رادیو مجازی اتاق ایران - 5 اردیبهشت 1403

هادی صالحی‌اصفهانی از وضعیت علم اقتصاد در ایران می‌گوید

علم اقتصاد از علم فیزیک پیچیده‌تر است

چقدر اقتصاددان داریم؟ اقتصاددان‌های ایرانی ساکن خارج از کشور و محل تأثیر آنها بر اقتصاد کدام‌اند؟ این را باید از اقتصاددانی پرسید که خود در یکی از دانشگاه‌های معتبر اقتصادی تحصیل و تدریس کرده، اما اقتصاد ایران را هم خوب می‌شناسند. هادی صالحی‌اصفهانی از اقتصاددان‌های ایرانی می‌گوید و اقتصاد ایرانی. این مصاحبه را بخوانید.

لیلا ابراهیمیان

روزنامه‌نگار
12 مهر 1396
کد خبر : 10415
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک
چقدر اقتصاددان داریم؟ اقتصاددان‌های ایرانی ساکن خارج از کشور و محل تأثیر آنها بر اقتصاد کدام‌اند؟ این را باید از اقتصاددانی پرسید که خود در یکی از دانشگاه‌های معتبر اقتصادی تحصیل و تدریس کرده، اما اقتصاد ایران را هم خوب می‌شناسند. هادی صالحی‌اصفهانی از اقتصاددان‌های ایرانی می‌گوید و اقتصاد ایرانی. این مصاحبه را بخوانید.

هادی صالحی اصفهانی، اقتصاددان.

زمان زیادی لازم بود تا هادی صالحی‌اصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه «ایلینوی اوربانا - شمپین» امریکا فرصت نوشتن و پاسخ دادن بیابد؛ شاید حدود یک ‌سال. تا او از نگرانی‌هایش برای اقتصاد ایران بگوید و از امیدی به نسل جوان اقتصاددان. صالحی‌اصفهانی صریح و رک سخن می‌گوید؛ بی‌تعارف: «سال‌هاست که اقتصاد ایران با افت و خیزهای شدیدی روبه‌رو بوده که یک سری فرصت‌های طلایی را برای رشد پایدار چشم‌گیر از بین برده است. علت عمده این نابسامانی علی‌رغم منابع سرشار طبیعی و انسانی، عدم توجه به اصول اساسی علم اقتصاد در سیاست‌گذاری بوده است.» او از شیوه سیاست‌گذاری برای اقتصاد گله کرده و با مثال‌هایی آن را تبیین می‌کند. از دستکاری بازار ارز می‌گوید و نقش تورم در اقتصاد. اما امیدوار است به اقتصاددان‌های جوانی که تعداد آنها از ده‌ها نفر می‌گذرد و بعد از ادامه تحصیل در دانشگاه‌های خارج از کشور، «مهاجرت معکوس» داشته‌اند. بازگشت اقتصاددان‌های جوان به ایران شاید سبب آشتی اقتصاد با علم اقتصاد شود. باید منتظر ماند امیدوارانه.

 چقدر به جایگاه علم اقتصاد در ایران اهمیت داده می‌شود؟

پیش از پاسخ دادن به سؤال شما، اجازه بدهید بگویم که اقتصاد پدیده بسیار پیچیده و پویایی است که احتمال دارد درک کاملش هیچ‌گاه امکان‌پذیر نباشد. حتی وقتی موفق می‌شویم مسائل اصلی موجود در اقتصاد را بفهمیم، خود آن ادراک می‌تواند به طور طبیعی واکنش‌های اقتصادی افراد و به طور کلی بازی اقتصاد را عوض کند و در نتیجه ممکن است به سرعت با شرایط ناشناخته جدیدی روبه‌رو شویم. این قدری شبیه اصل عدم قطعیت در فیزیک است که هیچ‌گاه نمی‌توان محل و سرعت یک ذره خیلی کوچک را توأماً تشخیص داد چون اندازه‌گیری محل سرعت را تغییر می‌دهد و اندازه‌گیری سرعت محل را. البته مسئله اقتصاد قدری پیچیده‌تر از فیزیک است چون ذرات خودشان تصمیم نمی‌گیرند نحوه حرکتشان را عوض کنند، ولی انسان‌ها خیلی خلاق هستند؛ با تغییر شرایط واکنش‌هایشان را به شکل‌هایی عوض می‌کنند که به سادگی قابل پیش‌بینی نیست، به ویژه که ممکن است الزاماً برداشتشان از اینکه چه‌چیزی و به چه شکل تغییر کرده درست نباشد و برداشت‌هایشان هم خلاق باشد. پیش‌بینی این خلاقیت در برداشت‌ها و واکنش انسان‌ها بر اساس آن‌گونه برداشت‌ها کار را باز هم سخت می‌کند.

