عربستان بههوش شده و دیگر تصمیم ندارد با سیاست تولید نفت بالا وارد بازار نفت شود. تغییر رویکرد عربستان را با نوع رفتار الفالح، وزیر نفت جدید این کشور، میتوان بهراحتی مشاهده کرد. رفتار وزیری تکنوکرات، جایگزین مردی «شومن» شد. حالا سعودیها بهدنبال آن هستند که با ایجاد بستری مناسب، به جذب سرمایههای خارجی جدید بپردازند و سرمایهگذاران قدر را به مشارکت با آرامکو دعوت کنند. دراینمیان باز هم اگر دیر بجنبیم و به دلواپسی مشغول شویم، این ایران است که سرش دوباره بیکلاه میماند. علی شمساردکانی، رئیس کمیسیون انرژی اتاق ایران، تأکید میکند که عربستان نهتنها به دنبال جذب سرمایههای جدید خارجی است، بلکه قصد دارد این سرمایههای احتمالی را که چشم به صنعت نفت ایران دارند، از چنگ ایران با سودهای بالاتر درآورد. به گفته او، سیاست جدید عربستانسعودی جذب سرمایهگذاری از طریق ایجاد اعتماد و تثبیت بازار نفت است. شمساردکانی میافزاید: «از آنجا که صد میلیارد دلار از پروژههای فراکینگ در آمریکا خارج شده، این سرمایه اکنون در دسترس است. بنابراین اگر عربستان این سرمایه را از آن خود کند، سهم ایران از این صد میلیارد دلار هیچ خواهد بود. برای اینکه ما دیپلماسی انرژی را نمیدانیم. طبیعی است که سرمایه به عربستان خواهد رفت و وارد ایران نخواهد شد».
عربستان بهتازگی پذیرفته تا سرمایهگذاری مستقیم خارجی در صنعت نفت این کشور انجام گیرد. این رفتار را میتوان تغییر رویکرد در سیاستهای نفتی عربستان به شمار آورد؟
در گذشته عربستان بیش از ٦٠ درصد ظرفیت اضافه نفت را برای اینکه بتواند نقشی سازنده در بازار ایفا کند، در اختیار داشت؛ درحالحاضر به علت سیاستهای دو، سه سال اخیرش در زمینه حداکثرکردن تولید، ظرفیت تولید اضافه عربستان کاهش شدیدی یافته و به صد هزار بشکه در روز رسیده است. این در حالی است که عراق، بالای ١,٣ میلیون بشکه در روز و امارات متحده عربی، ٥٠٠ هزار بشکه در روز ظرفیت اضافه دارد. از طرفی کویت بیش از ظرفیت اسمی خود تولید میکند. پیداست که همه این کشورهای عربی، جای مانور عربستان را در اثرگذاری در بازار گرفتهاند؛ البته ایران ظرفیت اضافی ندارد و باید بسیار تلاش کند تا ظرفیت خود را به ٤.٥ میلیون بشکه در روز برساند و هرچه هم ظرفیتسازی میکند تا نیمه سال ٢٠١٧ باید بتواند به موضع نسبی تاریخ اخیر خود بازگردد، نه تاریخ ٥٠ سال پیش که شش میلیون بشکه در روز تولید داشت. سیاست افزایش تولید به عربستان از دو زاویه ضرر وارد کرده است. نخست، از آنجا که عربستان بیشترین تولید را دارد، کاهش قیمت موجب بیشترین عدمالنفع برای آن خواهد بود؛ بهعنوان مثال اگر این کشور ١٠ میلیون بشکه در روز تولید کند و به جای صد دلار، هر بشکه را ٥٠ دلار بفروشد، روزانه ٥٠٠ میلیون دلار به جای یک میلیارد دلار میفروشد. از طرفی این امر موجب شده جذب سرمایه جدید هم از داخل و هم از خارج این کشور، دچار مشکل شود؛ بنابراین عربستان تصمیم گرفته به سیاست جلب سرمایه بازگردد. این کشور برای جلب سرمایه، نمیتواند در بازار شلوغ و پرتنش، جلب اعتماد کند. کشورهای سرمایهگذار در فضایی که اختلافات وجود دارد، وارد نمیشوند؛ بنابراین به نظر میرسد سعودیها به سیاست جلب اعتماد برای جذب سرمایهگذاری خارجی روی آوردهاند. رفتار وزیر نفت جدید عربستان در اجلاس ١٦٩ اوپک هم مؤید این اتفاق بود. اما عربستان در پس همه این اقدامات، در نظر دارد علاوه بر جلب سرمایه، نگذارد رقبای دیگرش در منطقه نسبت به جذب سرمایهگذاری خارجی اقدام کنند. رقبای جدی عربستان در منطقه، ایران و عراق هستند.
