اقتصاد آمریکا در سالهای اخیر رشد قابل قبولی داشته، نرخ تورم بالاخره هدف مورد نظر فدرال رزرو را لمس نموده، نرخ بیکاری کل کاهش یافته و نرخ بیکاری سیاهپوستان و اسپانیاییتبارها به کمترین میزان خود در تاریخ رسیده است. این وضعیت خوب باعث شده است که دستمزد حقیقی کارگران تا حدی افزایش یابد و بسیاری از آنها روزهای سخت پس از بحران مالی 2008 را به دست فراموشی بسپارند.
پیشبینی الگوهای انتخاباتی این است که قوی بودن اقتصاد به نفع حزب حاکم تمام میشود و ضعیف بودن آن، حزب حاکم را دچار شکست سختی میکند. اما این روزها با وجود اینکه اقتصاد آمریکا در بهترین شرایط خود در یک دهه اخیر به سر میبرد، نظرسنجیهای انتخاباتی از برتری قاطع دموکراتها در انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا که در ماه نوامبر (آبان) سال جاری برگزار میشود، حکایت دارند. از طرفی بسیاری از کارشناسان برجسته سیاسی پیشبینی میکنند که دموکراتها در انتخابات پیش رو اغلب کرسیهای مجلس نمایندگان را از جمهوریخواهان پس خواهند گرفت. حتی برخی پیشبینیها حاکی از این است که دموکراتها کنترل مجلس سنا را نیز به دست خواهند گرفت.
برای این تناقض میتوان دلایلی را برشمرد که قبل از اینکه به سراغ آنها برویم باید به این نکته توجه کنیم که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز نظرسنجیها حاکی از پیروزی کلینتون بر ترامپ بودند اما درنهایت ترامپ به کاخ سفید راه یافت. بخشی از کاهش محبوبیت ترامپ و حزب جمهوریخواه –خصوصاً در بین زنان- به این دلیل است که ترامپ انتقادهای مخالفان را شخصی تلقی کرده و شدیداً به منتقدان خود حمله میکند. از طرفی با وجود اوضاع مناسب اقتصاد در ماههای اخیر، ممکن است برخی از رأیدهندگان معتقد باشند که سیاستهای ترامپ نقش چندانی در بهبود وضعیت اقتصادی نداشته است.
یک دلیل دیگر میتواند این باشد که شاید تأثیرگذاری شرایط اقتصادی بر انتخابات دیگر برقرار نیست. این امکان وجود دارد که فشارهای اقتصادی بر مردم به زیان حزب حاکم باشد اما شرایط اقتصادی مناسب لزوماً کمکی به حزب حاکم نکند. افزایش ثروت رأیدهندگان باعث میشود که آنها معیارهای اقتصادی را بهتدریج کنار بگذارند و به معیارهای دیگر بیاندیشند.
در اوایل سال جاری میلادی و در انتخابات اولیه درونحزبی دموکراتها در منطقه 14 نیویورک، الکساندریا اوکازیو کورتز سوسیالیست شکست سختی را بر جوزف کراولی نماینده کنونی دموکراتها در مجلس نمایندگان آمریکا تحمیل کرد؛ در حالی که ژوزف کراولی چنان به پیروزی خود اطمینان نداشت که حتی یک کمپین انتخاباتی نیز راهاندازی نکرده بود. از آن به بعد الکساندریا اوکازیو کورتز به شخصیت محبوب رسانهها بدل شده و بارها در کنار برنی سندرز –سناتور چپگرایی که در سال 2016 در رقابت درونحزبی با هیلاری کلینتون برای کسب نامزدی انتخابات ریاست جمهوری، با فاصلهای اندک شکست خورده بود- دیده شده است. دموکراتها اگرچه توان خود را بر افراد دارای گرایش چپ افراطی متمرکز کردهاند اما درعینحال میکوشند تا نامزدهایی را وارد انتخابات کنند که شانس واقعی برای پیروزی داشته باشند.
