محسن جلالپور؛ رئیس اتاق ایران
در میان کارآفرینان ایرانی شاید زندگی هیچکس بهاندازه اصغر حاجیبابا پر فراز و نشیب نبوده است. در وقایع 28 مرداد کسبوکارش را در خطر جدی میبیند. در دهه 40 پایش ناخواسته به ماجرای ترور حسنعلی منصور کشیده میشود و تا پای اعدام پیش میرود و در وقوع انقلاب 57 نیز از سوی کارگران تهدید به مرگ میشود. دانستن زندگی پرماجرایش درسهای بیشماری دارد.
علیاصغر حاجیبابا کارش را در یک مغازه لحافدوزی آغاز میکند. مدتی بعد تصمیم میگیرد مستقل شود و با شراکت یکی از برادرانش کارگاه لحافدوزی دایر میکند و کسبوکارش میگیرد.
او که از طرفداران جبهه ملی است، در ارتباط با کودتای 28 مرداد و قیام 30 تیر، با تهدید ساواک مواجه میشود. حاجیبابا پیش خودش میگوید اگر یک کبریت به پنبه و لحاف برسد هست و نیستش از بین میرود. نصیحت پدرش یادش میآید که گفته بود «خواهی بشوی گنده / آهن بخر و پنبه». او که تجارت پنبه را پر ریسک میبیند، به تجارت آهن رو میآورد و موفقتر و سرشناستر میشود.
در سال 1341 به فکر تولید میافتد و احساس میکند کشور به صنعت ریختهگری نیاز دارد. برای جذب سرمایه در بازار تهران فراخوان میدهد اما مورد استقبال قرار نمیگیرد اما برادران تحصیلی که بنیانگذار شیرآلات «شیبه» هستند، شراکت با او را میپذیرند و بهاینترتیب در سال 1342 کارخانه پارس متال تأسیس میشود. پارس متال اولین کارخانه ریختهگری مدرن بود که با برق و کورههای ذوب برقی، تولید لولهها و اتصالات آب و فاضلاب را در ایران شروع کرد که ازنظر کیفیت با نمونه مشابه آلمانی خود رقابت میکرد. در سال 1347 سهامش را به برادران تحصیلی و عدهای دیگر از شرکایش واگذار و در سال 1350 کارخانه شوفاژکار را احداث میکند و بهاینترتیب تولید دیگهای چدنی حرارت مرکزی برای اولین بار در ایران آغاز میشود که نوعی وسیله گرمایش جدید و مدرن در آن دوران بود.
پس از انقلاب با توجه به اینکه صنایع ریختهگری ایران در تأمین مواد اولیه ریختهگری مشکلاتی داشتند، مرحوم حاجیبابا تصمیم میگیرد زنجیره مواد اولیه ریختهگری در ایران را کامل کند و در سال 1360 به دنبال تأسیس کارخانه فروسیلیس در سمنان میرود. در سال 1364 ساخت کارخانه رزیتان و در سال 1366 قالبسازی ایران مدل را آغاز میکند تا این سه واحد بتوانند مواد اولیه صنایع ریختهگری و فولاد کشور را تأمین کنند.
داستان ترور حسنعلی منصور و بریدن حکم اعدام برای علیاصغر حاجیبابا هم خواندنی است؛ ماجرا ازاینقرار بوده که چون ترور منصور به دست محمد بخارایی، از کارکنان آهنفروشی علیاصغر حاجیبابا، رخ داده، او را نیز به ظن همدستی در قتل دستگیر کرده و تا آستانه اعدام پیش میبرند.
مرحوم حاجیبابا برایم تعریف کرد که محمد بخارایی مدتی در مغازه آهنفروشی شاگردش بوده و مدتی بعد از جدایی، حسنعلی منصور- نخستوزیر- را ترور کرده است. او را نیز دستگیر میکنند و همراه با پنج نفر دیگر به اتهام ترور نخستوزیر، پای میز محاکمه میکشانند و حکم اعدام میدهند. خبر حکم اعدامشان در صفحه اول روزنامه اطلاعات منتشر میشود اما حکومت زود میفهمد که حاجیبابا در این فقره بیگناه است و با تلاشهای همسرش روز بعد خبری که در اطلاعات منتشر شده، تکذیب میشود و در بررسیها نیز میفهمند که او در این ترور نقشی نداشته است.
زمانی که در اتاق ایران حضور داشتم، فیلم «پنبه تا آتش» را دیدم. فیلمی که روایتگر سالها رنج و تلاش مرحوم حاجیبابا از حجره لحافدوزی تا صنایع ریختهگری و فروآلیاژ است. فیلم را ببینید تا ببینید در طول اینهمه سال بر کارآفرینان ایرانی چه گذشته است.
روحش شاد و یادش به بزرگی و کرامت، گرامی.