رادیو مجازی اتاق ایران 22 اردیهشت 1403

آمریکا و انگلیس چطور کودتا علیه مصدق را طراحی و اجرا کردند؟

5 تصویر از پشت پرده کودتای 28 مرداد 1332

روز 28 مرداد، خانه 109 خیابان کاخ زیر یوغ تانک‌ها بود؛ فریاد اوباش‌ها، فرصت‌طلبان و آن ماشینی که با سرعت به در خانه نخست‌وزیر می‌کوبید، شهر را کر کرده بود. دفتر کار و اتاق خواب محمد مصدق را غارت کردند، از ده‌ها هزار سند و نامه تا قرآن خانه به یغما رفت.

28 مرداد 1399
کد خبر : 34308
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

«برکناری دائمی محمد مصدق تنها از طریق کودتایی مستقیم ممکن است.» یرواند آبراهامیان نویسنده کتاب «کودتا» معتقد است پس از قیام‌ سی ‌تیر انگلیس و امریکا به جمع‌بندی واحدی رسیدند، اینکه ابزار سیاسی کافی برای فشار و برکناری مصدق کافی نیست. جزئیات اجرای کودتا تا اواخر سال 1331 مشخص نشد ولی فکر انجام کودتا با بازگشت پیروزمندانه دکتر مصدق به قدرت قوت گرفت. انگلیسی‌ها معتقد بودند که اگر مصدق بر سر قدرت بماند، کمونیست‌ها قدرت را در دست خواهند گرفت. آنها به کودتا می‌اندیشیدند و به نوشته جرج میدلتون کاردار وقت سفارت انگلیس در تهران: «کودتا تنها اقدامی است که می‌تواند جلوی کمونیسم را بگیرد.» شپرد سفیر انگلیس هم احتمال کودتا را مورد نظر داشت: «در خصلت سیاست ایرانی این ویژگی وجود دارد که می‌گذارند کار به جایی برسد که وقوع یک کودتا اجتناب‌ناپذیر شود.»

دی‌ماه 1330 سیدضیاالدین طباطبایی به میدلتون، می‌گوید: «ممکن است راه‌حلی جز کودتا نداشته باشند.» این فکر هوادار داخلی هم داشت؛ تیرماه1330 امیر کیوان، فعال اتحادیه کارگری، نخستین فردی بود که طرح مفصلی درباره برکناری مصدق تسلیم انگلیسی‌ها کرد؛ او سرلشکر زاهدی را پیشنهاد داده بود.

تصویر اول: انگلستان برای اجرای طرح‌مورد نظرش در حوزه‌های متعدد سرمایه‌گذاری کرده بود: کارشناسانی که زبان فارسی‌ می‌دانستند و پیوند نزدیکی با شماری از نخبگان داشتند؛ آنها شبکه‌ای غیررسمی درون نیروهای مسلح ایران داشتند؛ سفارت انگلیس دیدارهایی منظم با سیاستمداران بانفوذ برگزار می‌کرد؛ دیدار با ارنست پرون، شاهپور رپورتر، شیخ‌هادی و هاشم ملک‌مدنی، سیدضیا و...
همچنین MI6 شبکه‌ای قدیمی و غیرنظامی به سرکردگی سه برادر به نام‌های اسدالله، سیف‌الله و قدرت‌الله رشیدیان داشت؛ آنها در کسب‌وکار واردات فیلم‌های انگلیسی بودند و از این مجرا انتقال پول MI6 را برای حامیانش چون سیدضیا و حزب اراده ملی انجام می‌دادند. به گفته آبراهامیان آنها ماهانه 10هزار پوند در اختیار فعالان سیاسی و اجتماعی مختلف از برخی روزنامه نگاران گرفته تا تعدادی از نمایندگان مجلس و حتی کسبه عادی می‌گذاشتند. کانون اصلی مورد توجه برادران رشیدیان تعدادی از قصابان، نانوایان، قنادان، عمده‌فروشان میوه و تره‌بار، زورخانه‌ها و... از طریق لوتی پرآوازه شعبان بی‌مخ بود. آنها افرادی بودند که روز حادثه میدان کاخ (فلسطین) و میدان بهارستان را تسخیر کردند، با شعارهای مرگ بر مصدق.

تصویر دوم: اسفندماه 1331 بود که دوایت آیزونهاور، رئیس‌جمهوری ایالات متحده امریکا به CIA اجازه برنامه‌ریزی کودتا علیه مصدق را داد، آنها می‌خواستند عمده اتکای خود را روی عوامل اطلاعاتی موجود بگذارند. فراگیرترین آن عملیات، اسم رمز «تی‌پی‌بدامن» داشت؛ عملیاتی که شبکه‌ای وسیع از عوامل ایرانی و نیروهای خرده‌پا را برای انجام تبلیغات و تضعیف تکیه‌گاه مردمی مصدق همراه می‌کرد.

