در خبرها آمده که ساخت بخش دوم خط لوله گاز ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند موسوم به تاپی در کشور افغانستان کلنگ خورد. اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان در مراسم کلنگ زنی گفت: «افغانستان با هیچ کشوری دعوا ندارد و فقط به فکر منافع ملی خودش است.» چقدر این حرف به دلم نشست. فکر میکنم هر ایرانی که این سخن را شنیده باشد هم همین احساس را کرده است.
افغانستان از محل حق ترانزیت این خط لوله سالانه ۵۰۰ میلیون دلار درآمد کسب خواهد کرد. برای من جای خوشحالی است که کشور جنگ زده و توسعه نیافته افغانستان، که کل صادراتش بالغ بر ۵۰۰ میلیون دلار در سال است، میتواند علاوه بر تأمین نیاز گازی خود، سالانه چنین درآمدی کسب کند. ما، علیرغم مشترکات زبانی، فرهنگی و تاریخی با افغانستان هیچگاه نتوانستیم راهبرد همافزایی در همکاری با این کشور پیشه کنیم. اما حتماٌ از توسعه و افزایش درآمد افغانستان، ما منتفع میشویم. افغانستان بالنده برای ما مساوی است با قاچاق کمتر مواد مخدر و مهاجرت کمتر افاغنه به ایران.
طالبان افغانستان حمایت خود را از احداث این خط لوله اعلام کرد. با شنیدن این خبر هم به یاد داستان کرسنت و فروش گاز به امارات افتادم. پروژهای که میتوانست منافع استراتژیک امارات را به ایران پیوند بزند و در تلطیف روابط بین دو کشور مؤثر باشد، با کارشکنی مخالفان و منتقدان هیچ شد. نه کسی برای ضایع کردن این پروژه راهبردی محاکمه شد و نه، به زعم مخالفان که قصد امضای این قرارداد را داشتند معلوم و محکوم شدند. همین رفتار را با برجام و قراردادهای مربوطه با کشورهای اروپایی و همچنین با قراردادهای جدید نفتی داشتند. عجیب است در حالی که طالبان با دولت مرکزی افغانستان در حال جنگ است، اما اعلام میکند که از پروژههایی که موجب توسعه افغانستان میشود حمایت میکند. اما در کشور با صلح و ثبات ما هر گروهی جلوی درهم تنیدگی اقتصاد ایران با کشورهای منطقه و جهان میایستد و چوب لای چرخ دولت میگذارد و متأسفانه غالباٌ موفق هم میشود.
پروژه تاپی بدیل خط لوله ایران-پاکستان-هند، موسوم به خط لوله صلح، است. زمانی از وزیر محترم نفت کشورمان نقلشده بود که ساخت خط لوله تاپی خیلی بعید است. اما خیلی هم بعید نبود. برای تأمین مالی ۱۰ میلیارد دلاری ساخت خط لولهٔ تاپی، بانک توسعه آسیایی، بانک اروپایی بازسازی و توسعه، کشور ژاپن و عربستان اعلام آمادگی کردهاند. هند هم اعلام کرده حتما سهم خود را در ساخت این خط لوله پرداخت میکند و در ساخت آن مصمم است. آمریکا هم از ساخت این خط لوله حمایت کرده است.
قبلاً راجع به راهبرد چین نسبت به ایران و همسایگانش گفته بودم که سرمایهگذاری کلان چین در بندر گوادر پاکستان موجب ایجاد یک مسیر ترانزیت و رقیب جدی برای بنادر ایران خصوصا چابهار میشود و مسیر اصلی جادهٔ ابریشم نیز از شمال چین به قزاقستان و روسیه کشیده میشود. آمریکا نیز با همکاری رقبای منطقهای ما خصوصا عربستان، تلاش دارد که مسیر انرژی خاورمیانه و منطقه را از دور ایران عبور دهد و از اهمیت استراتژیک ایران در نقشهٔ انتقال انرژی منطقه بکاهد.
شاید تحلیلگران نفتی ما ادعا کنند که نیاز هند به گاز بیش از ظرفیت خط لوله تاپی است. اما این را نخواهند گفت که شروع و ادامهٔ تکمیل تاپی موجب کاهش احساس ضرورت پاکستان و هند به خط لولهٔ ایران خواهد شد و حداقل 10 سال ما را به عقب خواهد انداخت. معنای این تعویق یعنی یک عدمالنفع چندین ده میلیارد دلاری در این مدت.
بهاین نکته نیز تاکنون کمتوجه بودهایم که منافع اقتصادی همسایهٔ شرقی ما پاکستان، بیش از ما با رقیب اصلی ما در منطقه، عربستان، گرهخورده است. اگرچه کمکهای آمریکا و عربستان به پاکستان در بادی امر میتوانند دلیلی بر این موضوع باشد، اما نگاه محافظهکارانهٔ ما در توسعهٔ روابط تجاری با پاکستان نیز مزید بر علت است و کمکی است که ما به سوق دادن بیشتر پاکستان بهسوی عربستان میکنیم. عطش پاکستان برای توسعهٔ روابط تجاری با ما و پس زدن ما در این موضوع باعث کم اعتمادی این کشور همسایه به ما شده است.
اما احداث خط لولهٔ تاپی نشان داد که:
۱-در تعریف منافع ملی ما اقتصاد جایگاه بالایی ندارد.
۲- مدیران ارشد کشور در تحلیل قدرت رقبا دچار خطا هستند.
۳-ارزیابی ما از جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی نیاز به بازنگری دارد.
۴- ما در همگرایی اقتصادی با همسایگان خود و به وجود آوردن منافع مشترک بسیار با تردید، تأخیر و بدون برنامه حرکت میکنیم.
۵-رقابتهای سیاسی در داخل بسیار به منافع اقتصادی کشور لطمه زده است.