رادیو مجازی اتاق ایران 22 اردیهشت 1403

یادداشت اکونومیست از مشکلات ناشی از توسعه اشتباهی

225میلیون دلیل برای نگرانی رهبران چینی

حزب کمونیست چین سرنوشت خود را به توده ثروتمند وابسته کرده‌است و این اکنون خطری برای ادامه حیاتش به شمار می‌آید.

27 تیر 1395
کد خبر : 2541
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

تا پیش از دهه 90 میلادی چین تقریباً طبقه‌ای به نام طبقه متوسط نداشت. در حقیقت اصلاً طبقه متوسط در این کشور معنا نداشت. در سال 2000 حدود 5میلیون خانوار در چین وجود داشتند که بین 11هزار و 500دلار تا 43هزار دلار در سال عایدی به دست می‌آورند. اما امروز این درآمد متعلق به 225میلیون نفر است. بررسی‌های اکونومیست نشان می‌دهد تا سال 2020 تعداد چینی‌هایی که به طبقه متوسط تعلق دارند از اروپایی‌ها پیشی می‌گیرد. این پیشرفت و توسعه خیره‌کننده‌ای که چین به آن دست یافته‌است، هم رشد اقتصادی در سرتاسر جهان را دستخوش تغییراتی کرده‌است و هم کشور چین را دگرگون کرده‌است. تمامی مزرعه‌های سبز برنج به برج‌ها و آسمان‌خراش‌های عظیم تبدیل شده‌اند؛ دوچرخه‌های چینی نیز اکنون در قالب ترافیک و آلودگی هوا ظاهر شده‌اند. ملتی که زمانی فقط خودش را می‌دید و تمام نگاهش به داخل کشورش بود این روزها به عرصه‌ای بین‌المللی تبدیل شده؛ کشوری جهان که در کانون توجه همگان قرار دارد. خود چینی‌ها نیز دیگر فقط درگیر کشور خودشان نیستند. سال گذشته چینی‌ها 120میلیون سفر خارجی داشته‌اند. این پیشرفت در یک دهه اخیر قابل ملاحظه است. طبقات مختلف چینی هر روز بیش از روز گذشته به رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی روی می‌آورند.

اما در این بین یک مورد اساسی گم شده‌است. مردم در دیگر دولت‌های اقتدارگرا و مستبد وقتی به ثروت دست پیدا می‌کنند و به عبارتی به طبقه متوسط روبه بالا تبدیل می‌شوند بیش از هر زمانی خواستار تغییرات سیاسی می‌شوند. یعنی انقلاب و دگرگونی سیاسی به مطالبه نخست آن‌ها تبدیل می‌شود. برای مثال در کره جنوبی اعتراضاتی که در دهه 80میلادی توسط دانشجویان صورت گرفت باعث شد قوانین نظامی برچیده شوند. در تایوان نیز در دهه 90 میلادی طبقه متوسط از دولت مستبد خود درخواست کرد انتخابات را به صورت آزادانه برگزار کند.

اکنون اکثر کارشناسان بر این باورند که چین در الگوها یک استثناست. مردم در بسیاری از شهرهای چینی در همان وضعیتی قرار دارند که مردم تایوان و کره جنوبی قرار داشتند و تغییرات سیاسی را آغاز کردند. با این وجود چینی‌ها هیچ تکانی نمی‌خورند. در واقع چشم‌بادامی‌ها از سال 1989 و اتفاقی که در میدان تیانانمن افتاد تا کنون هیچ اتحادی برای دستیابی به دموکراسی نداشته‌اند. شی جین‌پینگ رئیس‌جمهوری چین نیز موضع خاصی نسبت به سیاست‌های دموکراتیک داشته‌است. او این سیاست‌ها را تحقیر می‌کند.

شواهد و مدارک نشان می‌دهد این رویکرد جواب می‌دهد. به همین خاطر است که آقای شی در چین به عنوان شخصیتی مقتدر و جنگجویی بزرگ علیه فساد شناخته می‌شود. تعداد بسیار کمی از طبقه متوسط چین بر دموکراسی اصرار می‌کنند اما این تعداد کم به دلیل ترس نیست. یعنی آن‌ها نمی‌ترسند که به دردسر بیفتند یا دولت آن‌ها را دستگیر کند. دلیل آن‌ها آشوب و هرج‌ومرجی است که به دنبال بهار عربی در کشورهای عرب رخ داد. برخی دیگر نیز تصمیم بریتانیایی‌ها برای خروج از اتحادیه اروپا را می‌بینند و می‌گویند همه مردم نمی‌توانند برای مباحث پیچیده سیاسی تصمیم‌گیری کنند و یا شایستگی آن را ندارند. دولت چین شاید در برابر منتقدان خود ظالمانه برخورد کند اما حداقل نمی‌گذارد مردمش با مشکل مالی روبه‌رو شوند و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا هر کجا که بخواهند پول جمع کنند. چینی‌ها تا زمانی‌که دخالتی در سیاست نداشته باشند می‌توانند حرف بزنند و هر آنچه دیدند بخواهند اما اقدام سیاسی نباید داشته باشند.