از سوی دیگر، در انتخابات اولیه جمهوریخواهان نیز نامزدهای مورد حمایت و یا همسو با ترامپ تاکنون دست بالا را داشتهاند. البته جمهوریخواهان در ماههای اخیر به اندازه دموکراتها از خود اشتیاق نشان ندادهاند و این مسئله میتواند در انتخابات پیش رو بر حامیان آنها تأثیر بگذارد.
در آمریکا انتخابات میاندورهای کنگره همواره به مثابه یک همهپرسی در مورد عملکرد رئیسجمهور مستقر و سیاستهای او قلمداد شده است. در انتخابات میاندورهای 2010 و 2014 نیز پیروزی قاطع جمهوریخواهان به رویگردانی رأیدهندگان از باراک اوباما تعبیر شد؛ هرچند اوباما بالاخره توانست در انتخابات ریاست جمهوری 2012 نیز به پیروزی برسد. اکنون نیز دموکراتهای سعی دارند که انتخابات پیش رو را به یک همهپرسی تلویحی در مورد ترامپ تبدیل کنند و در سمت مقابل، جمهوریخواهان میخواهند نانسی پلوسی –رهبر دموکراتها در مجلس نمایندگان آمریکا- را هدف قرار دهند و از محبوبیت او بکاهند. مسئله این است که کوبیدن رهبر یک حزب بسیار سادهتر از کوبیدن رئیسجمهور مستقر است؛ حتی اگر آن رئیسجمهور، ترامپ باشد.
تا قبل از برگزاری انتخابات، اقتصاد میتوان بر نتایج انتخابات تأثیرگذار باشد اما بعد از روز انتخابات، سیاستهای افراد منتخب بر اقتصاد و چشمانداز اقتصادی تأثیرگذار خواهد بود. اگر جمهوریخواهان به پیروزی برسند، سیاست مقرراتزدایی و کاهش نرخ مالیات که هماکنون در حال اجراست، ادامه خواهد یافت و حتی ممکن است گستردهتر شود. از طرفی در صورت پیروزی جمهوریخواهان، روند تأیید و انتصاب قضات محافظهکار نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
در مقابل، اگر دموکراتها بتوانند انتخابات میاندورهای را با پیروزی پشت سر بگذارند، احتمالاً لوایح دولت ترامپ یکی پس از دیگری رد خواهند شد و قضات محافظهکار نیز بهشدت تحت فشار قرار خواهند گرفت. اگرچه گاهی دولتها و مجلسهایی که از دو حزب متفاوت هستند، در مورد مسائل اقتصادی با یکدیگر به توافق میرسند و اقتصاد را به جلو هدایت میکنند، اما در شرایط کنونی بعید است چنین اتفاقی در آمریکا رخ دهد.
اخیراً حتی بسیاری از دموکراتهای میانهرو نیز به سمت ایدههای سوسیالیستی گرایش پیدا کردهاند تا حداقل از حملات چپهای افراطی در امان بمانند. آنها بیش از بزرگتر شدن دولت و افزایش مالیاتها حمایت میکنند؛ هرچند تاکنون چندان در مورد افزایش مالیاتها مانور ندادهاند.
نتایج نظرسنجی اخیر مؤسسه معروف گالوپ حاکی از این است که درصد بیشتری از هواداران دموکراتها نگاه مثبتی به سوسیالیسم دارند. بسیاری از دموکراتها از بیمه سلامت همگانی، آموزش عالی رایگان، تضمین اشتغال از سوی دولت فدرال و تعیین حداقل دستمزد حمایت میکنند. البته دموکراتها برای اینکه بتوانند اهداف خود را آنگونه که میخواهند پیش ببرند، باید علاوه بر در اختیار گرفتن مجلس نمایندگان و سنا، کاخ سفید را هم در اختیار بگیرند.
*برگرفته از مقاله مایکل بوسکین، استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد و رئیس شورای مشاوران اقتصادی دولت بوش پدر، در پایگاه تحلیلی پراجکت سیندیکیت