از روزیکه انسانهای اولیه برای حفظ بقای خود به دنبال غذا گشتند، برای زندگی راحتتر، لباس و سرپناه فراهم کردند و برای مصون ماندن از حملات جانوران و قبائل دیگر ادوات جنگی ساختند، به صورت نانوشته و ناگفته، مفهوم بهرهوری را در روند زندگی خود جاری کردند.
اگر امروز انسانها، کرات آسمانی را درمی نوردند و به زندگی در آنجا میاندیشند، اگر اینترنت، سرعت، کیفیت و دقت زندگی را غیرقابل تصور افزایش داده و تصویر متفاوتتری از زندگی را آفریده و اگر دارو و غذا، هشت میلیارد نفر را تغذیه میکند( البته با چشم پوشاندن از استثنائات که آن هم ناشی از دور بودن از بهرهوری است) تنها در سایه دستیابی به بهرهوری مطلوب به کمک مطالعات، آزمایشها، نمونه سازیها و تولید انبوه در سایه بهرهوری علمی بوده است.
بیتردید در کشورهایی که تولید ناخالص داخلی و ملی آنها نزدیک به صفر یا صفر و یا زیر صفر است و سطح تولید و بهرهوری کمکیفیتی دارند، شاهد هستیم که پارامترهایی چون سطح سلامت، آموزش و رفاه در این جوامع نیز بسیار پایین است.
اغلب شهروندان در کشورهای عقبمانده یا عقب نگه داشته شده از نظر ذهنی و فکری چنان شکل داده شدهاند که باور دارند به دلایل خارج از اختیار چون شرایط بد آبوهوایی، نداشتن ذخیره منابع زیرزمینی و روزمینی و موقعیت جغرافیای نامناسب، محکوم به جهان سومی بودن تا پایان عمر این کره خاکی هستند.
این فرضیه با نگاهی به کشورهایی مانند ژاپن که سالها اقتصاد دوم دنیا و در سالهای اخیر اقتصاد سوم جهان است و شرایط مناسبی از نظر منابع طبیعی و زمین در اختیار ندارد و یا کشورهای دیگری که مساحت و جمعیت آنها به اندازه یک سوم کشور پهناوری چون ایران است، مانند سنگاپور، هنگ کنگ، تایلند، کشورهایی که تا چهل سال پیش کویری شنزده و آفتابزده بودند مانند امارات، قطر، عمان و کویت که امروز در صدر کشورهای جذاب برای سرمایهگذاری و گردشگران هستند، بیمعنی و نادرست است.
کلیه این کشورها علیرغم محدودیتهاى مزمن، خود را تا سطح ده کشور اول در رکوردهای اقتصادی بالا کشیدهاند. با نگاهی به وضعیت اندونزی، مالزی، کره جنوبی و ترکیه به خوبی متوجه میشویم که فرضیه مذکور مردود است.
من معتقدم پیامدهای عقب ماندگی در اقصی نقاط کشور ناشی از پایین بودن بهرهوری در زمان، امکانات و توان نیروهای انسانی است و زیرساخت این واپس ماندگی فقر در آموزش و نبود مدیریت کارا و مسلح شده به علم است.
فقر تغذیه، پایین بودن سطح سلامت، دور بودن از رفاه حداقلی از عوارض مشخص نبود مدیران آموزشدیده وسیاستگذاریهای ضعیف، ناکارا و ناسالم است. باید توجه داشت تا تولید واقعی بر بستر درست خود حرکت نکند، بهرهوری مناسب را نخواهیم داشت.