تاریکی آسمان اسفندماه، نشان میدهد ساعت از ۹ شب گذشته است. یک طرف صف، مردان با پیراهنهایی آستین بلند پشت هم ایستادهاند و طرفی دیگر، زنها با پوششهایی متعارض کنار هم قرار گرفتهاند. بعضیها با چهرهای ساده چادر به سر دارند و بعضی نیز موهایشان از زیر شال بیرون آمده و کنار صورتی که به دقت آرایش شده، ریخته است. انتخابات، یکی از معدود بهانههایی است که میتواند آدمهایی را که تعارض با هم از چهرههایشان پیداست، کنار هم جمع کند. چراغهای مسجد بزرگی در شرق تهران، نور سبزی در محل ایستادن آنها ایجاد کرده و هر کدام شناسنامه به دست، با حرکت آرام صف قدم برمیدارند. دختر جوانی متوجه زنی میانسال که میخواهد برگه رای را سفید داخل صندوق بیندازد، شده است و سعی میکند رأی او را برای لیست امید جذب کند. زن میانسال میپرسد:«آن یکی فهرست برای چه کسانی است؟» دختر جوان پاسخ میدهد:«تفکرشان نزدیک به احمدینژاد است و دیگر همه میدانند نباید دوباره به آنها رای داد.» یکی از زنهایی که آرایش پررنگی دارد و موهایش را با مدلی خاص از زیر شالش بیرون گذاشته است، با عصبانیت و صدای بلند میان صحبت آن دو میپرد و میگوید:«مگر احمدینژاد چه اشکالی دارد؟! من عصبانی میشوم کسی از او بد بگوید. مادرشوهرم در شهرستان سالها بیمه نبود، بیمهاش کرد، این همه به ما خدمت کرد. همین پول یارانههایی را که میگیرید و حالا روحانی میخواهد قطع کند، نمیبینید؟!»
آخرین ساعت رایگیری انتخابات مجلس دهم مقابل یکی از مساجد بزرگ خیابان پیروزی تهران، روایتی از خطری بود، که هنوز بیخ گوش کشور وجود دارد. هواداران محمود احمدینژاد در ایران برای یارانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی، هنوز هم به صف هستند، اما آنطرف دنیا، مردمانی زندگی میکنند که به دریافت ماهانه ۲۵۰۰ فرانک سوئیس از سمت دولت با اکثریت ۷۸ درصدی، نه گفتهاند.
سراب رویای مارکسیستی در سوئیس
خبر نه گفتن مردم سوئیس به دریافت یارانه از دولت، تنها برای ایرانیها عجیب نبود. در سایر کشورهای دنیا نیز رسانههای معتبر، این خبر را که یکی از جالبترین اخبار اقتصادی هفته گذشته بود، در صدر تیترهایشان جای دادند. در این طرح قرار بود ماهانه ۲ هزار و ۵۰۰ فرانک سوئیس که برابر با ۸ میلیون و ۹۹۵ هزار تومان میشود و برابر با پایه حقوق سوئیسیهاست، به هر یک از افراد بزرگسال و ۶۲۵ فرانک به هر فرد زیر ۱۸ سال بپردازند. اگر این رفراندوم رای میآورد، افرادی که هیچ درآمدی ندارند میتوانستند کل این مبلغ را دریافت کنند. اما اگر فردی هزار و 600 دلار درآمد داشت، هزار دلار دریافت میکرد. فردی که ماهانه 6 هزار و 500 دلار درآمد داشته باشد پولی از دولت دریافت نمیکرد، اما به 2 هزار و 600 دلار از درآمد او مالیات تعلق نمیگرفت. دولت سوئیس با وجود آنکه خود با این طرح مخالف بود، این همهپرسی را برگزار کرد و قبل از برپایی رفراندوم با اعلام موضع رسمی خود به شدت با تعیین حقوق پایه مخالفت کرد. در نهایت، رفراندوم نشان داد اکثریت قاطع سوئیسیها نیز با دولتشان همسو بودند. این اولین بار نیست که مردم سوئیس چنین برنامههایی را برای رفاه اجتماعی رد میکنند. پیش از این در دهه ۱۹۷۰، رفراندومی برای دریافت مالیات بر ثروت برگزار شده بود و بسیاری از مردم فقیر نیز به آن نه گفته بودند. تحقیقات بعد از آن نشان داده بود افراد کمدرآمد سوئیس نگران زمانی بودند که ثروتمند شوند و مالیات بالا، گریبان آنها را نیز بگیرد. سوئیس از نظر شاخص توسعه انسانی، بعد از نروژ در رتبه دوم جهان جای گرفته است. این کشور نرخ بیکاری ۳.۵ درصدی دارد که کمتر از نصف نرخ بیکاری در اتحادیه اروپاست. سوئیس همچنین یکی از ثروتمندترین اقتصادهای جهان است که درجمعیت ۸ میلیون نفری آن، درآمد سرانه حدود 85 هزار دلار و 40 درصد بیشتر از درآمد سرانه در آمریکا است. نرخ بهره بانکی نیز در این کشور منفی است و روی عدد ۰.۷۵- ایستاده است.
بر اساس گزارش رویترز، منتقدان در سوئیس طرح این یارانه «رویای کمونیستی» مینامند. آنها معتقدند این طرح هزینههای هنگفتی دارد و باعث میشود مردم شغلهایشان را کنار بگذارند وبه ضرر اقتصاد تمام میشود. چارلز ویپلوز، استاد اقتصاد در موسسه تحصیلات ژنومیگوید:«اگر شما به مردم به خاطر انجام هیچکاری پول دهید، آنها هیچ کاری انجام نخواهند داد.»البته موافقان طرح، این استدلال را رد میکنند، به اعتقاد آنها مردم به صورت طبیعی می خواهند مولد باشند و اختصاص یک درآمد پایه به راحتی انعطاف پذیری بیشتری به آنها خواهد داد تا فعالیت هایی را انتخاب کنند که بیشترین ارزش را دارد.بر اساس برآورد دولت سوئیس، اگر این طرح اجرایی میشد سالانه بیشتر از ۲۰۰ هزار میلیارد دلار، هزینه بر دوش دولت تحمیل میکرد.
تصمیم مردم در آن سر دنیا، چند شبی کانالها و گروههای تلگرامی ایران را تحت تاثیر قرار داده بود. در یکی از پیامهای طنزی که دست به دست میشد، تصویر احمدینژاد با چهرهای غمگین قرار گرفته و در شرح آن نوشته شده بود:«من هیچ وقت نمیتونم توی سوئیس، رئیسجمهور بشم.»