استقلال تشکلهای صنفی و نهادهای مدنی چه کمکی به توسعه کشور میکند؟ سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران میگوید: امروز ما در شرایطی هستیم که هر روز، عرصه مداخله حاکمیت و دولت در سرنوشت نهادهایی که باید در اختیار مردم، نخبگان آن حوزه و یا مراجعی که میتوانند فیمابین مردم و دولت در روند توسعه کشور و بهبود شرایط اجتماعی تأثیرگذار باشند، بیشتر میشود و البته نتیجه این مداخلات را هم هر روز میبینیم.
معیدفر میگوید: به میزانی که مداخله حکومت و دولت در بخشهایی از زندگی مردم زیادتر شده، به همان میزان بحران کارآمدی هم اتفاق افتاده و شرایط برای مردم سختتر شده است. بسیاری از اموری که میتواند در وضعیت عادی، خوب انجام شود، از طریق این مداخلات متمرکز و از بالا باطل میشود و این مداخلات حتی در خصوصیترین بخشهای زندگی مردم کار دست خود حاکمیت میدهد.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران میگوید: من بیشتر از هر چیز نگران این هستم که درمجموع حاکمیت یا دولت ما بهجایی برسد که تقریباً تمام اعتبار خود را در میان جامعه از دست بدهد. اگر پدر فردی آنقدر عرصه مداخله را برای افراد زیر نظرش زیاد کند، کسانی که زیر نظرش هستند احساس بیارادگی، بیاثری و بیتقصیری میکنند و این با روح و روان جامعه و انسانها منافات دارد. خدا به انسان اختیار و اراده داده و از او خواسته از این اختیار و ارادهاش استفاده کند. وقتی در همه عرصهها اختیار و اراده از فرد سلب میشود، جامعه، مردم، نخبگان و کسانی که در عرصه زندگی خودشان یا در عرصه همکاری یا مشارکت با مردم میتوانند موجب تصمیمگیریهای خوب و شرایط توسعه شوند، را از کار میاندازند.
او درباره تبعات این بیارادگی میگوید: حاکمیتها و دولتها باید خیلی از نتیجه مداخلات خود در امور زندگی مردم نگران باشند، چون مداخلاتشان بدون تردید، اعتبار، منزلت و جایگاه آنها را ساقط خواهد کرد. وقتی کاری در اختیار مردم و نخبگان باشد، اگر در معرض مشکلات یا تصمیمگیریهای خطا هم قرار بگیرند خود جوابگوی اعمال خود خواهند بود و به نحوی میتوانند شرایط را اصلاح و تسهیل کنند و جامعه نیز تا حدی تصور میکند خطا از جانب فرد است نه سیستم و ساختار سیاسی کشور.
معیدفر ادامه دهد: وقتی همه تصمیمها از بالا گرفته میشود و هیچ نوع نظارت، کنترل و مشارکتی از سوی شهروندان در هیچ عرصهای رخ نمیدهد طبعاً حاکمیت هم هیچگاه خود را ارزیابی نمیکند و لذا تمام زمینههای ارزیابی نیز از بین میرود.
او ادامه میدهد: اگر به روند تاریخی آغاز دوره مدرن در ایران توجه کنید، میبینید به میزانی اقتدار مرکزی افزایش یافته اراده مردم، نخبگان و نهادهای مدنی بیشتر شده، و به همان میزان بحران اجتماعی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی کمتر و توجه به اخلاق اجتماعی هم بیشتر شده است. از این رو حکومتها را باید از اینکه بتوانند سرنوشت یک جامعه را به سرنوشت خود گره بزنند، بر حذر داشت.
او اشارهای به شرایط اقتصاد سیاسی کشور میکند و میگوید: در حال حاضر وضعیت اقتصاد کشور، وضعیت خوبی نیست و اقتصاد کشور هر روز با بحرانهای جدیدی روبروست و نتایج آن را در زندگی، سفره مردم و تولید میبینیم؛ عملاً کسی علاقهای به سرمایهگذاری در حوزه تولید ندارد یا میزان این علاقه بسیار کم شده. تولید و اقتصاد غیرقابلپیشبینی شده و فعالان اقتصادی هیچ پیشبینی نسبت به آینده کسبوکارشان ندارند. امروز میبینیم بازار مسکن، دلار، سکه و عرصههایی که نهتنها موجب رشد و توسعه کشور نمیشوند، بلکه میتوانند بحران پولی تولید کنند، تورم را تشدید کنند و باعث بالا رفتن شدید قیمتها به شکل کاذب شوند در حال فعال شدن هستند.
معیدفر تأیید میکند: در این شرایط نباید عرصه تصمیمگیری اقتصادی را از ظرفیتهای مدنی و قانونی و تشکلی خالی کنید. اتفاقهایی که این روزهای برای اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران رخداده، خیلی مناسب این شرایط نیست.
به گفته معیدفر مداخلههای از بالا در همه حوزهها جز تبدیل یک اقتصاد توسعهیافته به یک اقتصاد ورشکسته، و در پی آن ایجاد بحران تولید، تورم و سایر مشکلات کار دیگری از پیش نمیبرد.
استاد بازنشسته دانشگاه تهران میگوید: در تمام دنیا نظارت بر امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وجود دارد ولی مداخله نه؛ اما اگر این نظارتها به مداخله تبدیل شود، به این معنا که بهطورکلی عرصه تصمیمگیری را از مردم، نهادها، نخبگان و منتخبان مردم بگیرند و در اختیار کسانی که با استفاده از رانت و شیوههای توسعهنیافته و غیر مردمی اشغالشده، بگذارند نتیجهاش چیزی است که الآن داریم میبینیم و ممکن است وضعیت هر روز بدتر از این شود. برای همین معتقدم حاکمیت باید با نهادهای مدنی و تشکلهای صنعتی عقلانیتر و منطقیتر برخورد کند.