ایران کشوری با ویژگیهای سرزمینی منحصربهفرد و جمعیت جوان و تحصیلکردهای است که همین دو مقوله کافی است تا این سرزمین را ثروتمند بدانیم. علاوه بر اینها ایران چهارمین کشور از منظر ذخایر نفتی و دومین کشور بهلحاظ منابع گازی است. وجود 68 ماده معدنی نشانگر فراوانی معادن و ظرفیت کشور در این حوزه است. آنچه مطرح شد تنها گوشهای از پتانسیلهای ثروتزای کشورمان است و حال پرسشی که مطرح میشود این است که چرا ثروتهای بالقوه کشور به فعل نرسیده و در تصویر کلی از جامعه نمود ندارد.
برای پاسخ باید به شیوه مدیریت و نوع سیاستگذاری مسئولان اشاره کرد. نحوه مدیریت منابع در گذشته نباید به گونهای میبود که این تعداد جمعیت زیر خط فقر داشته باشیم. ما میبایست موضوع سیاست و اقتصاد را از هم تفکیک میکردیم اما بهدلیل عدم تحقق این مهم پتانسیلها به شیوه صحیح مدیریت نشد. البته نباید از موضوع تحریمها و آثار و پیامدهایی که بر کشور تحمیل کرده نیز غافل باشیم اما نمیتوان در تحلیل همه رخدادها تحریم را مقصر دانست. با وجود این، آنچه بهعنوان راهکار و راهبرد میتوان مطرح کرد این است که اقتصاد را فدای سیاست نکنیم. در این مسیر نیز باید از تجربه موفق کشورهای دیگر استفاده کرد. بهعنوان مثال چین در جایگاه دومین اقتصاد برتر جهان که برای قرار گرفتن بر سکوی نخست خیز برداشته، زمانی به این جایگاه رسید که توانست سیاست را از اقتصاد تمیز دهد. این مهم با تغییر مدیریت محقق شد. چینیها توانستند اقتصاد را از دریچه باز ببینند و به تبع آن اعتمادسازی کنند که دستاورد اعتماد، رشد سرمایهگذاری در حوزههای داخلی و خارجی است.نکته مغفول اینکه در حوزه سرمایهگذاری نه فقط تأمین مالی بلکه مسأله انتقال تکنولوژی و انتقال مدیریت ضرورت دارد. موضوعی که متأسفانه در کشور ما محقق نشد و با وجود برخورداری از منابع گسترده و ارزشمند نتوانستیم چشمانداز یک کشور ثروتمند را برای خودمان محقق کنیم و همچنان یارانه 45 هزار تومانی برای مردم مهم است.در جمعبندی پایانی میتوان گفت در صورتی که شیوه مدیریت و سیاستگذاری در کشور تغییرات صحیح داشته باشد میتوان امیدوار بود از منابع طبیعی و انسانی کشور نیز بهینه بهرهبرداری شود و اینجاست که میتوان گفت تصویر ایران ثروتمند یک تصویر واقعی است.