واکنشها و ابراز نظرهای گسترده به لایحه بودجه سال ۱۳۹۷ کل کشور بار دیگر نشان داد که کنشگری شهروندان افزایش و انتظاراتشان عمق یافته است. امسال را به باور من باید سال آغاز حکمرانی شبکهای نامید. از ابتدای سال که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی محوریتی بیسابقه در تعیین سرنوشت انتخابات یافت، تا زلزله کرمانشاه که باقدرت شبکههای حقیقی و مجازی اجتماعی بهگونهای دیگر مدیریت شد، تغییر رویه و افزایش قدرت کنشگری شهروندان خودنمایی میکند. اکنونکه لایحه بودجه در فضای مجازی در حال نقد و بررسی است باردیگر شهروندان مطالبهگری سهم خود در حکمرانی را یادآوری کردند. یادمان باشد که این لایحه همهساله به همین کیفیت منتشر میشد. امسال اتفاق جدیدی در انتشار لایحه نیفتاده است. شهروند خواستار شفافیت، از هر روزنهای برای انداختن نور بر روی عملکرد دولت بهره میجوید. گویی مسیر ناگزیر ما ایرانیان برای ایجاد شفافیت در حکمرانی، بیش از قانون، مطالبهگری است.
جملات بالا محور سخن امروزم نیست و تنها یادآوری و تأکید دیگری بهضرورت پذیرش تغییر در جامعه و همگامی با آن بود. آنچه چند کلامی در باب آن مینویسم جفای بودجه به توسعه کشور است.
ارقام لایحه بودجه ۹۷ نشان میدهد که مظلومترین بخش از بخشهای دهگانه، محیطزیست است؛ بخشی که کمتر از یکدهم درصد از کل بودجه کشور را با رقم ۲۸۳ میلیارد تومان به خود اختصاص داده است. یعنی بودجه حفظ محیطزیست یک کشور ۱.۶ میلیون کیلومترمربعی از قیمت یک برج ۱۵-۱۰ طبقه در شهر تهران هم کمتر است. این فقط یک زنگ خطر برای نابودی محیطزیست کشور نیست، بلکه نشانهای از شکاف بین باور مسئولین بودجهنویسی با واقعیتهای کشور است. چگونه است که درجه تخریب محیطزیست کشور آن را به یکی از ابرچالشهای مورد اقرار مسئولین و اقتصاددانان بدل کرده است ولی بودجه این بخش به حد پرداخت حقوق ناچیز محیطبانان و چند کار سردستی کاهشیافته است؟ آیا محیطزیست کشور هیچ پناه و حامی در هیأت محترم دولت ندارد؟ آیا مرگ محیطزیست کشور را پذیرفتهایم؟
نگاهی به سرفصل آموزش و پژوهش ۹۷ میاندازم. بودجه آموزش عمومی (۱۲ ساله) نسبت به سال ۹۶ کاهشیافته است و این کاهش بهویژه در بخش تملک داراییهای سرمایهای است، یعنی دولت سال آینده در ساخت مدارس بازهم گامی به عقب خواهد گذاشت. بودجه آموزش عمومی (۳۸۰۰ میلیارد تومان) را با بودجه آموزش عالی (۱۶۸۰۰ میلیارد تومان) مقایسه میکنم. درحالیکه به گفته مسئولان یکسوم ظرفیت دانشگاههای کشور خالی است و باز به گفته ایشان نیاز به ساخت ۴۰ میلیون مترمربع مدرسه داریم، بودجه آموزش عالی چهار برابر بودجه آموزش عمومی است. درحالیکه فرزندان ما در مناطق دورافتاده به دلیل نبود مدرسه ترک تحصیل میکنند، فارغالتحصیلان دانشگاههای ما به دلیل نبود کار بیکار میمانند و نرخ بیکاری دارندگان مدارک دانشگاهی دو برابر متوسط نرخ بیکاری کل کشور است. این یعنی سرنا را از سر گشادش زدن. برای صندلیهای خالی دانشگاهها میلیاردی هزینه میکنیم و نیاز به ساخت مدرسه در اقصی نقاط کشور را نمیبینیم. باید یادآوری کنم که مطالعات بانک جهانی نشان میدهد که اثر آموزش ابتدایی در توسعه بیش از دو برابر اثر آموزش عالی است. و اینچنین میتوان دریافت که چرا در توسعه افتانوخیزان حرکت میکنیم.
درحالیکه بودجه سال ۹۷ نسبت به سال ماقبل آن افزایش ۶ درصدی نشان میدهد، کاهش در ارقام بودجههای عمرانی در فصولی که با توسعه پایدار کشور گرهخورده است نشان از یک جریان بیتوجه به نیازهای توسعهای کشور میدهد و اگر رد پای جابجایی ارقام بودجه را دنبال کنید مشاهده میکنید که این ارقام کاهشیافته درجاهایی نشستهاند که اصطلاحا دست بالا را داشتهاند.
برای یافتن قفلهای زدهشده بر در توسعه کشور لازم نیست جای دوری برویم، بودجه آیینه تمام نمای نگاه کلان کشور است. اگرچه موضوعاتی مانند نگاه تحدیدی دولت به مسافرت خارج از کشور شهروندان و یا مبالغ تخصیصی به نهادهای خارج از دولت بحثهای مهم و لازم به توجهی هستند، اما به باور من نبود پارادایم توسعه در بودجهریزی کشور باعثوبانی تمام این وارونگیهاست. بودجه نشاندهنده اولویتهای ما و زبان گویای دردهای توسعه ما است. سرنای توسعه را که از سر گشادش بزنند واژه توسعه، همپای فهم ما از آن، معکوس میشود.