اما درحالحاضر سرمایهگذاران آمریکایی و شرکتهای فراملیتی در عراق حضور دارند.
عراق هنوز هم ظرفیتهای تولید فراوان دارد که برای سرمایهگذاران خارجی جذاب است. ایران هم توانایی جذب سرمایه در صنعت نفت و گاز را داراست. عربستان قصد دارد بخشی از سرمایه جذبشده را برای مصرف داخلی و بخشی را برای صادرات سرمایهگذاری کند تا بتواند هزینههای سرمایهای تولید صیانتی را تأمین کند. عربستان با این کار قصد دارد از ایراداتی که به نظام سعودی مبنی بر تولید غیرصیانتی میشود، جلوگیری کرده و ظرفیتهای جدید را در میدانهای فعلی با تولید صیانتی تأمین کند؛ بنابراین عربستان باید یک بسته قراردادی را ارائه دهد که جذابیت کافی را داشته باشد.
عربستان در گذشته سرمایه خارجی بهصورت مستقیم جذب نکرده بود و این اقدام او، نخستین اقدام در راستای جذب مستقیم سرمایه خارجی است؟
عربستان هم مانند ایران، طبق قانون و سنت فعالیت نفتی خود، ذخیره نفت در زیر زمین را ملک ملی میداند؛ بنابراین (PRODUCT SHARING) (به اشتراکگذاری محصول) را نتوانستهاند ارائه دهند؛ اما امروز کشورهایی مانند ایران، ونزوئلا و عراق و...، قراردادهایی را آماده میکنند که آن تعریف محدود را ندارد؛ بههمیندلیل عربستان بنا دارد سرمایهگذاران خارجی را به همکاری با آرامکو دعوت کند. دراینمیان سهم برداشت برای آرامکو باشد؛ اما سود معقولی نیز به سرمایهگذار خارجی تعلق گیرد. البته عربستان برای اینکه از حریف خود (ایران) پیشی بگیرد، قصد دارد سود سرمایهگذار خارجی را بیشتر از ایران در نظر بگیرد. با توجه به اینکه از ٥٠٠میلیارددلاری که از بخش بالاسری نفت و گاز در کل جهان در سالهای ٢٠١٢ و ٢٠١٣ فرار کرده، حدود صد میلیارد دلار به خاطر شکست در استخراج نفت از لایههای شیل به وسیله روش فراکینگ (شکافت با آب) در آمریکا بود. این سرمایهها با سقوط قیمت نفت همه از فراکینگ فرار کرد. در سال ٢٠١٥، کل سرمایهگذاری در صنایع بالادستی نفت در جهان به ٣٠٠ میلیارد دلار کاهش یافت. درواقع ٤٠ درصد کاهش یافته بود. پیداست که سهم فرار بیشتر به کشورهایی که تولید و ذخایر بیشتری دارند، میرسد؛ نه کشورهایی که ذخایر کوچکتری دارند؛ بنابراین اگر سعودیها در این تصمیم خود موفق شوند، میتوانند از ضرر خود بکاهند. سیاست جدید عربستان سعودی جذب سرمایهگذاری از طریق ایجاد اعتماد و تثبیت بازار نفت است. تا حدی نیز عربستان نانوشته در نظر دارد سهم بیشتری از سرمایهگذاریها در منطقه را به سمت خود جذب کند و نگذارد سرمایههای خوب به ایران برسد. این اقدام آنها موفقیتآمیز خواهد بود؛ زیرا در کشور رقیب (ایران) کسانی که از نفت چیزی نمیدانند، انتقاد میکنند و دست دولت را میبندند؛ اما در عربستان تصمیم گرفته میشود و وزیر نفت کشور، آن تصمیم را اجرائی میکند. به همینخاطر بارها به منتقدان گفتهام از کمک شما به وهابیت سپاسگزارم.
