحمانهای، ضد کارگر بوده است. شدت پوپولیسم در عملکرد واقعی ترامپ، به اندازه خداشناسی اوست، یعنی هیچ!
بگذارید از سیاست مالیاتی او شروع کنیم که در واقع مهمترین دستاورد دولت او در حوزه قانونگذاری محسوب میشود و تا حد بسیار زیادی به نفع شرکتها است؛ شرکتهایی که مالیاتشان بهشدت کاهش یافته، اما هیچ کاری برای افزایش دستمزد کارکنان خود صورت ندادهاند. این طرح مالیاتی به حدی برای شهروندان عادی و متوسط جامعه آمریکا کمفایده بوده است که حتی جمهوریخواهان نیز هیاهو و تبلیغ بر روی آن را متوقف ساختهاند. بااینحال دولت ترامپ قصد دارد با سوءاستفاده از اختیارات اجرایی خود، مالیات ثروتمندان را به میزان 100 میلیارد دلار دیگر کاهش دهد.
اینک سیاستهای ترامپ در حوزه سلامت را نگاه کنید. اگرچه او نتوانست طرح بیمه همگانی دولت اوباما موسوم به اوباماکر را لغو کند، اما از کمپینهای مخربی طرفداری کرد که میتوان آنها را در افزایش 20 درصدی هزینه بیمه مؤثر دانست؛ مسئلهای که ضربه محکمی به خانوارهای کارگری وارد آورده است. بار عمده این افزایش هزینه بیمه بر دوش کارگرانی خواهد بود که درآمدشان تنها کمی بیشتر از خط فقر است و به همین دلیل واجد شرایط دریافت یارانههای دولتی نیستند.
حال به سیاستهای او در زمینه قوانین و مقررات کار بپردازیم. دولت ترامپ حداقل در ظاهر سعی کرده است که با وضع مقررات لازم، از کارگران در برابر سوءاستفاده، جراحات، آسیبدیدگیها و ... محافظت کند. اما این سیاستها بهتنهایی گویای همه واقعیات موجود نیستند. بهتر است انتصابهای ترامپ را نیز در نظر بگیریم. ترامپ، تیمی از دوستان همفکر خود [از لحاظ نگرش آنها نسبت به حقوق کارگران] را در سمتهایی که با مستقیماً با منافع کارگران سر و کار دارند، گماشته است. تقریباً همه مناصب مهم به کسانی رسیده است که یا لابی مناسبی دارند و یا از ارتباطات مالی قوی با صاحبان صنایع بهره میبرند. در این میان هیچ توجهی به منافع نیروی کار [و استفاده از نمایندگان آنها] نشده است.
یکی از مواردی که باید بهصورت ویژه به آن توجه کرد، نامزد شدن برت کاوانا از سوی ترامپ برای عضویت در دیوان عالی آمریکا است. ما خیلی از مسائل را در مورد برت کاوانا نمیدانیم که شاید بخشی از این بیاطلاعی، به دلیل مقاومت جمهوریخواهان سنا در برابر خواسته دموکراتها برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد او باشد. اما همه ما بهخوبی میدانیم که او فردی خشن و شدیداً ضد کارگر است.
برت کاوانا در جریان کشته شدن یکی از کارکنان زن شرکت پارکهای آبی زنجیرهای SeaWorld توسط یک نهنگ دستآموز گفته بود شرکت مذکور هیچ تعهدی به خانواده این زن ندارد، زیرا قربانی باید در هنگام پذیرفتن این شغل باید با خطرات آن نیز آشنا میشده است. این تنها یکی از اظهارات و قضاوتهای ضد کارگری برت کاوانا است و از این قبیل موارد در پرونده او به وفور یافت میشود.
اما چرا دونالد ترامپ، قهرمان خودخوانده کارگران آمریکایی، چنین فردی را برای عضویت در دیوان عالی کشور نامزد کرده است؟ چرا او دارد برخلاف خواسته افراد و گروههایی که کلید کاخ سفید را به او دادند، رفتار میکند؟
پاسخ این سؤالات را دقیقاً نمیدانم اما اینکه برخی افراد ترامپ را فردی سهلانگار و تنبل در زمینه آداب سیاسی میخوانند، از یک سو شأن مقام ریاست جمهوری را پایین میآورد و از سوی دیگر ترامپ را فردی بهتر و نجیبتر از آنچه هست، جلوه میدهد. اگر رفتارهای ترامپ را با دقت بنگریم، نمیتوانیم کتمان کنیم که او بهخوبی میداند که در حال سرکوب پایگاه اصلی خود است. ترامپ میداند که چه میکند و البته او فردی است که تحقیر کردن دیگران را دوست دارد. وی از اینکه میبیند هوادارانش با وجود خیانتش به آنها هنوز پیرو او هستند، لذت میبرد. این صحبتهای او را به یاد بیاورید: «من افرادی که از سطح تحصیلی پایینی برخوردارند را دوست دارم» یا «من میتوانم یک نفر را در خیابان پنجم به قتل برسانم، اما حتی یک رأی را هم از دست ندهم».
در هر صورت انگیزه ترامپ هرچه باشد، وی در عمل نشان داده است که بههیچوجه پوپولیست نیست. حتی کوبیدن او بر طبل جنگ تجاری نیز نمیتواند شاهدی بر پوپولیست بودنش باشد؛ زیرا ویلیام مککینلی [بیست و پنجمین رئیسجمهور آمریکا] که با پیروزی بر یک فرد پوپولیست وارد کاخ ریاستجمهوری شده بود نیز به حمایتگرایی اعتقاد داشت. از طرفی این جنگ تجاری بهگونهای پیش میرود که بیشترین زیان را به کارگران آمریکایی وارد میکند.