روزهای آشوب و هرج‌ومرج

اما اگر خراشی روی سطح بیندازید و کمی عمقی به ماجرا نگاه کنید، خواهید دید که چینی‌های طبقه متوسط فاصله بسیار زیادی با رضایت دارند. شاید اعضای طبقه متوسط چین به لحاظ مالی تأمین باشند اما احساس امنیت نمی‌کنند. آن‌ها به این فکر می‌کنند که وقتی پیر شدند چه کسی از آن‌ها مراقبت می‌کند. اکثر خانواده‌ها تنها یک فرزند دارند و شرایط امنیتی اصلاً مساعد نیست. یکی از نگرانی‌های بزرگ آن‌ها نیز این است که اگر مریض شوند قبض‌های بیمارستانی تمامی خوشبختی و رفاه‌شان را از آن‌ها می‌گیرد. 80درصد از آن‌ها صاحب خانه هستند اما تقریباً تمامی‌شان نگران از دست دادن این خانه‌ها هستند دلیل آن نیز وضعیت حقوق مالکیت در چین است. آن‌ها حتی نگران پس‌انداز و سپرده‌های بانکی خود نیز هستند چرا که اعتمادی به نظام بانکی خود ندارند. همه از سقوط اقتصادی در چین نگران هستند.

حزب کمونیست چین به خوبی می‌داند که طبقه متوسط که اکثر آن در میان 88میلیون عضو آن قرار دارد، بستری برای حمایت از حزب به شمار می‌آید. در سال 2012 زمانی‌که آقای شی به قدرت رسید از «رویای چینی» سخن می‌گفت؛ شعاری که بسیار مشابه امریکاست. این حزب سعی دارد خواسته‌های مردم را برآورده کند و به این ترتیب خودش را از شر فشارهای اجتماعی نجات بدهد.

با وجود همه این‌ها باز هم تصور اینکه مشکلات چین بدون حضور دولتی شفاف و کارآمد قابل حل باشد، دشوار است. اگر قانون در این کشور حکفرما نباشد هیچ‌کس به معنای واقعی در امان نخواهد بود. نظام دولت باید بازتر و شفاف‌تر عمل کند؛ فساد نیز باید به صورت پایه‌ای و سیستماتیک شناسایی شود. سازمان‌ها و نهادهای غیر دولتی نیز بدون آزادی بیان ممکن نیست دستاوردی داشته باشند.

قرون وسطی

هزاران سال از تاریخ پر از آشوب چینی‌ها می‌گذرد و اکنون اکثر آن‌ها می‌گویند از هرگونه آشوب و هرج‌ومرجی وحشت دارند. تقریباً نیمی از مردم چین در حال حاضر زیر 35سال سن دارند. این‌ها چیز کمی از آنارشی می‌دانند. وقتی می‌بینند دولت به خواسته‌های‌شان توجهی ندارد از جا برمی‌خیزند و آشوب به پا می‌کنند. حال تصور کنید میلیون‌ها نفر از طبقه متوسط نیز به این جریان اضافه شوند.

اکثر چینی‌های طبقه متوسط عصبانی هستند. آن‌ها از مارکسیسم افراطی خسته شده‌اند. فساد آن‌ها را به خشونت واداشته‌است؛ فسادی که هر روز از یک صنعت و یک اقدام به بیرون سرک می‌کشد و همه را آزار می‌دهد. تقریباً همه از هوای آلوده‌ای که به ریه‌های خود منتقل می‌کنند، شکایت دارند. بسیاری نیز تنها نگران سلامتی فرزندان خود هستند که در این هوای آلوده نفس می‌کشند و زندگی می‌کنند. آن‌ها می‌دانند که این آلودگی‌ها، خاک و آب را نیز در بر گرفته‌است.

بسیاری دیگر از چشم‌بادامی‌های طبقه متوسط نیز خسته هستند. بیش از 2میلیون موسسه و سازمان غیر دولتی در چین فعالیت می‌کنند. بسیاری از کسانی که برای این نهادها و سازمان‌ها کار می‌کنند همان افراد طبقه متوسط هستند که تلاش می‌کنند جامعه‌ای بهتر برای خود خلق کنند. آن‌ها سعی دارند به صورت مستقل از حزب کمونیست، وضعیت جامعه خود را بهبود ببخشند. بعضی از این افراد به دنبال محیط زیستی سالم‌تر، رفتاری منصفانه‌تر و عادلانه‌تر با کارگران و همچنین پایان بخشیدن به تبعیض علیه زنان و مهاجران هستند. هیچ یک از این گروه‌ها انحصار قدرتِ حزب را از بین نمی‌برند. آن‌ها حتی قدرت حزب را به چالش نیز نمی‌کشند.

حالا که اقتصاد در این کشور متزلزل شد و رشد اقتصادی کاهش یافته‌است؛ احتمال وقوع هر گونه آشوب و تنشی نیز بیشتر است. آقای شی با پیگیری برخی از سیاست‌ها و عدم اقدام جدی علیه فساد، برای خود دشمن‌تراشی کرده‌است. چالش‌های بسیاری بر سر راه حزب کمونیست چین قرار خواهد گرفت. طبقه متوسط چین رشد خواهد کرد و تقاضای آن برای تغییر نیز رفته‌رفته شکل خواهد گرفت. بهتر است حزب کمونیست چین خودش را برای رویارویی و مقابله با هزاران چینی آماده کند. این چشم‌بادامی‌ها از طبقه متوسط می‌توانند همه‌چیز را نابود کنند.

موضوعات :
در همین رابطه