با توجه به مخالفان قراردادهای نفتی در داخل کشور، سیاست جدید عربستان منجر به این نخواهد شد که سرمایهگذاران عربستان را به ایران ترجیح دهند و وارد سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز ایران نشوند؟ در واقع سیاست جدید عربستان تا چه اندازه برای ایران مخاطرهآمیز خواهد بود؟
سرمایهگذاران به دنبال سود خود هستند. اگر فرض کنیم در سال ٢٠١٦، صد میلیارد دلار سرمایه جدی در صنایع بالادستی در منطقه خلیجفارس سرمایهگذاری شود و هر کشور بخشی از سرمایه را از آن خود کند، میتوان برای آنچه میماند مذاکره کرد که شرکتهای سرشناس عموما در آن بخش ورود نمیکنند؛ درواقع شرکتهای بزرگ ترجیح میدهند در جایی سرمایهگذاری کنند که اطمینان دارند تحریم نخواهند شد؛ بنابراین شرکتهای کوچکتر با فناوری عقبافتادهتر نصیب ایران خواهد شد. همانطور در زمان تحریمها، شرکتهای هندی و چینی وارد ایران شدند که اغلب نمیتوانستند در صنایع ایران کار خاصی انجام دهند و توان آن را نداشتند؛ بنابراین کیفیت سرمایهای که در آن حالت نصیب ایران میشود، به خوبی عربستان نیست.
در صورت جذب این سرمایهگذاری خارجی، قدرت عربستان در منطقه دوباره افزایش خواهد یافت؟
از آنجا که صد میلیارد دلار از پروژههای فراکینگ در آمریکا خارج شده، این سرمایه اکنون در دسترس است. بنابراین اگر عربستان این سرمایه را از آن خود کند، سهم ایران از این صد میلیارد دلار هیچ خواهد بود. برای اینکه ما دیپلماسی انرژی نمیدانیم. طبیعی است که سرمایه به عربستان خواهد رفت و وارد ایران نخواهد شد.
هدف اصلی تغییر سیاست عربستان، بهبود اقتصاد این کشور است یا بازگشت قدرتمند به منطقه یا اینکه ایران را هدف قرار داده است؟
عربستان سعودی از قبل از انقلاب نیز نسبت به ایران حساسیت داشته است. به نظر میرسد سیاستهای منبعث از وهابیت را در ایران بهخوبی تحلیل نمیکنیم. دلالی عربستان در زمان ماجرای بحرین در دهه آخر حکومت شاه منجر شد ایران از ادعای ارضی بر بحرین چشمپوشی کند، درحالیکه ایران میتوانست برای اینکه وهابیت را در بحرین از بین ببرد، این مسئله را به رفراندوم بگذارد و با سیاست هر نفر یک رأی، بگوید وهابیت را به رسمیت نمیشناسد. این انتخابات منجر میشد تا کسانی که با آل خلیفه موافق نبودند و اکثریت مردم بحرین را تشکیل میدادند، در انتخابات پیروز شوند. این انتخابات در آن زمان میتوانست تضمین ایران و سازمان ملل را نیز داشته باشد؛ حتی مراجع وقت در آن زمان اعتراض نکردند که چرا حق مردم بحرین را بخشیدید؟ حکومتهای وهابی و نیمهوهابی (امارات، قطر، بحرین و کویت) در جنگ تحمیلی علیه ایران بسیار تلاش کردند تا صدام را در کشوری که اغلب جمعیت آن شیعه بود در عراق نگه دارند. قرارداد الجزایر و... در آن زمان بهانه بود. آنها میخواستند اکثریت شیعه در عراق نتوانند حکومت را در دست بگیرند. حالا بعد از سقوط صدام، به عقیده من برخی از شیعیان را میخرند تا در آنجا آشوب کنند و نگذارند حکومت شیعی که ٦٠ درصد مردم عراق را دربر میگیرد، در آنجا ایجاد شود. هنوز هم وهابیت چنین سیاستی را در قبال ایران در پیش گرفته و این نگاه سیاسی هنوز هم پشت ماجراست.