این ویژگی اقتصاد معمولاً باعث اختلاف‌نظر میان اقتصاددانان در درک شرایط موجود و راه برون‌رفت از مشکلات جاری می‌شود. البته بحث و نقد آزادانه آرای مختلف و بررسی پیگیر شواهد خیلی وقت‌ها نظرها را کم و بیش به هم نزدیک می‌کند. ولی الزاماً همه قبول نمی‌کنند، مخصوصاً که کشف اصل مسئله معمولاً نیاز به انتزاع زیادی دارد و ممکن است برای خیلی‌ها ملموس نباشد. در این میان بعضی نظرات به ظاهر ملموس ولی ماهیتاً پرتناقض و غیرعلمی اغلب مقبولیت عام پیدا می‌کنند و سطح درک و بحث اقتصاد را در جامعه پایین نگه می‌دارند. زنده نگه داشتن و تقویت علم اقتصاد در این شرایط نیاز به ساز و کاری دارد که نظرات مختلف را به نقد کارشناسانه بکشد و پشتوانه روش‌های علمی در برابر آرای بی‌اساس ملموس‌نما باشد.

اجازه بدهید مثال ساده‌ای بزنم. چندین سال پیش که دولت وقت به راحتی پول چاپ می‌کرد و تورم هم شدیداً بالا رفته بود. یک نظر در مورد این پدیده این بود که دولتمردان وقت پول زیادی چاپ و پخش می‌کنند تا حمایت سیاسی بخرند و سیل پولی که به راه انداخته‌اند تقاضای شدید برای کالاهای موجود ایجاد می‌کند و به تورم لجام‌گسیخته دامن می‌زند. از طرف دیگر یک عده بر این باور بودند که علت تورم تولیدکننده‌ها و فروشنده‌های قدرتمند هستند که قیمت‌ها را مدام و به سرعت بالا می‌برند تا از موقعیتشان در بازار سوءاستفاده کنند و مردم بیچاره را بدوشند. پول چاپ کردن دولت را هم این‌طور توضیح می‌دادند که چون دولتمردان طرفدار مستضعفین هستند ناچار برای حمایت از مردم کم‌درآمد در برابر قدرتمندان بین آنها پول پخش می‌کند. یعنی در باور آن عده رابطه علت و معلولی بین چاپ پول و تورم درست در نقطه مقابل باور گروه اول بود. حال هرچند حداقل یکی از این دو نظریه از نظر تجربی و علمی قابل ابطال است، ولی این کمکی به روشن شدن اصل مسئله نمی‌کرد و هنوز هم دیدگاه‌های متنوعی در مورد علل تورم رایج است.

یک مثال دیگر که در چند سال اخیر بحث‌برانگیز بوده نقش تورم در رشد اقتصادی است. برخی اقتصاددانان معتقدند که کاهش تورم تا سطوح یک‌رقمی و حتی زیر 5 درصد لازم است تا با بروز ثبات اقتصادی انگیزه سرمایه‌گذاری مولد ایجاد شود. آنها قبول دارند که بالا رفتن تورم می‌تواند برای مدتی سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی به وجود بیاورد، ولی این سرمایه‌گذاری بیشتر برای مقابله با تورم خواهد بود و شکل‌های غیرمولد به صورت خرید و فروش زمین و دارایی‌های ثابت به خود می‌گیرد و به مازاد شدید انباشت بعضی سرمایه‌ها می‌انجامد. این شرایط قابل ادامه نیست و نهایتاً اقتصاد که از سرمایه مولد محروم شده با رکود تورمی و بحران روبه‌رو می‌شود. در مقابل این دید، نظرگاه دیگری هست که استدلال می‌کند کاهش تورم رکود ایجاد می‌کند و با بالا نگه داشتن تورم می‌شود برای مدت زیادی رشد مناسب اقتصادی داشت. در این مورد هم تجارب زیادی در ایران و کشورهای دیگر هست که می‌تواند به راستی‌آزمایی این نظریه‌ها کمک کند. ولی این باعث نشده باورهای رایج به‌موقع تصحیح شود.

