در سال ۹۹ کشور با کسری بودجه و تورم و نقدینگی بالا و پایین بودن قدرت خرید مردم مواجه بود. میتوان گفت فقر بیشتر و برنامههای توسعه متوقف بوده است. کرونا هم در نهایت به آن اضافه شد. اینها چشماندازی کلی از اتفاقات سال ۱۳۹۹ است. سیاستهای نادرستی که از نظر اقتصادی و در حوزه برنامهریزی در پیش گرفتیم باعث یک سلسله مشکلات میشود که مانند یک زنجیره به هم وصل هستند.
وقتی که کسری بودجه وجود داشته باشد نقدینگی بالا میرود و هنگامی که نقدینگی بالا میرود تورم ایجاد میشود که تورم به تبع بر گرانی اجناس اثر میگذارد و درآمد افراد جامعه نسبت به تورم کاهش پیدا میکند. یکی دیگر از این سیاستهای غلط که اثر منفی داشت، ارز ۴۲۰۰ تومانی بود که متأسفانه باعث رانت و فساد بسیار شد. در نهایت هدف از این تصمیم این بود که اقشار کمدرآمد جامعه بتوانند مواد اساسی و اصلی زندگیشان را تأمین کنند که متأسفانه این اتفاق نیفتاد و درآمد ارزی ما از دست رفت و تورم ایجاد شد.
ما کشور ثروتمندی هستیم اما طبق آنچه گفته شده است ۶۰ میلیون نفر زیر خط فقر هستند که البته من ۶۰ میلیون نفر را قبول ندارم اما طبقه متوسط کمکم به سمت طبقه کم درآمد میروند.
برای مهار قیمتها اقدام به قیمتگذاری دستوری شده است که اینها هیچ تأثیری نداشته و دردی را دوا نکرده است اما هنوز به این سیاستها ادامه میدهیم. به دلیل رکود اقتصادی تمام کارآفرینان از کار بیکار شدند و تمام کارخانهها تولیدشان کم میشود و هنگامی که تولید کم شد باعث بیکاری میشود.
تحریمهای خارجی هم مشکل اساسی دیگری بود. البته الان تحریمهای داخلی فشار بیشتری میآورد تا تحریمهای خارجی. صحبتهایی نظیر نپیوستن به افای تی اف باعث میشود روابط ما با سیستم بانکی دنیا حذف شود و کل اینها هزینه را بالا میبرد. در بورس هم مردم به سرمایهگذاری تشویق شدند و جمعیت زیادی سرمایهگذاری کردند که نتیجه آن گونه شد که دیدیم. کرونا هم که آمد مزید بر علت شد. الان تمام دنیا واکسن دارند اما تکلیف ما هنوز مشخص نیست و باید از یک سال پیش روی این موضوع کار میکردیم.