پدرام سلطانی، نایب رئیس اتاق ایران - عکس: اشکان روزرخ
موضوع تفکیک وزارتخانههای ادغام شده به ویژه وزارت صنعت، معدن و تجارت پس از انتخابات دوباره اوج گرفته و به نظر میرسد این بار اراده و تمایل بیشتری به انجام این کار وجود دارد. مطالعه اخبار و اظهار نظرهای انجام شده در این رابطه در چند روز گذشته، بیش از هر چیز فکر من را مشغول به یک کاستی مهم در دولت کرده است؛ "نبود مدیر حرفهای".
وقتی به تحصیلات مدیران ارشد در کشور مینگرید میبینید که این مجموعه بزرگ پر است از مهندس، اقتصاددان، حقوقدان و یا فارغالتحصیلان رشتههایی چون علوم سیاسی، الهیات، پزشکی و امثالهم. از وزرای محترم گرفته تا تمامی معاونین و مدیران کل ایشان بنیان تحصیلی و تخصصیشان بر این حوزه ها استوار است. اما کسانی که مدیریت خوانده باشند کمتر در میان این جمع دیده میشوند. باید گفت که کل قوای عاقله کشور در تمام سالهای پس از انقلاب از تربیت مدیر غافل بوده است. تردیدی نیست که در میان مدیرانارشد کشور افراد باهوش و با استعداد که بهصورت تجربی مدیریت را فرا گرفتهاند و در اداره مجموعه تحت تصدی خود نسبتاٌ موفق بودهاند کم نیستند، اما مدیریت کلان یک کشور اقتضائات و نیازهایی دارد که بهصورت تجربی نمیتوان همه آنها را فرا گرفت. مثلاٌ تدوین راهبرد (استراتژی)، مدیریت بهرهوری، مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت ریسک، مدیریت مالی، مدیریت عملیات، مدیریت تغییر و تحول سازمانی و نهایتاٌ؛ مدیریت ادغام از آن دسته موضوعاتی هستند که مفاهیم و مبانی علمی و عموماٌ پیچیدهای دارند و اگر مدیری به این مباحث مسلط نباشد، یا در مجموعه مدیران تحت امر و مشاورین خود از خبرگان این حوزه ها نداشته باشد، امکان این که با کوله باری از تجربه هم بتواند به خوبی از عهده آنها بر بیاید وجود ندارد.
داستان پر نشیب و کاستی کوچکسازی دولت و من جمله ادغام وزارتخانهها هم از جمله این موضوعات است که متأسفانه به دلیل نبود دانش لازم در درون دستگاههای مربوطه و کمتوجهی به ضرورت بهرهگیری از مشاورین خبره و در تراز جهانی برای پر کردن این خلاء درون سازمانی، به بیراهه رفته است. از ابتدا هم تردیدی نبود که ادغام دو یا چند وزارتخانه معظم بدون توجه به این مبانی به شکست یا ناکارامدی و افزایش دیوانسالاری منجر خواهد شد، که شد.
اما برای من به عنوان یک شهروند، اینکه هنوز روش کشورداری ما بر مبنای آزمون و خطاست، و نه حرفهایگری و تخصص، بسیار دردناک است. بحث تفکیک وزارتخانههای ادغام شده از این دست بحثهاست. تصمیمی گرفته شده است، در اجرا کاملاٌ غیرتخصصی و غیراصولی عمل شده است، ناکارآمدیها آشکار شده است، نارضایتیها برجسته شده است و چه اقدامی قرار است صورت بگیرد؟ پاک کردن صورت مسئله.
در این نوشته قصد دفاع از ادغام وزارتخانهها در دوران رئیسجمهور قبل را ندارم، زیرا معتقدم آن هم بدون مطالعه انجام شده بود. اما بدون شک برگشت به جای اول، تصمیم اشتباهتری است زیرا تردیدی نیست که نفس ادغام به عنوان یکی از راههای اصلی کوچکتر شدن دولت و کمتر شدن اثرات دولت عریض و طویل امری ضروریست.
آنچه که امروز باید اتفاق بیافتد اولاٌ نصب مدیرانی در پستهای ارشد این وزارتخانههاست که مدیریت را به معنای علمی و اصولی آن خوانده و تجربه نموده اند، و سپس گماردن تیمی خبره و صاحبنظر، با بهره گیری از متخصصین تغییر سازمانی و ادغام از میان صاحب نامهای جهانی، به عنوان کارویژه (taskforce) ادغام برای راهبری و محقق کردن این مهم و البته اصلاح در حال حرکت. اگر این کار صورت نگیرد تجربه ادغام در کشور به یک تجربه دردناک بدل میشود که شاید تا سالهای دراز دیگر هیچ دولت و مجلسی به آن دست نزند. و این ادغام هراسی منجر به باقی ماندن دولت بزرگ و مداخلهگر، رشد مستمر بودجه جاری و گران اداره کردن کشور و نامساعد ماندن محیط کسب و کار خواهد بود.
امیدوارم این ندای توصیه به تأمل و درنگ در میان همهمه تفکیک وزارتخانهها گوش شنوایی بیابد.