بهکار بردن القاب برای یک فرد در طول دوران زندگی اجتماعی بخصوص برنامهریزیهای کلان معنی و مفهوم خاصی دارد. نماد مبارزه با فساد، شایستهترین مقام دولتی در خاورمیانه، بنیانگذار نهادهای مختلف در ایران، پیشگام نوگرایی جامعه ایران، نخستین تکنوکرات ایران، نابغه مالی ایران، بینالمللیترین اقتصاددان و مدیر قابل احترام ایران، مرد رشد اقتصادی ایران، آغازگر اندیشه برنامهریزی قاعدهمندتر در ایران و نظایر آن برای فردی گفته میشد که از جانب غربیها به عنوان فردی "ملیگرای، متعصب و وطندوست" یاد میشد و حتی کشورهای خارجی را در ایران چندان میدان نمیداد و برای منافع ملی بسیار پافشاری میکرد. از طرف داخلیها هم، متهم به "عنصر بیگانه و دست نشانده" در جامعه ایران معروف شده بود. این فرد ابوالحسن ابتهاج است.
ابوالحسن ابتهاج، مرد اول اقتصاد ایران در دهههای 40 و 50 میلادی، بنیانگذار نظام برنامهریزی در ایران و یکی از پرشورترین حامیان جان مینیاردکنیز بود که در سال 1994 میلادی در لندن درگذشت. پروفسور فرانسیس بوستاک و جفری جونز دو تن از خبرهترین اقتصاددانان مدرسه مطالعات اقتصادی (LSE) لندن، مجموع تحقیقات خود را در کتابی با عنوان «برنامهریزی و قدرت در ایران» در سالهای اواخر دهه 80 میلادی منتشر ساختند.
در این کتاب ریشههای اصلی برنامهریزی توسعه در ایران قبل از وقوع انقلاب اسلامی، با تأکید بر نقش ابوالحسن ابتهاج به عنوان چهرهای پرنفوذ، طی دهههای 1940 و 1950 که ارتباط نزدیکی با شاه و تأثیر فراوانی بر تصمیمگیریهای اقتصادی ایران در دهههای 20 و 30 شمسی داشت و در نظامی که فساد سراسر وجود آن را فرا گرفته بود، به نوشته مجله نیویورک تایمز در سال 1341 (1962 میلادی)، نماد مبارزه با فساد به شمار میرفت.
مطالعه کتاب "برنامهریزی و قدرت در ایران" بخشی از زوایای تاریخ اقتصادی ایران را بازگو میکند که در دوران مدیریتاش در بانک ملی ایران و سازمان برنامه، زمینه بروز تحول ساختاری و بنیادی در کشور شد و اوج آن را میتوان به رشد اقتصادی بالای 12-10 درصد در طی سالهایی یافت که با همت، پشتکار و تیزبینی این فرد، در کنار برخی از همراهانش (علیرغم سنگاندازیهای مختلف در مسیر راهش)، صورت گرفت. حال سوال این است که یک کارآفرین در عرصه اجتماعی، چه اندیشهای در سر میپروراند و چه انگیزهای برای خود تصور میکند که دستاوردهای وی موجب میشود که تاریخ اقتصاد ایران از آن به نیکی یاد کند؟
ارتباط ابتهاج با شاه، نشأت گرفته از اندیشههایی بود که در سر داشت و در مقابل نگرانیهایی که هر روز فکر او را مشغول میکرد. برخی معتقدند که اندیشههایی چون ملیگرایی و آزادیخواهی که در قانون اساسی مشروطه محترم شمرده میشد، تأثیر قابل توجهی به نسل جوان ایرانی آن دوران از جمله ابتهاج داشته است و معتقد بود که ایران با وجود برخورداری از منابع طبیعی و موقعیت منحصر به فرد استراتژیک خود در منطقه، با تنگناهای فراوانی برای صنعتی شدن و مدرنیته روبروست.
وی برای پیشبرد اهداف خود برای توسعه کشور دست به هر اقدامی زد. استفاده از خارجیها برای مشاورههای فنی و توسعه کشور، نقش برجسته در ایجاد نهادهای اثرگذار در مسیر رشد و توسعه کشور، اتخاذ رویکرد عقلاییتر برای توسعه اقتصادی ایران و مصصم بودن بر آن، اصرار بر رویکرد انتظار توسعه از نهاد برنامه ریزی کشور (سازمان برنامه) آن هم بصورت یک سازمان کاملا مستقل، تقویت موقعیت ایران در سطح بینالمللی (که باعث افزایش چانهزنی کشور در تلاشهای بینالمللی شد)، اتخاذ سیاستهای اعتباری مشخص در دوران مسئولیت در بانک ملی ایران (که عهده دار بانک داری مرکزی ایران نیز بود)، نشر اسکناس، اقدام به ضرب سکههای طلای سلطنتی، عملیات ارزی و تقویت ذخیره منابع ارزی کشور برای توسعه اقتصادی پس از پایان جنگ و... همگی تاییدی بر این ادعا است که نقش او را در اصلاح و پایهگذاری نهادهایی که مدیریت اقتصاد مدرن ایران را سامان خواهند داد، آشکارتر میسازد.