تصویر سوم: نیمه‌های مهرماه 1330 بریتانیا با سرلشکر فضل‌الله زاهدی ارتباط برقرار می‌کند؛ او خود را رهبری ایده‌آل برای کودتا معرفی کرده بود و از پیشینه ضدانگلیسی خود البته به ظاهر ضدانگلیسی بهره می‌برد. آن زمان سه اسم برای رهبری کودتا مطرح بود: سرلشکر حسن ارفع، محمد شاه‍بختی و عبدالحسین حجازی، اما بعدها انتخاب بریتانیا بی‌هیچ تأملی زاهدی بود؛ مردی در جست‌وجوی نام و بسیار بی‌رحم. او بی‌درنگ کابینه سایه‌ای متشکل از تکنوکرات‌ها، روزنامه‌نگاران و سیاستمداران طرفدار انگلیس و امریکا را دور خود جمع می‌کند. سیا و MI6 برای اجرای کودتا زمینه‌‌چینی می‌کردند و دولت‌های آنها در پشت صحنه با هدف تشدید فشارهای اقتصادی همراه بودند. در این میان حسین مکی، دوست قدیمی مصدق، او را با هیتلر مقایسه می‌کرد و مظفر بقایی بدتر از هیتلر می‌خواند و مطبوعات غربی به او «دیکتاتور» می‌گفتند. اگر این گفته درست باشد مصدق تنها دیکتاتوری بود که به مخالفان خود اجازه انتشار نشریه داده بود: بقایی نشریه شاهد را منتشر می‌کرد؛ قنات‌آبادی ملت ما و فداییان اسلام نبرد ملت را در اختیار داشتند. همان زمان ارنست پرون از هوش شاه برای جدایی رفقای مصدق از او تعریف می‌کرد. حزب زحمتکشان به یکی از مخالفان جدی دکتر مصدق تبدیل شده بود.

تصویر چهارم: اطلاعاتی به چرچیل و روزولت درباره مصدق داده بودند: «پیرمردِ دهاتی عصبی، خل وضع و دور از مسئولیت و واقعیت است اما همچنان درباره تمامی مشکلات از نقطه نظر احساسی خودش داوری می‌کند.» عملیات مشترک سیا و MI6 «آژاکس» خوانده می‌شد؛ آژاکس صرفاً برنامه مفصل‌تری از طرح قبلی MI6 به‌نام «بوت» بود. در نقشه کودتا تصریح شده بود که رسانه‌های غربی باید بر «خطر کمونیسم» تأکید کنند و از «تساهل مصدق درباره حزب توده» بگویند. قرار بود چهره‌های ارشد امریکایی در بیانیه‌ای رسمی هرگونه امید به کمک امریکا را به یأس بدل کنند. «رویترز» به نقل از لویی هندرسون سفیر امریکا در ایران نوشته بود که ایالات متحده دیگر هیچ ایده‌ای برای حل مناقشه ایران و انگلیس ندارد و «تایم» این وضعیت را «شوک درمانی» توصیف می‌کرد. «نیویورک تایمز» هم از «بازی مصدق با آتش» می‌گفت. نقشه‌ کودتا گام به گام اجرا می‌شد؛ اردیبهشت‌ماه سرتیپ محمود افشار طوس رئیس شهربانی به قتل می‌رسد؛ جسد شکنجه شده او را در اطراف تهران رها می‌کنند و این ضربه‌ای به مصدق بود. امریکا و انگلیس با همراه کردن شاه، دست‌خط‌هایی از او برای عزل دکتر مصدق و نصب سرلشکر زاهدی به نخست‌وزیری می‌گیرند. اما مصدق صدور فرمان عزل را خلاف روح قانون اساسی و حکومت مشروطه می‌داند، از قبول آن سرباز زده و مخالفان دست به کودتا می‌زنند و ناکام می‌مانند. ۲۵ مرداد با ناکام ماندن کودتای نظامیان، شاه به خارج از کشور فرار می‌کند. با این رویداد مصدق و اطرافیانش تصور می‌کنند خطر برطرف شده است ولی چنین نبود.

تصویر پنجم: آن روز گرم تابستان، دو روز مانده به پایان مردادماه، خانه 109 خیابان کاخ زیر یوغ تانک‌ها بود؛ فریاد اوباش‌ها، فرصت‌طلبان و آن ماشینی که با سرعت به در خانه نخست‌وزیر می‌کوبید، شهر را کر کرده بود. دفتر کار و اتاق خواب محمد مصدق را غارت کردند، از ده‌ها هزار سند و نامه تا قرآن خانه به یغما رفت. کاشی‌ها را از دیوار کندند و سیم‌های وسایل برقی را از قرنیزها بیرون کشیدند. در گاوصندوق نخست‌وزیر را از لولا درآوردند و فرش خانه را به چند تکه تقسیم کردند. مصدق مدتی بعد در زندان لشکر ۲ زرهی، یکی از چیزهایی را به دست آورد که از خانه شماره ۱۰۹ خیابان کاخ به تاراج رفته بود، عینک مطالعه‌ای که در سفرش به امریکا سفارش داده بود. در باشگاه افسران، یکی از نگهبان‌ها به او گفت: «من می‌دونم عینکتون کجاست»؛ چند دقیقه بعد عینک در دستان مصدق بود. چند هفته بعد که غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق دستگیر شد، یکی از فرش‌های خانه ۱۰۹ را زیر پای دادستان نظامی شناخت. مصدق در آهنی خانه ۱۰۹ خیابان کاخ را در قلعه احمدآباد به یادگار حفظ کرد تا پایان 10 سال حصر.

در همین رابطه