مشکلات امروز اقتصاد ایران کدام است؟ مهدی پازوکی، اقتصاددان در گفتوگو با پایگاه خبری اتاق ایران، مشکلات اقتصاد ایران را در دو حوزه خرد و کلان تقسیم و بررسی میکند.
پازوکی میگوید: «در حوزه خرد، هر بخش از اقتصاد به صورت جزیرهای دور افتاده از هم عمل میکند و خود این مسئله، مسایل متعدد دیگری را به اقتصاد تحمیل میکند؛ اما در حوزه کلان، نبود استراتژی، برنامه و نگاه نظاممند نهادی مشکل اساسی است که خود باعث بازتولید مشکلات در اقتصاد در هم میشود.» او معتقد است رفع مشکلات و مسایل خرد در گرو اصلاح برنامه و داشتن نگاه نظاممند است.
پازوکی تصریح میکند: «نگاه نظاممند نهادی، وجه مشخصه رویکرد تکاملی در اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی است که موجب ارائه تبیینی متفاوت از اقتصاد و توجه به علل تحولات توسعهای میشود.»
او معتقد است: «اصلاح نظام قیمتهای نسبی با هدف برقراری «قیمتهای صحیح» (واقعی) در بازارهای کالاها و خدمات، پول و سرمایه و ارز، و عوامل تولید به همراه سیاستهای دیگری چون خصوصیسازی و کوچکسازی دولت، راهکار اساسی برای ارتقای کارایی و نیل به توسعه اقتصادی و نوآوریهای فناورانه است.»
به گفته استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، توسعه اقتصادی یک فرآیند تکاملی است که به وجود شرایط زیرساختی چون تقویت سرمایه انسانی، مهارتها و قابلیتهای مدیریتی و سازمانی، داشتن برنامه جامع و کامل، توجه به پتانسیلهای موجود و هزینههای تحقیق و توسعه و کارآفرینان خلاق شکل میگیرد.
پازوکی میپرسد ما چگونه عمل میکنیم؟ «سیاستهای خرد و کلان ما دور از هم و جدا از هم عمل میکند و هیچ کدام کاملکننده دیگری نیست. همین رویه باعث میشود در بنگاههای اقتصادی ما کالاها و خدماتی تولید شود که در بازارهای جهانی توانایی رقابت نداشته باشد؛ اقتصاد ورشکسته داشته باشیم؛ شاخصهای اقتصادی ما وضعیت خوبی نداشته باشد و در زمان روی کار آمدن یک دولت بیبرنامه یا برنامهگریز وضعیت اقتصادی به مرحله بحران برسد.»
او میگوید: «بنگاههای اقتصادی ما هم از نبود برنامه و سیاست کلان رنج میبرند و هم درآمدهای ارزی نفتی و یا اقتصاد نفتمحور اهمیت و لزوم برنامه را به حاشیه رانده است.» به گفته پازوکی، وقتی کشور و اقتصاد ایران با مشکل بسیار مهم کاهش درآمد مواجه مواجه میشود، درآمدهای ارزی نفتی موانع مهم انباشت سرمایه در اقتصادی همچون ایران را برطرف میکند. در اقتصادی مانند ایران، مانع شکاف ارزی یا وجود ندارد یا بسیار کمتر از کشورهای است که بیبهره از چنین منبعی است.
او معتقد است: «در عرصه عمل، اقتصاد ایران به دلیل مانع سوم که خود ریشه در ناکارآمدی شدید دولت دارد قادر نبوده از این منبع به صورتی مفید در جهت انباشت سرمایه استفاده کند. برای همین درامد نفتی در ایران به جای استفاده در توسعه عمرانی و آبادی و یا پسانداز شدن در صندوق توسعه ملی، صرف هزینههای جاری کشور شده است.»
وقتی مشکل انباشت سرمایه وجود دارد، اولین مسئله یا اولین راهکار جذب سرمایه خارجی است. پازوکی میگوید: «لازمه جذب سرمایه خارجی در چارچوب منافع ملی، توانایی اقتصاد در جذب و نهادینه کردن دانش علمی-فنی پیشروی جهانی است که لازمه آن ارتقاء موجودی دانش علمی – فنیِ بومی و کارآفرینان خلاق است.»
او معتقد است: «اما بهرهوری سرمایه در اقتصاد ایران بهشدت پایین است که در نسبت سرمایه به تولید بالا یا پروژههای سرمایهگذاری متعدد ناتمام و یا تمامشده با زمان طولانی خود را نشان میدهد. چنانچه، بهرهوری سرمایه طی دهههای گذشته در حد قابل قبولی بود، شاید بسیاری از مباحثی که در چارچوب فرضیه بیماری هلندی مطرح است پیش نمیآمد؛ در نتیجه هم ظرفیتهای تولیدی افزایش مییافت و هم با تحریک طرف عرضه اقتصاد تحولات فناورانه سرعت بیشتری میگرفت و امکان افزایش صادرات غیرنفتی باارزش افزوده بالا بیشتر میشد. همچنین چنین اقتصادی جذابیت برای جذب سرمایه داخلی و خارجی را در درن خود تقویت میکرد اما ما چنین وضعیتی نداریم و برای همین امکان جذب سرمایه خارجی هم کمتر میشود.»
او مشکل دیگر را بیثباتی سازمانی، تغییرات پیدرپی رویهها و مقررات و قوانین و در نتیجه روزمرگی میداند که موجب افزایش ناکارایی بنگاهها میشود. این تغییرات پیدرپی رویهها نیز به معنای فضای کسبوکار نامناسب است.
او تاکید میکند: «اگر ظرفیت جذب سرمایه ارتقاء پیدا نکند در بهترین حالت، ما به عملکرد سالهای پیش از تحریم برمیگردیم که در آن سالها نیز درگیر مشکلات ساختاری بودیم البته با شدت کمتر.» او تصریح میکند: «با رفع تحریمها انتظارات تورمی کمتر شده اما، ارتقای عملکرد و انباشت سرمایه مستلزم رفع موانع نهادی است که خود را در قالب چند هزار پروژه سرمایهگذاری ناتمام یا تمام شده با بازده پایین نشان میدهد.»