حکمرانی موفق بهگونهای است که بتواند همه افراد را موظف کند تا هزینهای به دیگری تحمیل نکنند. این موضوع در شهرسازی ایران بهدرستی رعایت نشده است و هزینه سوداگران شهرها به شهروندان تحمیل میشود. از همین روی است که ساختار زندگی شهری در ایران دچار آشفتگی شده است و شهرها بیشتر از آنکه بستری برای رفاه و بالندگی شهروندان باشند، تبدیل به کالاهای تجاری و محلی برای درآمدزایی شدهاند. به گمان من، اگر کسی بخواهد تصویری از نحوه نگاه ما به زندگی و تصور ایرانی از زندگی مدرن ارائه کند، کافی است یک عکس هوایی از شهرهای ما بگیرد و آن را نشان دهد. معماری و شهرسازی در ایران نشاندهنده وضع تفکر معاصر ایرانی است که اگر خوب است، میتوانیم سرافراز باشیم و اگر دارای اشکالاتی است باید اندیشه کنیم که اشکالات آن کجاست و چرا به چنین وضعی گرفتار آمدهایم.
ازنظر من کلانشهرهای ایران به کالای تجاری تبدیلشدهاند و هزینه تجارت با شهرها از جیب شهروندان پرداخت میشود. در اقتصاد سیاسی بحثی تحت عنوان برونریز (externalities) وجود دارد. مفهوم برونریز است که میگوید انسانها علاقهمند هستند تا هزینه خود را بیرون بریزند و به دیگری تحمیل کنند.
فرض کنید ساختمانی معمولی دارید و میخواهید آب پشتبام آن را جمعآوری و دفع کنید؛ سادهترین روش آن است که ناودانی بزرگ بگذارید و آب را به داخل کوچه بریزید که این روش ارزانترین روش برای دفع آبهای سطحی است. البته این روش برای مردم و عابران منشأ هزینه است.
اما اگر قرار باشد این آب از طریق سیستم جمعآوری آبهای سطحی جمعآوری و دفع شود، نیازمند کانالکشی است تا دفع آب بهصورت سیستماتیک انجام شود. طبیعی است روش اول سادهتر و کمهزینهتر است، اما به قیمت تحمیل هزینه به مردم، عابران و شهرداری. به این وضع میگویند برونریز هزینه شخصی به جمع.
میتوان این موضوع را بسط داد؛ بهعنوانمثال به نحوه دفع پسابهای صنعتی توجه کنیم. سادهترین و کمهزینهترین وضع برای صاحب کارخانه آن است که آب را داخل رودخانه بریزد و بهاینترتیب رودخانه که محل تأمین آب شرب و کشاورزی مردم است را آلوده سازد. البته این روش برای سوداگران کمهزینه خواهد بود، اما برای مردم چه؟ برای مردم دارای هزاران پیامد ملی و بهداشتی خواهد بود.
ساخت یک ساختمان بلند و بیضابطه آسایش و زندگی همسایگان را به خطر خواهد انداخت، به این معنا یک سوداگر در ساختمان بلند در محلهای که ارتفاع ساختمانها مشخص است برای اینکه به سود بیشتری برسد از تمام حقوق مردم، از خدمات شهری، معابر، ترافیک، آموزش، بهداشت، فضای سبز گرفته تا آفتاب و بهرهوری از منابع زیستی با کمک کدخدا که شهرداری است، میزند تا به منافع بیشتری برسد. درواقع هزینههای خود را به شهر تحمیل میکند. این همان برونریز هزینههای یک نفر به دیگران است. برونریز کردن هزینه از منظر اقتصاد سیاسی به نفع سرمایهگذار و ذینفع و به ضرر جامعه است؛ یا به عبارتی خوردن از کیسه مردم است.
وظیفه دولتها درونی کردن هزینههای برونریز (internalization of externalities) است؛ به این معنا که باید صاحبخانه را موظف کرد تا ناودان به معبر عمومی نگذارد و هزینه خود را بار به ملت نکند و با روشهای سیستماتیک آب پشتبام خود را جمعآوری و دفع کند. هر فردی باید تمام هزینههای متعلق به خود را خودش متحمل شود یا باز بهعبارتدیگر، هزینهها باید درونی شود.
در موضوع سرمایهگذاری صنعتی نیز وقتی میگوییم پساب صنعتی باید تصفیه و پساب تصفیهشده به رودخانه یا هر سامانه عمومی ریخته شود، به این معناست که کارخانهدار باید هزینههای تولید کارخانهاش را خودش متحمل شود و این هزینه نباید به جامعه بار شود. همچنین وقتی به یک مدیر بیمارستان گفته میشود پسماندهای بیمارستانی را باید با روشها و مقررات خاص دفع کند به این معناست که باید آن را جزو هزینههای بیمارستان قرار داده و نباید هزینههایش را مردم متحمل شوند.
مسئله اصلی ما در حال حاضر عدالت است. عدالت به این معناست که هر زمینی دارای ظرفیتی است که در طرح شهر برای آن منظور شده است. مالک موظف است به همان مقدار بسنده کند و شهرداری نیز بهعنوان تأمینکننده نظم عمومی و حافظ حقوق شهروندان از این حقوق مراقبت کند. در این منطق، خریدوفروش قوانین و ضوابط درواقع معامله حقوق مردم توسط مدیران شهری و تحمیل هزینه سوداگران به شهر است. این نکته بسیار مهمی است که میگویند حکمرانی کشوری خوب و موفق است که بتواند همه افراد را موظف کند تا هزینهای به دیگری تحمیل نکنند. بدین معنا اگر کسی توانست پساب صنعتی را به رودخانه بریزد، در آن کشور عدالت اجرانشده است.
در حال حاضر وضع موجود شهرسازی در ایران بازتابدهنده وضع شهرهای غارتزده است که هر گوشه آن ثروت انبوهی از محل هزینهکرد از جیب دیگران جمع شده است. از همین رو است که تا این حد شلخته و بینظم و پلشت است، چون محصول توافق سوداگران و مدیریت شهری در تصاحب حقوق عمومی است. نتیجه این نوع مدیریت شهری در ایران که منافع خاص و شخصی عدهای را به جامعه تحمیل کرده و با حراج منابع زیستی شهر، هزینه دسترسی افرادی خاص به منافع و رانت را کاهش داده و در مقابل هزینه را به مردم تحمیل کرده است، همین شهرهای غیرقابلسکونت است که متأسفانه در جامعه امروز ما کمتر به آن توجه شده است.