محمدرضا توکلی‌زاده

04 تیر 1404
شناسه : 85833
لینک : https://otaghiranonline.ir/news2/85833

یادداشت محمدرضا توکلی‌زاده؛ رییس اتاق مشهد

درس‌های پدافندی جنگ دوازده ‌روزه برای مدیران اقتصادی کشور

یکی از مهم‌ترین آموزه‌های پدافندی جنگ تحمیلی اخیر برای مدیران اقتصادی ما، ضرورت «بازطراحی در نظام حکمرانی اقتصادی» با هدف کاهش وابستگی مطلق به مرکز است.

حوادث و بحران‌ها، بیش از هر سازوکاری، ظرفیت‌های واقعی سیستم‌ها را در معرض داوری قرار می‌دهند. تجاوز رژیم غاصب صهیونیستی به خاک کشورمان که برخی زیرساخت‌های کشور را هدف گرفت، بار دیگر این حقیقت را عیان ساخت که تمرکز شدید منابع، تصمیم‌‌سازی‌ها و اختیارات در پایتخت، در بزنگاه‌های بحرانی، نه تنها به تنگنای راهبردی بدل می‌شود، بلکه نقطه آسیب‌پذیری سیستماتیک کشور نیز از همین بخش خواهد بود.

در روزگاری که تهدیدها نه صرفا نظامی، بلکه فناورانه، اطلاعاتی و اقتصادی‌اند، تمرکزگرایی مطلق در جریان سیاست‌گذار، تصمیم‌ساز و مجری، یک خطای راهبردی محسوب می‌شود.

تمرکز ۱۰۰ درصدی سیاست‌گذاری‌ها، اطلاعات حیاتی و مسیرهای فرماندهی اقتصادی در تهران و تجمع حجم بالای منابع در مرکز، به‌رغم بعضی مزایای مقطعی آن، در شرایط بحران می‌تواند کل نظام اقتصادی کشور را دچار اختلال و وقفه نماید.

تجربه این جنگ دوازده ‌روزه نشان داد که اگر زیرساخت‌های مرکزی مختل شوند یا دسترسی به تهران موقتا قطع گردد، بسیاری از استان‌ها در ورطه بلاتکلیفی، سردرگمی و وقفه در عملکرد فرو می‌افتند؛ امری که مصداقی عینی از تهدید علیه «پیوستگی عملکرد» در شرایط بحرانی است.

از این منظر، یکی از مهم‌ترین آموزه‌های پدافندی این جنگ برای مدیران اقتصادی ما، ضرورت «بازطراحی در نظام حکمرانی اقتصادی» با هدف کاهش وابستگی مطلق به مرکز است. باید اذعان کرد که نهادهای اقتصادی استانی، در ساختار فعلی، بیش از آنکه نقش‌آفرین باشند، تابع تصمیم‌هایی هستند که در لایه‌های بالادستی، در پایتخت اتخاذ می‌شود؛ حال آنکه تجربه بحران، ثابت کرده که تاب‌آوری ملی، در گرو استقلال نسبی مراکز تصمیم‌گیری محلی و افزایش اختیارات و ظرفیت‌های استان‌ها در مدیریت اقتصادی است.

پیشنهاد می‌شود با الهام از الگوهای مدیریت ریسک و پدافند غیرعامل، سامانه‌ای چندلایه برای تصمیم‌سازی اقتصادی طراحی شود؛ سامانه‌ای که در آن، استان‌ها بتوانند نه فقط در شرایط اضطراری بلکه در همه ایام مختلف، مستقل اما هماهنگ تصمیم‌سازی و عمل کنند. این امر مستلزم بازتوزیع مسئولیت‌ها، تقویت نظام‌های داده‌محور استانی، توانمندسازی مدیران محلی و ایجاد خطوط پشتیبان در ساختار فرماندهی اقتصادی کشور است.

در پایان، اگرچه تمرکزگرایی در مقاطعی از تاریخ کشور، ضامن وحدت و انسجام تصمیم‌گیری بوده است، اما اکنون در عصر تهدیدهای نامتقارن و پیچیده، باید بپذیریم که توسعه متوازن و پایداری ملی، تنها در پرتو توزیع هوشمندانه اختیارات و ارتقای نقش مناطق در حکمرانی کلان اقتصادی میسر خواهد بود. بحران حاضر، زنگ هشدار بود؛ زنگی که مدیران اقتصادی کشور باید با دقت و درایت به پژواک آن گوش فرا دهند.

در پایان باید تاکید کنیم که تبدیل هر بحرانی به یک فرصت، امری ممکن و میسور نیست؛ اما می‌توان از دل بحران‌ها، مجالی برای تأمل، بازاندیشی و اصلاح فراهم کرد. پس اگرچه بحث بازنگری در راهبردهای تمرکزگرا در عرصه سیاست‌گذاری و اجرا، صرفا یکی از مباحث بنیادینی‌ است که نیازمند توجه و اصلاح می‌باشد. اما این بحران اخیر نقاب از چهره کاستی‌ها و نارسایی‌های دیگری نیز برداشته که اکنون می‌بایست با درایت صاحب‌نظران و دغدغه‌مندان عرصه‌های مختلف، به صحنه گفت‌وگو آورده شده و اصلاح آن‌ها به‌مثابه یک مطالبه‌ی ملی در دستور کار قرار بگیرد.