حال برگردیم به سؤال شما. در ایران اقتصاددان‌های خوبی هستند که درک عمیقی از علم اقتصاد دارند. ولی چون در کشور ما سازوکار محک علمی و مناظره کارشناسانه نسبتاً ضعیف است، شناسایی این اقتصاددان‌ها که تعدادشان محدود هم هست با قدری مشکل روبه‌رو شده است. همین شرایط در ضمن باعث شده خیلی آرای بدلی در سطح جامعه مطرح بماند و برخی هم که ملموس‌تر به نظر می‌رسند در باور بسیاری از مردم جا بیفتند، حتی در محیط‌های دانشگاهی و سیاست‌گذاری اقتصادی.

چه تعداد اقتصاددان در کلاس جهانی تربیت شده است؟

تعداد اقتصاددان‌های زبده ایرانی به سرعت رو به افزایش است و از ده‌ها نفر گذشته است. البته بسیاری از این اقتصاددان‌ها در خارج مشغول کار هستند و عده نسبتاً کمی از آنها به طور مداوم روی مسائل اقتصاد ایران کار می‌کنند. خوشبختانه شرایط برای کار علمی روی اقتصاد ایران در چند سال گذشته بهتر شده و مهاجرت معکوس اقتصاددان‌های جوان و توانا با سرعت خوبی شروع شده است. این گروه تقریباً بدون استثنا روی اقتصاد ایران کار می‌کنند و مطمئن هستم که منشأ خدمات باارزشی خواهند بود، به خصوص که مرکز آمار هم اطلاعات خوبی برای مطالعه عمیق فراهم می‌کند و در اختیارشان می‌گذارد.

چرا اقتصاد ایران با نهادهای دانشگاهی معتبر جهانی ارتباط ارگانیک ندارد؟

این البته بیشتر مسئله گذشته‌هاست که در خیلی موارد تعامل ایران با دنیای خارج کم شده بود. گروهی از اقتصاددان‌های ما هم اصلاً علم رایج اقتصاد در سطح جهان را از اساس قبول نداشتند. شاید برخی هم چیزی در چنته نداشتند تا بخواهند در تبادل آرا در سطح جهان شرکت کنند. جالب اینجاست که حتی بعضی اقتصاددان‌ها هم که به رقابت و بازارهای باز باور داشتند، نفع زیادی در ادغام مطالعات اقتصادی ایران در مجموعه جهانی این علم نمی‌دیدند. تصور این بود که مشکلات ایران با مسائل کشورهای دیگر فرق دارد و علم اقتصاد جهانی وقعی به نگرانی‌های ما نمی‌گذارد. ولی این دید رفته‌رفته کمرنگ شده است و علاقه به یادگیری متقابل بالا گرفته است. در ضمن تولید آمار بیشتر و مطالعات دقیق‌تر مربوط به ایران فرصت و ارزش تعامل وسیع‌تر را هم در ایران و هم در خارج به طور کاملاً محسوسی افزایش داده است.

فقدان علم اقتصاد چه اثری بر اقتصاد ایران داشته است؟

سال‌هاست که اقتصاد ایران با افت و خیزهای شدیدی روبه‌رو بوده که یک سری فرصت‌های طلایی را برای رشد پایدار چشم‌گیر از بین برده است. یک علت عمده این نابسامانی علی‌رغم منابع سرشار طبیعی و انسانی عدم توجه به اصول اساسی علم اقتصاد در سیاست‌گذاری بوده است. همان‌طور که در ابتدا اشاره کردم هم در سطح جامعه و هم در سطح دولت، درک درستی از عملکرد اقتصاد وجود نداشته و گه‌گاه سیاست‌هایی مورد توجه و حمایت قرار گرفته که اتخاذ آنها ضربه‌های جبران ناپذیری بر پیکره اقتصاد کشور وارد کرده است. جالب اینجاست که بعضی وقت‌ها حتی بعد از ظهور علایم مرض، دولتیان درس نگرفته‌اند و برعکس به این نتیجه رسیده‌اند که سیاست‌های مربوطه را باید با شدت بیشتری دنبال کنند. مثلاً بارها و بارها بانک مرکزی قیمت رسمی دلار را خیلی پایین‌تر از نرخ بازار نگه داشته و باعث انواع فساد و هدر رفتن منابع مالی شده است، ولی به این کار ادامه داده است چون تصور سیاست‌گذاران این بوده است که نرخ بازار مصنوعی و دستکاری شده است و با ارزان‌فروشی منابع ارزی کشور می‌شود بازار و اقتصاد را با موفقیت کنترل کرد. خوشبختانه در سال‌های اخیر این‌گونه دیدها کمرنگ‌تر شده است، هرچند که هنوز هم باورهای باورنکردنی در سطوح مختلف در جریان است و حتی ممکن است بحران‌های شدید اقتصادی بیافریند.

موضوعات :
در همین رابطه