وی به عنوان رئیس هیأت نمایندگان ایران در کنفرانس بینالمللی پولی و مالی برتون وودز (جولای 1944) در آمریکا شرکت کرد. جان مینیاردکنیز اقتصاددانان بزرگ نیز به عنوان نماینده کشور بریتانیا در این کنفرانس شرکت داشت. این کنفرانس دستاورد نهادی و مالی مهمی را به همراه داشت که منجر به تأسیس نهادهایی از جمله بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول شد که کماکان فعال هستند. چانهزنی و مذاکره با این نهادها برای دریافت وامدهی بلند مدت، منجر به دریافت خدمات مشاورهای فنی مورد نیاز برای مطالعه برنامه هفت ساله عمرانی از جانب بانک جهانی شد. چرا که محدودیتهای درآمدهای نفتی در آن دوران گرایش ابتهاج به سمت دریافت منابع مالی از نهادهای بینامللی افزایش یافت و حتی تلاش کرد که نام ایران در فهرست کشورهای دریافت کننده وام از بانک جهانی قرار دهد ولی در داخل کشور از جانب عموم مردم، نمایندگان مجلس و حتی دولتمردان مخالفینی داشت و به دلیل نداشتن پایگاه قدرت سیاسی قوی، موجب گردید که به تدریج با شاه به دلیل مسیر صنعتی شدن (که به نظر وی این مسیر اشتباه بود)، تعارضاتی بوجود آید. معتقد بود که عقبماندگیهای اجتماعی و اقتصادی ایران فقط از طریق تخصیص منطقی درآمدهای نفتی کشور برای بهبود رشد اقتصادی و در نهایت رفاه مردم، امکانپذیر است. لذا باید کنترل این فرآیند در اختیار کسانی قرار گیرد که نگاه و اندیشه بلندمدت برای توسعه کشور دارند و متقاعد شده بود که ایرانیها آمادگی پذیرش ایدههای نوین را بیش از ملتهای دیگر دارند و آنچه در ایران اشتباه رخ میدهد روش پیاده سازی ایدهها است.
علیرغم این دیدگاه و به دلیل تعارضات به وجود آمده، در نهایت از سازمان برنامه به عنوان فرزند خود کنارهگیری کرد و پس از آن سعی کرد زندگی خود را به عنوان یک شهروند معمولی ادامه دهد.
این کتاب را میتوان به چهار دوره از زندگی ابتهاج خلاصه کرد. ابتدا تاریخچه خانوادگی ابتهاج و مشکلات به وجود آمده در دوران جنگ و حمله روسها به ایران که برای خوانندگان جذاب و شیرین خواهد بود. در ادامه دورانی که ابتهاج در نهادهای مالی کشور (بانک شاهنشاهی، بانک رهنی ایران و بانک ملی ایران) فعالیت خود را سپری کرد و زمینه تعارضات وی با بریتانیا و حتی برخی از مدیران و وزرای داخل کشور شروع شد. سپس به دورهای خواهد پرداخت که بیشرین ایدهپردازی وی مربوط به آن است، یعنی شکلگیری یک نهاد برنامهریزی در کشور برای رونق بخشیدن به اقتصاد. این نیز بخش دیگری از خاطرات زندگی اجتماعی و سیاسی ابتهاج را تشکیل میدهد. در نهایت پس از کنارهگیری از این سازمان، فعالیت خصوصی خود را ادامه میدهد که از جمله آن میتوان به تأسیس بانک ایرانیان در کنارگذران زندگی فردی خود، البته ناگفته نماند که پس از کنارهگیری از ریاست این سازمان، گفته میشود که همواره در اجلاسهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که از طرف این دو نهاد بینالمللی دعوت میشد، شرکت میکرد.
مطالعه این کتاب برای همه توصیه میشود. البته کسانی که علاقمند به مطالعه تاریخ اقتصاد ایران بخصوص دهههای 40-30 که رشد اقتصادی بالایی را تجربه کرده است بیشتر مفید خواهد بود. این کتاب نشان میدهد که گاهی اوقات در برخی از کشورها، افرادی (به عنوان کارآفرین اجتماعی و سیاسی) هم میتوانند با نگرش و بینش خود بیشتر سرنوشت کشورها را تغییر دهند و یا مسیری را تعیین کنند که آیندگان قدمهای استوارتری بردارند.