در سالهایی که تولیدکننده ایرانی باید همه توان خود را صرف حفظ اشتغال، تأمین مواد اولیه و توسعه بازار کند، بخش قابلتوجهی از انرژی او صرف عبور از دالان هایی میشود که نام سامانه بر روی آنها گذاشته اند اما در عمل دیوارهای دیجیتال بوروکراسی برای رونق زدایی تولید هستند.
قرار بود تکنولوژی، نظارت را هوشمند کند و فرآیندها را سادهتر، اما امروز تولیدکننده برای ادامه حیات طبیعی و قانونی خود باید با دهها سامانه موازی و پر پیچ و خم سر و کله بزند.
از سامانه جامع تجارت و مالیات گرفته تا انبار، بیمه، استاندارد، محیطزیست و صدها فرم تکراری دیگر که همگی فقط یک مسئولیت دارند «افزایش هزینه مالی و روانی تولید»
یک بنگاه متوسط ناچار است اطلاعات مشابه را بارها و در سامانههای مختلف ثبت کند؛ بدون آنکه این سامانهها با هم ارتباط داشته باشند.
کوچکترین خطا یا تأخیر در یکی از آنها میتواند به انسداد کد اقتصادی، تعلیق کارت بازرگانی، یا حتی جریمه سنگین منجر شود.
و نتیجه آن اینکه تولید کننده به جای فکر کردن به بازار، صادرات و نوآوری، وقت خود را صرف مدیریت سامانهها میکند؛ سامانههایی که هر روز یک نام جدید و یک الزام و دستور تازه دارند.
واقعیت تلخ این است که امروز در ایران، تولیدکننده نه فقط با مشکلات انرژی، ارز، تعرفه و تأمین اجتماعی، بلکه با یک نظام اداری چندلایه و متناقض روبهروست.
هر لایه از آن بهجای کمک، موانع جدیدی میسازد.
وقتی از جنگ خاموش علیه تولید و تحریم داخلی سخن میگوییم، بخشی از آن همین است: جنگی بیصدا که در قالب ضوابط و مقررات خلق الساعه و غیر منطبق با واقعیات روز و سامانههای پراکنده رخ میدهد و نیروی تولید را فرسوده میکند.
در حالی که دنیا در مسیر هوشمندسازی جامع و پیوسته پیش میرود، ما گرفتار کاریکاتوری معیوب از هوشمندسازی شدهایم؛ شبکهای از سامانههای بیارتباط که تولیدکننده را خسته و فرسوده و توانمندیش را مضمحل می کند.