با توجه به اینکه رویکرد سیاستی عربستان در حوزه نفت همزمان با رویکارآمدن الفالح، تغییر یافته، این وزیر تازه رویکارآمده را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر میرسد نمایش الفالح نسبت به النعیمی متفاوت باشد. درحالیکه النعیمی، «شومن» بود، الفالح، وزیری تکنوکرات است. در اجلاس اخیر اوپک نیز مشاهده کردیم وزیر تازهوارد عربستانی دو، سه روز قبل به وین رفت و بدون اینکه نمایشی برگزار کند، با خبرنگاران تک به تک در هتل گفتوگو کرد با وزیر نفت ایران و باقی کشورهای اوپک هم بسیار خوب برخورد کرد و در انتخابات دبیرکل اوپک نیز به همکاری ایران، با اجماع همه اعضا انتخابی معقول کرد.
تحلیلهای کارشناسان میگوید، الفالح سیاستهای داخلی عربستان را بهخوبی میشناسد و توانسته به کمک همین شناخت، سیاستگذاران عربستانی را از سیاست حمله و تولید بالا منصرف کند تا عربستان تغییر رویکرد دهد. نفوذ الفالح را بر سیاستگذاران عربستانی چگونه ارزیابی میکنید؟
الفالح شخصیتی متین و منطقی به نظر میرسد که میتواند عربستان گرفتار در تنگنای سرمایه و کاهش درآمد و نداشتن ظرفیت اضافه را اصلاح کند.
با توجه به اینکه عربستان به صورت جدی قصد جذب سرمایههای خارجی در صنایع بالادستی نفت خود را دارد، به نظر شما بهتر است قراردادهای نفتی ایران حتی در صورتی که کمی اشکال دارند، اجرائی شوند یا صبر کنیم تا نواقص آن بهکل برطرف شود؟ زمان تا چه اندازه در این زمینه دارای ارزش است؟
در سرمایهگذاری، مقوله بازگشت داخلی سرمایه دارای اهمیت است. متأسفانه به سرمایهگذاران، نمونههای خوبی برای سرمایهگذاری ارائه نمیدهد. ما در حل مسائل خود با نُرم جهانی نمیتوانیم عمل کنیم؛ بهعنوانمثال فاجعهای که در ادامه ملیشدن صنعت نفت ایران ایجاد شد و هنوز عواقب آن باقی است. در آن زمان مرحوم دکتر مصدق وضع بازار جهان را اشتباه میدیدند. تصورشان بر این بود که وقتی نفت ایران ملی شد و انگلستان و دیگر کشورها نفت ایران را تحریم کردند، اقتصاد جهان گرفتار بحران میشود چون به نفت ما احتیاج دارند. درحالیکه شرکتهای بینالمللی در همان زمان بیش از نفتی که از بازار جهانی خارج شد، از تولید نفت عربستان و کویت و ونزوئلا، جایگزین ایران کردند. در حقیقت ایران موضع مذاکره خود را از دست داد، اما دوستان تا آخر مبارزه حواسشان نبود دستمان خالی شده است. بنابراین با یک فوت، حکومتی که اینهمه قدرت ملی با حمایت مردمی داشت، از بین رفت.
یعنی ما نباید صنعت نفت را ملی میکردیم؟
ملیکردن صنعت نفت چیز دیگری است. با آن مخالف نیستم. رفتار بعد از ملیکردن صنعت نفت ایران در مذاکرات نفتی با شناخت کافی از بازار جهانی نبود. آن زمان هم دلواپسانی بودند که خلاف واقع را بیان میکردند. ما از همان زمان کلاه سرمان رفت. حتی اوایل انقلاب، بهواسطه انقلاب، قیمت نفت افزایش درخور توجهی یافته بود، اما منافع آن را عربستانیها بردند نه خود ما. آنها بودند که در زمان افزایش قیمت نفت و خواست بازار جهانی، افزایش تولید دادند نه ایران. همان زمان من سفیر بودم. عدهای که چیزی از بازار نفت نمیدانستند تأکید داشتند که باید تولید نفت را پایین بیاوریم تا بازار به تعادل برسد! گوش نمیکردند وقتی میگفتم باید با باقی تولیدکنندگان نفت مذاکره کنید. نهاینکه ما ٥٠٠ هزار بشکه کم کنیم، آنها ٢٠٠ هزار بشکه به تولید خود بیفزایند. اما چنین کردند و سود قیمت نفتی که دوبرابر شده بود، همه به جیب عربستان رفت. پیداست ما مشکلی روانی داریم. ملت بافرهنگ و باتمدنی مانند ایران را عدهای رجاله، با رفتارهای نادرست خود تبدیل به افرادی بیفرهنگ میکنند.