بازار ارز امروز فقط با نوسان و یا صرفا با کمبود منابع روبهرو نیست؛ در وضعیتی پرهزینهتر گرفتار شده است؛ خطای تشخیص.
فشار ارزی از خود بازار ارز آغاز نمیشود؛ از جایی شروع میشود که بخشی از هزینههای واقعی اقتصاد دیده نمیشوند و ناگزیر بار آن به بودجه، تجارت و تقاضای ارز منتقل میشود.
این بیثباتی، رفتار بازار نیست؛ پیامد سیاستگذاری ناهماهنگ است. وقتی هزینهها بهصورت مصنوعی پنهان میمانند، مصرف و توزیع از تعادل خارج میشود، مسیرهای غیرشفاف شکل میگیرد و فشار، در نقطهای دیگر خود را نشان میدهد. در چنین فضایی، مهار دستوری نرخ ارز درمان نیست؛ فقط محل بروز بحران را جابهجا میکند.
برونرفت از بحران ارزی از خود بازار ارز آغاز نمیشود؛ از بازگرداندن شفافیت و تعادل به زنجیره هزینهها شروع میشود. تا زمانی که ریشهها اصلاح نشوند، هر سیاست ارزی فقط زمان میخرد و هزینه را به آینده با قدرت بیشتر منتقل میکند.