بریتانیاییها هنوز رویای دهه شصت میلادی را میبینند. وقتی بهداشت و درمان و آموزش رایگان بود و یارانه فراگیر دولتی برای گروههای هدف، تعداد فقرا را بهشدت کاهش داده بود. آن سالها من در قامت یک دانشجو راهی انگلستان شدم در فاصله سالهای ١٩٦٦ تا ١٩٧١ در این کشور اقامت داشتم. میدیدم که دولت انگلستان چگونه اتباعش را مورد حمایت قرار میداد. آن سالها حزب کارگر بالاترین و بیشترین رایها را میآورد و محبوبیتش در جامعه قابل ملاحظه و درکشدنی بود اما بعدتر، با فرا رسیدن عصر تاچریسم و روی کار آمدن محافظهکاران، بهشت بریتانیایی رنگباخت و آنچه در عمل حاصل شد، کاهش خدمات رفاهی در کنار کاهش مالیاتها بود. محافظهکاران با هدف رشد اقتصادی و معنا کردن واژه سود، دست به کاهش مالیات زدند و در مقابل خدمات رفاهی خود را نیز کاهش دادند.
تصور میکردم نتیجه این سیاستها که دیروز خود را نشان داد، سبب شد مردم بریتانیا با وجود مخالفت احزاب مطرح این کشور به خروج از اتحادیه اروپا رای بدهند. در حقیقت به نظر میرسد مردمان این کشور به اعطای یارانه به اهالی دیگر کشورهای اروپایی رای منفی دادند و گفتند که نباید با هدف بهبود وضعیت یک قاره، در قامت یک کشور کار کنند. شاید بسیاری این سوال را مطرح کنند که مفهوم چنین جملهای چیست؟
بریتانیا از ابتدا هم چندان با مقوله اتحادیه اروپا کنار نیامده بود. نه واحد پول اروپایی را پذیرفت، نه برخی قوانین و... را. اینها نشان میداد از همان ابتدا تصور همرنگی با دیگر کشورهای اتحادیه اروپا را ندارد. بررسیها نشان میدهد عضویت در اتحادیه اروپا به نفع کشورهایی چون بریتانیا و آلمان و فرانسه نیست. این کشورها بهرهوری بالایی دارند و تولیداتشان در بازارهای جهانی بهشدت قابل رقابت است اما کشورهایی ضعیفتر مانند ایتالیا و مجارستان و... از عضویت در این اتحادیه سود میبرند چراکه بهرهوری پایین اقتصادشان را با حضور در این اتحادیه و همنشینی با قدرتمندان جبران میکنند.
چنین اتفاقی از قبل هم قابل پیشبینی بود. باید از همان ابتدا که سیگنالها مطرح شد، برخی درک میکردند که برخی درصدد زنده کردن رویای دهه شصت هستند و برای بازگشت به آن دوران خواهان جدایی از اروپا هستند. هرچند هدف اصلی کسانی که در این میان به جدایی رای دادند را میتوان اقتصادی دانست اما تاثیر شعارهای ملیگرایانه را نیز در این پدیده نباید نادیده انگاشت. موافقان جدایی بر این نکته نیز تاکید کردند و جواب خود را هم گرفتند. ٥٢ درصد مردم چنین تصور میکنند که در حال اعطای یارانه به دیگر مردمان اروپا هستند و رای آری به جدایی را در حقیقت مترادف با نه به این یارانه دانستند.
به هر روی اتفاق بزرگ رخ داده است. حالا کارشناسانی که میگفتند خروج از اتحادیه اروپا به زیان انگلستان است، با واقعیت روبهرو شدهاند و بررسیهای اولیه نشان میدهد شرکای اروپایی انگلیس نخستین و بزرگترین متضرران هستند. انگلستان باید خود را برای شرایط تازه آماده کند. برای برگزاری همهپرسی در خصوص جدایی ایرلند و اسکاتلند، اما مساله جهان امروز به مرزهای بریتانیا محدود نشده است، اگر جدایی انگلستان سرآغاز جداییهای دیگر باشد، بدون تردید اقتصاد جهان همپای سیاست آن از این واقعه متاثر میشود. آنچه دیروز رخ داد را میتوان بزرگترین حادثه در اروپا پس از جنگ جهانی دوم دانست، از پس پایان جنگ همه تلاشها برای نزدیکی اروپاییها به یکدیگر آغاز شد و همه ناکامیها و تلخیها و... نیز نتوانست این تلاش را بیاثر کند اما امروز باید گفت، ضربهای سهمگین بر پیکره این نهالی که در سالهای پس از جنگ پرورش یافته وارد شده است. اهالی اتحادیه اروپا بدون تردید باید منتظر خروج قدرتهای بزرگ دیگری نظیر فرانسه و آلمان نیز باشند چرا که رای مردم بریتانیا به آنها نشان داد میتوان از منظری دیگر نیز معادلات سیاسی و اقتصادی را دریافت.
اگر چنین اتفاقی رخ دهد، چیزی از اروپایی که خود را در قامت قدرتی قابل رقابت با امریکا میدانست، باقی نمیماند و بار دیگر این کشورهای اروپایی هستند که در رویارویی با جهان باید خود را بازیابند. عملیات بازیابی از همین حالا از سرزمین همیشه ابری انگلستان آغاز شده است.