حمله نظامی بامداد ۲۳ خرداد رژیم صهیونیستی به ایران، با هر حسابی در چارچوب روابط بینالملل، تجاوزی آشکار به حاکمیت ملی ایران و اقدامی بهغایت وحشیانه و غیرانسانی است. ازاینرو ملت بزرگ ایران برای حفظ حاکمیت خود باید با تمام قوا ایستادگی و هوشمندانه با آن مقابله کند. جای بسیار تأسف است که اکثریت قریب بهاتفاق کشورهای مدعی دموکراسی لیبرال و حقوق بشر، با سکوت یا گفتارهای مبهم و کلی از این تجاوز آشکار و نقض قوانین بینالمللی با وقاحت آشکار عملاً جانبداری میکنند. رژیم صهیونیستی بهعنوان متجاوز و آغازکننده جنگ، مسئول همه خسارتهای جانی و مالی واردشده به دو طرف این جنگ است.
یکبار دیگر ثابت شد که در عرصه روابط سیاسی بینالمللی در مواردی نهچندان اندک، حرف آخر را نه قوانین حقوقی بلکه قانون جنگل میزند. رژیم صهیونیستی که خود محصول نوعی اندیشه مهندسی اجتماعی-سیاسی پیچیده است، بنا به شرایط خاص خود به دلایلی نتوانست در قامت دولتملت مدرن عادی ظاهر شود. هر زمان که در کشاکش نیروهای سیاسی داخلی رژیم صهیونیستی، افراطیون مجذوب توهمات آخرالزمانی دست بالا را پیدا کردند، این رژیم عملاً در قامت دولت یاغی ظاهر شد که نهتنها قوانین بینالمللی را زیر پا مینهد، بلکه هیچ اعتنایی به ملاحظات حتی نزدیکترین متحدان خود ندارد. جنایاتی که اخیراً در غزه اتفاق افتاد و هنوز ادامه دارد مصداق بارزی برای این ادعاست.
آنچه در این میان موجب حیرت و تأسف است، تن دادن این متحدان مدعی «حقوق بشر و انسانیت» به اراده این دولت یاغی است که موجب بالا رفتن جسارت و وقاحتش در ارتکاب جنایات بیشتر میشود. در هر صورت تردیدی نیست که در وضعیت کنونی کشور عزیزمان ایران، دولت و ملت باید یکپارچگی خود را در جهت نگهداری و نگهبانی از حاکمیت ملی که در معرض تعرض جدی قرار گرفته، حفظ کنند. اما لازم است در این میان دونکته بسیار مهم را فراموش نکنیم.
۱- پیش از این اشاره شد که در مواردی، از جمله آنچه اکنون در مورد تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به ایران اتفاق افتاده، قانون جنگل در روابط بینالمللی حاکم میشود. واضح است که در چنین مواردی سخن گفتن از حق با صاحبان قدرت در عرصه بینالمللی کارساز نخواهد بود. در چنین شرایطی تنها منطق قدرت و موازنه نیروها عمل میکند. فعلاً بزرگترین قدرت نظامی دنیا (ایالاتمتحده آمریکا) و متحدان غربیاش طرف رژیم صهیونیستی را گرفتهاند و چشماندازی هم برای تغییر چنین وضعیتی وجود ندارد. آنچه دولت ایران در این شرایط میتواند انجام دهد، رفتن به سوی متحدان یا حداقل کسب پشتیبانی کشورهایی است که منافع ملیشان در برقراری صلح و ثبات در منطقه و ایران است.
کشورهای جنوب خلیجفارس بهویژه عربستانسعودی از این جمله هستند. بهعلاوه منافع ملی کشور چین نیز در گرو صلح و ثبات در منطقهای است که این کشور بیشترین واردات منابع انرژی را از آن دارد. کشور دوست، همسایه و مسلمانِ پاکستان نیز که به سلاحهای هستهای مجهز است، چنین وضعیتی دارد. دستگاه دیپلماسی ایران باید در جهت استفاده از این پتانسیلها که میتواند موازنه نیروها را در جهت منافع ملی ایران بهبود بخشد، تلاشهای خود را دوچندان کند.
متاسفانه دیپلماسی کشور ما در گذشته از این پتانسیلها غفلت کرده و بعضاً استراتژی مغایر با آن را در پیش گرفته بود که اکنون زمان اصلاح عمیق آن است. اکنون زمان آن است که قدرت سیاسی حاکم بر کشور ما، در چارچوب آنچه گفته شد، منافع ملی ایران را یکبار برای همیشه به درستی تعریف کند و استراتژی ملی ایران را فارغ از شعارهای جهانوطنانه خیالپردازانه تعریف کند. این کار نهتنها ملت ایران را به پشتیبانی بیش از پیش از قدرت حاکم ترغیب خواهد کرد، بلکه جایگاه ایران را در موازنه قدرت بینالمللی به نحو موثری ارتقا خواهد داد.
۲- لازم است این نکته مهم را هم متذکر شویم که بعضاً سخنانی به گوش میرسد، حتی از سوی معدود «روشنفکرانی» که گویی در توهم رهایی ایران به دست متجاوزان خارجی هستند. این سخنان هرچند معدود و محدود باشد، جای تحیر و تأسف عمیق دارد و بسیار خطرناک است. در جنگل روابط بینالملل تصور سگی که پاچه ارباب خود را گاز میگیرد، بهعنوان منجی دشمن خود، خیانت نباشد، از سادهلوحی ابلهانه حکایت دارد.
فراموش نکردهایم روزنامهنگار نادان و بیخبر از تاریخ و دیپلماسی منطقه که به یاری برنار هانری لویِ «فیلسوف» چپگرای فرانسوی، دلال سیاسی موساد رژیم صهیونیستی، حضور رئیسجمهور فرانسه رسید تا آرمان آزادیخواهی ایرانیان را به گوش او برساند! یادآوری میکنیم که برنار هانری لوی و جناحی از حزب سوسیالیست به رهبری دانیل میتران همسر رئیسجمهور اسبق فرانسه از طرفداران سرسخت «کشور مستقل کردستان» با پشتیبانی رژیم صهیونیستی هستند.
این واقعیت را مقایسه کنید با این ادعای کذایی که گویا رژیم صهیونیستی و ایران از زمان کوروش متحد سیاسی یکدیگر بودهاند! این واقعیت تاریخی که کوروش قوم یهود را از ستم مصریان رها کرد به صورت اتحاد سیاسی دو کشور وانمود میشود، حال آنکه دولت یهود یا رژیم صهیونیستی پدیداری متعلق به نیمه دوم سده بیستم میلادی است و تا پیش از آن هیچگاه از لحاظ واقعیات تاریخی عینیت خارجی نداشته است. شبیهسازیهایی از این دست که گویا ایران و رژیم صهیونیستی منافع ملی مشترکی دارند، بخشی از پروپاگاندای توخالی رژیم صهیونیستی است تا نیات پلید تجزیه و تضعیف ایران را از انظار عمومی بپوشانند.