رادیو مجازی اتاق ایران - 29 فروردین 1403

تأمل در نظریه جامعه کوتاه‌مدت و استبداد ایرانی محمدعلی همایون کاتوزیان

اصلاح‌گری؛ راهی برای رسیدن به جامعه بلندمدت

چه نیازی به بازاندیشی در آثار دکتر محمدعلی همایون‌کاتوزیان هست و آثار او از چه لحاظ اهمیت دارند؟

هادی خانیکی

استاد ارتباطات و توسعه
04 اردیبهشت 1396
کد خبر : 8075
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک
چه نیازی به بازاندیشی در آثار دکتر محمدعلی همایون‌کاتوزیان هست و آثار او از چه لحاظ اهمیت دارند؟

دکتر هادی خانیکی

کاتوزیان محقق و نظریه‌پرداز پرارجاع در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است؛ نمی‌شود آثار ایشان را به یک عرصه خاص محدود کرد؛ به‌ویژه آنکه در همه این عرصه‌ها نیز بحث‌های ایشان روشن و دور از رازآلودگی و ابهام است، روشن فکر می‌کند و ساده و قابل‌فهم برای همه می‌نویسد و نوشته‌هایش چندساحتی و دارای رنگ و بوی ایرانی است.

کاتوزیان در نظریه‌هایش به مخاطبان مجال می‌دهد تا نظری مخالف با او داشته باشند. او مخالف قضاوت براساس منطق«همه یا هیچ» است. لذا در میدان روشنفکری و سیاست‌ورزی زمینه را برای رشد تفکر انتقادی فراهم می‌کند. به این معنا طرح اندیشه‌های کاتوزیان خدمتی به جامعه ایران و بالا بردن فهم انتقادی است.

او چه به‌عنوان «آکادمیسین» و چه به‌عنوان «روشنفکر» و چه به‌عنوان کنشگر سیاسی و اجتماعی به مسائل پیش‌رو تاریخی و چندبعدی می‌اندیشد و مباحث مشترکی را در این سه حوزه به‌عنوان  مسئله یا مسائل جامعه ایران مطرح کرده است. در راس این مسائل چنانکه اغلب تحقیقات و مطالبات تخصصی و عمومی او نشان می‌دهد ورود به یک «جریان اصلی» است که در مراحل پیشینی عمدتا بر تبیین «استبداد ایرانی»به عنوان مفهومی متفاوت با «دیکتاتوری» بوده است و در سال‌های اخیر به‌صورت صریح‌تر بر مبحث «جامعه کلنگی» یا «جامعه کوتاه‌مدت» متمرکز شده است.

او تاکید دارد که مشکل ایران فقط مشکل حکومت نیست، مشکل همه ایرانیان است. مسئله این است که کاتوزیان تحت عنوان «ضعف اندیشگی» از آن یاد می‌کند و در تبیین تاریخی آن تعابیر صریحی مثل «لگام گسیختگی استبداد» از یکسو و «یاغی‌گری ملت» ازسوی دیگر به‌کار می‌برد که به‌صورت آشکار و پنهان عارض بر جامعه ایرانی شده و در جایی به ماندن در سطح «شبه‌مدرنیسم» با نمونه‌ها و مصداق‌های زیادی بروز پیدا می‌کند. متفکران و نخبگان ما بیش از «ضعف اندیشه»، گرفتار «ضعف روش» برای رفع آن هستند. سخن گفتن از ضعف‌های اندیشه‌ای جامعه کافی نیست، باید به شیوه عمل یا پراکسیس هم پرداخت. چون شیوه و روش تبدیل اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه به عمل و پروسه تبدیل‌شدنِ پروژه‌های اجتماعی و سیاسی به عمل چندان مشخص نیست. این همان مسئله‌ای است‌که برخی از صاحبنظران مثل علی میرسپاسی در نقد روشنفکران ایرانی به آن اشاره می‌کنند.

اگر به این مسئله بپردازیم شاید سه‌گانه‌ای که دکتر کاتوزیان تحت‌عنوان، «تساهل»، «گفت‌وگو» و «مسامحه»از آن نام می‌برد، بتواند به طرح راه‌حل‌های مشخصی در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برسد. شاید از دل گفت‌وگو بر سر روش، بتوان به نقد نقدناپذیری در جامعه ایرانی، بهتر پرداخت. اینکه «استبداد ایرانی» خاص خود ایران و تغییرپذیر است می‌تواند ما را به آنجا برساند که از «جامعه کوتاه‌مدت» به مسئله «انباشت» و از تعبیر «جایگزینی» به‌جای جانشینی استفاده کنیم. اگر به جامعه کوتاه‌مدت به عنوان مسئله اجتماعی نگاه کنیم، نه دغدغه عالمانه ضرورت توجه به مسئله انباشت را در تغییرات سرمایه‌ای، اعم از سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه نمادین بهتر می‌توانیم درک کنیم و براساس آن به ضرورت تقویت جامعه‌مدنی نهادی کردن میراث‌های تاریخی و تمرکز بر نهادهای درازمدت در همه حوزه‌ها، گفت‌وگو، تعامل و اعتدال برای نیل به آنها بپردازیم.

می‌توان نمونه‌های شهودی از این رویکرد را در مطالعات کاتوزیان دید. او با علاقه‌مندی در حوزه ادبیات به سعدی می‌پردازد و به سعدی‌کشی پایان می‌دهد. دلیل او برای ورود به این حوزه در خور توجه است؛ او به سعدی به این دلیل می‌پردازد که از میان دوگانه‌هایی در جامعه ایرانی، «میانه» را برگزید. او به میانه عقل و عرفان، میانه جامعه و حکومت و میانه‌های دیگر می‌پردازد. این میانه‌گزینی برای خروج از فرهنگ«همه یا هیچ» نوعی کوشش برای رسیدن به نقاط اشتراک و الگوهای مشترک به شمار می‌آید و به این اعتبار است که فکر می‌کنم بحث کاتوزیان از توصیف ایران در قالب«جامعه کوتاه‌مدت» امروز به تامل در چگونگی«خروج از جامعه کوتاه‌مدت» رسیده است. رویکردی که در آخرین تجربه‌های او به وضوه به چشم می‌خورد و به‌گونه‌ای سازگار با رویکردهای اصلاح‌گرایانه در سیاست است.

در همین رابطه