هر سال در نزدیکی 22 بهمن، تحلیلهای مختلفی درباره چرایی وقوع انقلاب و مقایسه وضعیت حاضر با پیش از انقلاب، انجام میشود. اما تحلیل و روایت اقتصادی از روند انقلاب کمتر انجام شده است. در ماههای اخیر نیز به خاطر بحران ارزی و افزایش قیمتها، تب مقایسه وضعیت درآمدی امسال با 40 سال پیش از انقلاب شکل گرفته بدون آنکه به منطق اقتصادی علمی و یا حتی روند تاریخی توجه شود.
سعید لیلاز، تحلیلگر اقتصادی و استاد دانشگاه که تاریخ تدریس میکند، معتقد است جمهوری اسلامی همان اول روشنفکرها را کنار گذاشت. روشنفکران هم همان موقع از این نظام طلاق گرفتند و تا الآن قهر کردهاند. در غیاب دفاع روشنفکری از انقلاب ایران این سوءتفاهمها پیش آمده است.
او با پیوند تاریخ و اقتصاد میگوید: اگر به اعداد و ارقام مراجعه کنیم، واقعیت این است که درآمد سرانه ایرانیها به قیمت ثابت -یعنی ریال- بعد از کسر تورم هنوز به عدد 1355 نرسیده است. اما این به معنای آن نیست که سطح ثروت ما هنوز به آن عدد نرسیده است. معنایش این است که قیمت تمام شده کالاها و خدمات به خصوص قیمت دلار آنقدر پایین آمده که سطح زندگی ما اصلاً با سال 1355 قابل مقایسه نیست. بالاترین رقمی که رژیم شاه خودروی سواری تولید میکرد 120هزار دستگاه در سال 1356 بود. در حالی که در سال 96 خالص تقاضای خودروی جدید سواری به 2 میلیون دستگاه رسید.
لیلاز درباره ریشه اقتصادی وقوع انقلاب میگوید: بروز انقلاب از سالهای 55-56 در ادبیات اقتصادی رژیم شاه پیشبینی میشد. اگر همه چیز گل و بلبل بود پس چرا باید رژیم شاه منفجر میشد؟ این در حوزه کلان اقتصاد است. یعنی میگوییم رشد اقتصادی کشور به چنان تزریقی از دلارهای نفتی و قرضی وابسته شده بود که اگر این روند به اندازه سر سوزن متوقف میشد اقتصاد از کار میافتاد. این اتفاق نیز در سال 56 رخ داد. برای اولین بار رشد تولید نفت در سال 56 متوقف شد و کل سیستم پوکید. اگر امام خمینی هم نبودند انقلاب به شکل دیگری با زمان طولانی تری و با خسارت بیشتری رخ میداد. چون اقتصاد ایران را به بنبست رسانده بودند
به گفته لیلاز در اقتصاد خرد، اقتصادی که ما به آن جنبههای اجتماعی - فرهنگی اقتصاد میگوییم هم ساختار توزیع ثروت در ایران به چنان شکافی افتاد که در تاریخ دیگر تکرار نمیشود. این شکاف نه در گذشته بوده و نه در آینده خواهد بود که نسبت دهک درآمدی یک به 10 جامعه از نسبت یک به 12 برابر به یک به 38 برابر برسد.
به اعتقاد لیلاز، در 10 سال اول بعد از انقلاب در هر کشوری آشفتگیهایی وجود دارد که این آشفتگیها با کوران جنگ در ایران، سختتر شده بود. طی 20 سال بعد از این دوره روند توسعه اقتصادی به خوبی پیش رفت اما در 10 سال اخیر، تلاطمهای اقتصاد ایران شدید بوده است: در 10 سال گذشته تلاطمهای اقتصاد ایران زیاد بود. مثلاً از سال 87 تا 91 به خاطر افزایش شدید درآمدهای نفتی همان بلایی سر دولت آقای احمدینژاد آمد که سال 56 سر شاه آمده بود. یعنی رشد وحشتناک درآمدهای نفتی بخش تولید اقتصاد را به عقب انداخت.
لیلاز میگوید: ما چالشهای بسیار بزرگی داریم که این به خاطر ساختارهای اجتماعی و سیاسی ماست. من بزرگترین مسأله ایران را فساد میدانم. ما باید بتوانیم این مسأله را در داخل حل کنیم. علت اصلی بروز این فساد این است که درآمدهای نفتی ایران یکباره میتواند دو برابر شود. یعنی درآمد نفتی ایران که در سال 93 به 33 میلیارد دلار رسیده بود در سال 96 به 65 میلیارد دلار رسید. این وسط دزدی گرگی هم زیاد میشود. این درآمد بادآورده را به هر سیستمی ببرید این وضعیت اتفاق میافتد. این استاد دانشگاه درباره قابل حل بودن یا نبودن چالشهای کنونی کشور میگوید:« اگر درآمدهای نفتی پایین بیاید، چالشها حل میشود. الآن کارآمدی دوباره مطرح میشود. مثلاً در عربستان فساد یعنی حاکم. حکومت و فساد دو روی یک سکهاند. چون کشور را مال خود میدانند. کویت و امارات متحده عربی هم همینطور است. اینها چالشهایی است که مبانی عینی، مادی و علمی دارد و باید همه را بررسی کرد. با رگ گردن قوی کردن و اتهام زدن به این اتفاق بزرگ(انقلاب) که خارج از کنترل همه بوده است، نمیتوانیم دل خنک کنیم.