توسعه ابزارهای ارتباطی فرصتها و تهدیدها را در کنار هم برای ما خلق کرده است. سوالی که مطرح است اینکه با رشد فناوری و ابزارهای ارتباطی و ظهور رسانههای نوپدید ارتباطات ما بیشتر شده یا کمتر؟ خوش بینها معتقدند این ابزارها دنیا را به سوی ما گشوده و بدبینها میگویند این ابزارها ما را تنهاتر کرده است؛ ولی ما به جای خوش بینی یا بدبینی مفرط باید ببینیم چه تغییری مقابل ما رخ داده و در برابر این تغییرات گفتوگو و ارتباطات ما در چه وضعیتی است.
باید پرسید که دچار اختلالهای ارتباطی و فقر و ضعف در گفتوگو هستیم؟ در جامعه ما و بخصوص بین نخبگان ما فرهنگ غالب فرهنگ سوءظن و بیاعتمادی است و وقتی ارتباط وجود ندارد، اعتماد هم شکل نمیگیرد. ما دچار ضعفهای اساسی در گفتوگو هستیم؛ واقعیت این است که با وجود برخورداری از تاریخ و فرهنگ ارزنده، امروز جامعهای هستیم که سخت به درون خود فرو رفتهایم و ترجیح ارزشهای فردی جای گرایشات جمعی را گرفته است. تحقیق صورت گرفته توسط یکی از روانشناسان در خصوص محتوای کتابهای درسی در سالهای گذشته حاکی از آن است که در کتب درسی بهصورت غیرمستقیم به فرزندان بدبینی و عدم اعتماد به دیگران آموزش داده میشود و اینکه مراقب باشیم دیگران نسبت به ما اقدامی نکنند که منفعت ما از بین برود که داستان روباه و زاغک یکی از این نمونهها است.
از طرفی مطالعات تحولات اجتماعی ایران نشان میدهد در شهرهای بزرگ کشور سرمایه اجتماعی کمتر از شهرهای کوچک و در شهرها کمتر از روستاهاست و این یعنی جوانان و افراد تحصیلکرده و قشرهایی که تحرک جامعه بر دوش آنهاست، کمتر به کارهای جمعی روی میآورند و به واقع میزان نظارهگری بین آنان بیشتر از کنشگری است. واقعیت این است که در جامعه ما میزان مشارکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به اندازه گسترش شبکههای اجتماعی رشد نیافته است، درحالیکه ارتباطات باید منجر به کنش شود. لذا میبینیم آنچه در حوزه سنت قرار دارد وضعیت بهتری از بخش مدرن دارد که این نشان میدهد جامعه ما کوتاهمدت است و نهادهای مردمی و سازمانهای مردمنهاد درخشش کوتاهی دارند، یعنی سرمایه انجام کارهای جمعی را ندارند.
بررسی نتایج سه پیمایش انجام شده در کشور طی سالهای ۵۳ ٬ ۸۳ و ۹۳ به منظور بررسی وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه و مقایسه این پیمایشها نشان میدهد که مهمترین تغییر رخ داده در جامعه ما در فاصله این سالها تغییر در نهاد خانواده بوده که دموکراتیکتر شده است. براساس پیمایش سال 1353، 72درصد تصمیمهای خانواده صرفا با خواست پدر خانواده گرفته میشد که در طی این 4دهه به سهم زنان و فرزندان در تصمیمگیریها اضافه شده و دیگر نهاد خانواده به آنها بیتوجه نیست، که این تغییر در نهاد خانواده، قطعا تاثیرش را در جامعه نیز گذاشته است. آن جمله روزنامهنگار فرانسوی که «زن ایرانی دیگر به آشپزخانه برنمیگردد» نیز مؤید همین مطلب است که زن ایرانی امروزه در جامعه به ایفای نقش میپردازد که البته این منافاتی با ایفای نقش خود در خانه نیز ندارد.
تغییرات سختافزارانه و توسعه ابزارهای ارتباطی و رسانهای جامعه ما را در معرض تغییر قرار داده است؛ معنی این تغییرات تهدید و زوال نیست و از سوی دیگر این تغییرات الزاما ما را به سمت بهبود شرایط و استفاده از فرصتهای بیشتر نمیبرد. به واقع توسعه ابزارهای ارتباطی فرصتها و تهدیدات را در کنار هم برای ما خلق کرده و بستگی به این دارد که ما از این شرایط چطور استفاده کنیم. اگر از این شرایط و توسعه رسانهها و ابزارهای ارتباطی نوظهور برای تغییر سطح ارتباطی و توانش گفتوگویی استفاده کنیم و به سمت دنیاهای گشوده برویم، در اینصورت از این ابزارها به مثابه یک فرصت بهره بردهایم، در غیر این صورت به سمت تهدیدات آن رفتهایم.